رامین در ۱۳ سال قبل، یکشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۳:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱:
عجبست اگر بماند به جهان دلی مدب
مدب نادرست
مودب درست است.
سیداحمد خشگنابی در ۱۳ سال قبل، شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱ - بازار شوق:
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی با چون منی بغیر محبت روا نبود
دوشم نخفت دیده به بالین دل ولی مسکین دلم به زحمت مردم رضا نبود
اکنون به کودکی که نبودم اسیر عشق افسوس می خورم که دلم با خدا نبود
گر نای دل نبود و دم آه سرد ما بازار شوق و گرمی شور و نوا نبود
باتوجه به دیوان استاد شهریار چاپ بیست وسوم ابیات بالا جا افتاده .لطفاً اضافه کنید.
ناشناس در ۱۳ سال قبل، شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۳۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۷:
باید اول نوشته بشه:
بگذار که بنده کمینم تا در صف بتدگان نشینم
بعد نوشته بشه:
گفت الله الله چه جای این سخن است
عابد در ۱۳ سال قبل، شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:
می توان اینطور شعر را تفسیر کرد که وقتی انسان با روش سیر و سلوک رندانهی بی ریا، با یزدان پاک ارتباط برقرار کرد،به همه چیز دست یافته است و با خدایش حال میکنه و دیگر حرف مردم برایش مهم نیست. به قول سعدی:
یا رب که تو در بهشت باشی/تا کس نکند نگاه در حور
ما مستِ شرابِ نابِ عشقیم/نه تشنه سلسبیل و کافور
نزدیک نمیشوی به صورت/وَزْ دیدهی دل نمیشوی دور.........
عیب کنندم که چه دیدی در او؟ / کور نداند که چه بیند بصیر........
بی تو گر در جنّتم، ناخوش شرابِ سلسبیل/با تو گر در دوزخم، خرم هوای زَمْهریر....
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست/رنگ رخسار خبر میدهد از سِرّ ضمیر
محسن در ۱۳ سال قبل، شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۴۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - در نصیحت و ترک تملق از خلق گوید:
مخلص کلام حکایت ازعجین بودن بیم وسیم است آناکه زروسیم ومال دارد همیشه نگران وبیم از حفظ واز دست ندادن آن دارد.هرجاسیم است بیم نیزهست
ناشناس در ۱۳ سال قبل، شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۳۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۵۰:
روایتی از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که این شعر منطبق با آن است متن عربی و فارسی روایت در ذیل درج می گردد:
انکم لن تسعواالناس باموالکم فسعوهم بطلاقه الوجه و حسن اللقاء
اگر با اموالتان برای مردم گشایشی ایجاد نمی کنید با گشاده رویی و برخورد نیکو ایشان را در گشایش قرار دهید .
محمد در ۱۳ سال قبل، شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۵:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۴ - وسوسهای کی پادشاهزاده را پیدا شد از سبب استغنایی و کشفی کی از شاه دل او را حاصل شده بود و قصد ناشکری و سرکشی میکرد شاه را از راه الهام و سر شاه را خبر شد دلش درد کرد روح او را زخمی زد چنانک صورت شاه را خبر نبود الی آخره:
در بیت آخر مصرع دوم بنظر میرسد
نفس کافر نغمتست وگمرهست
درست باشد
سید ابراهیم در ۱۳ سال قبل، شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:
این شعر رو به این صورت هم آوردند که به نظر من معقول تره :
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب جان و دل و جام و جامه *در رهن* شراب فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
سعید در ۱۳ سال قبل، شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۸:
خیلی جالبه من رو هم همین کار از داود آزاد به اینجا کشیده ............
ahi در ۱۳ سال قبل، شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۲ - رجوع به حکایت خواجهٔ تاجر:
لنگ و لونگ و خفته شکل و بی ادب سوی حق می غیژ و او را می طلب ...
دوست دارد دوست این آشفتگی کوشش بیهوده به از خفتگی!!!
محمود غریبی در ۱۳ سال قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:
وزن این شعر یکی از اوزان سخت و کمتر به کاربرده شده ای ست که متاسفانه باوجود گوش نواز بودن این وزن ، در شعر امروز تقریبا از این وزن استفاده نمی شود و یا اگر هم که می شود استفاده ی ضعیفی ست که دلیل این عدم استفاده سختی نسبی این وزن در برابر اوزان راحت تر - و پرکار برد تری - مثل مستفعلن می تونه باشه که امکان استفاده از لغات رو محدود میکنه.
در هر صورت این غزل هاتف بسیار زیباست ، مخصوصا با صدای گرم عبدالوهاب شهیری !
شایق در ۱۳ سال قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۹ - قصهٔ جوحی و آن کودک کی پیش جنازهٔ پدر خویش نوحه میکرد:
باعرض سلام،
به دید من در بیت دوم مصراع دوم: تا ترا در زیر خاک بسپرند...نه آوردند
بیت سوم مصراع دوم: نی در او قالی و نی فرش حصیر...نه نه دروی.
سپاس
مهدی در ۱۳ سال قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۷:
لطفا اصلاح فرمایید :
گرد وارستگیکوی فنا باید بود
خاک در دیدهٔ اندوه طرب باید کرد
مهدی در ۱۳ سال قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:
نکته ی جالبی است که 400 سال پیش در ایران عینک به اندازه ای شناخته شده بوده که تعبیر "با فلان عینک به موضوعی نگاه کردن" بکار می رفته است
بدبختانه غریبها ادعای خودشان در اختراع عینک (پس از دوران شیخ بهایی) را هم مانند هزاران ادعای دروغ دیگر به خورد ما داده اند
Khalil در ۱۳ سال قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۴۹ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:
Bedune mobaleqe Zabane Parsi Zabane eshq wa mohabbat ast. Parsiguyane jahan motahad shaweed
زینب در ۱۳ سال قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۳۱ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷:
مصرع دوم بیت اول شادمان جانی صحیح است
مصرع اول بیت سوم به نظر می رسد زنده چون نبود صحیح است
محمد هادی منصوری در ۱۳ سال قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱:
یک بیت جا افتاده است. شعر به این صورت است:
چون بود اصل گوهری قابل تربیت را در او اثر باشد
هیچ صیقل نکو نخواهد کرد آهنی را که بد گوهر باشد
سگ به دریای هفتگانه بشوی چون که تر شد پلیدتر باشد
خر عیسی گرش به مکه برند چون بیاید هنوز خر باشد
ناشناس در ۱۳ سال قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » بیان وادی فقر » حکایت پروانگان که از مطلوب خود خبر میخواستند:
آغاز بیت پانزدهم آنکه است نه آنک
محمد در ۱۳ سال قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱) حکایت آن حیوان که آن را هَلوع خوانند:
با سلام و سپاس. مولوی نیز شبیه این داستان را در دفتر پنجم مثنوی ذکر کرده است و در آنجا به زیبایی نفس را همان گاو پر خور و نگران دانسته است
خداداد در ۱۳ سال قبل، یکشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۵:۳۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور پسر اردشیر سی و یک سال بود » بخش ۳: