گنجور

حاشیه‌ها

ف-ش در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، شنبه ۴ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۶:۳۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۸۶:

هو
مگر شیر وپلنگی ایدل ایدل
در آثار اهل معرفت کلمه دل وترکیب آن با کلمات دیگرزیاد و یا فوق العاده بکار رفته است و درزبان محاوره هم زیاد به کار میرود مانند درد دل گفتن. دلخوش بودن . دلدار بودن و..در مجموع دل معنای وسیع ونامشخصی دارد ولی دو وجه مثبت ومنفی یاعالی ودانی درمعنی آن قابل تمیز است
از آنجا که انسان یک خود حقیقی ویک خود کاذب یا مجازی واکتسابی داردلاجرم اوصافش ازاین دو حالت صادر میشود و دوگانه میگردد وچنین است که کلمات زیادی معنای دوگانه پیدا کرده است مثل دل .نفس. عقل ترس.عشق . بزرگی و غیره
در دو بیتی بالا دل به معنای منفی ومزاحم آن یعنی نفس به کار رفته وپدیده ایست که با روح انسان در جنگ است وباید کشته شود ودر بعضی ابیات دیگر دل به معنای عالی یعنی من برتر یا حقیقت وجود انسان که با یستی به آن عشق ورزید بکار رفته است :
“دلاپوشم زعشقت جامه نیل
کشم بار غمت چون جامه بر ذ یل
دم از مهرت زنم همچون دم صبح
از این دم تا دم صور سرافیل”
درمواردی توجه به دو وجهی بودن بعضی مفاهیم خیلی ضروری میشود مانند معنای ترس در قرآن وترسهای مذموم معمولی یا عشق ومحبت که جنبه حقیقی ومجازی دارد وخواستن حقیقی وخواستن نفسانی و دهها معنی دیگرکه در شرح انذار قرآنی ومواعظ واخلاق وتعلیم وتربیت وغیره مطرح میشود ( موضوع دو وجهی بودنها بواسطه اهمیتش در بعضی حاشیه ها مانند دفتر4 بخش74 مثنوی کمی مشروحتر مطرح شده است)

 

ف-ش در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، شنبه ۴ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۴:۱۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۳ - یاد یاران:

هو
با اظهار تشکر ومسرت از اقدام شما به تصحیحاتی که لازمه آن سایت با ارزش است بیت سوم در بند ششم در دیوان چاپ 1341 چنین است:
بس جنگ به آشتی بدل شد
بس صلح وصفا که گشت پیکار
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

حسن ممتاز در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، جمعه ۳ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳:

رازهستی درشعرخیام
حسن ممتاز
شعر خیّام ، شعر تأمّل است و پرسش . شعر اجمال است و نکته سنجی . به همین لحاظ به فلسفه می ماند و گوینده اش نیز به فیلسوفان . خیّام را فیلسوف نامیده اند و به اعتبار همین نگاه پرسشگر و تأمّل ورزانه ای است که شعر او به ما می بخشد و نه به معنای متعارف و رسمی که از فلسفه و فیلسوف سراغ داریم . خیّام ، مانند فیلسوف رسمی ، هیچ دستگاه منسجم فلسفی به ما نداده است و از مباحث گوناگونی هم که در فلسفه و حلقه های فلسفی مرسوم است جز چند پرسش خاصّ ،
برای ادامه ی مقاله به :
پیوند به وبگاه بیرونی
مراجعه کنید.

 

تباشا در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، جمعه ۳ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۴:۱۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:

راز هستی در شعر خیام
پرسش های فلسفی خیّام ، در دور و بر معنای هستی انسان در این جهان و سرانجام او پس از مرگ می گردد . محور پرسش های خیّام مسائل انسانی است . دامنۀ اختیار انسان برای گزینش آنچه برایش خوشایند است و از رنج ها و ناکامی های او می کاهد ؛ علّت غائی آفرینش او چیست ؛ و پس از زندگی در این جهان به کجا خواهدرفت و چه سرنوشتی پیش رو دارد ؟ خیّام به اینکه هستی آفریدگاری دارد یا نه کاری ندارد . نه اثبات می کند و نه انکار. هرچند که گاهی به آن که کارگزار و آفریننده و دارندۀ هستی است اشارتی و طعنه ای دارد. بزرگترین پرسش او این آمدن و رفتن ماست . راز بزرگ هستی در نگاه موشکاف و دقیق این دانشمند ریاضیات و نجوم همین است که با وجود احاطۀ علمی بر بسیاری از معضلات طبیعت و کشف علل پدیدارهای جهان مادّی،چرا کوچکترین روزنه های دانایی انسان بر آنچه پس از این جهان هست یا نیست ، بسته است .

برای مطالعه ی ادامه ی مقاله به پیوند به وبگاه بیرونی
نگاه کنید

 

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، جمعه ۳ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:

حافظ متناسب بامفهوم این رباعی گفته است:
سخن از مطرب ومی گوی وراز دهر کمتر جو
که کس نگشود ونگشاید به حکمت این معما را
پرده اسرار به قول خیام وراز دهر به قول حافظ اگر چه ناشناخته است ولی اعتراف شده که چنین پرده ورازی وجود دارد اصولا اینکه بدانیم که چیزهائی هست که نمیدانیم خیلی مهم است ومستلزم تواضع خاصی است پس باید کمی توقف کنیم وسرسری نگذریم زیرا در معلومات رسمی ما غرور دانستن وجود دارد وندانستن خفت محسوب میشود ونشانه جهل ماست در اینجا این شعر به یاد میآید
آنکس که نداند ونداند که نداند
در جهل مرکب ابد الدهر بماند
البته اکثر ما ادعای ندانستن داریم ولی اذعان به آن نداریم متدینان غالبا همه مسائل را حل شده میا نگارند ومیگویند خدا جهان را آفریده وانسان را پدیدآورده ودر نهایت جای هر کس بهشت یا جهنم است وتمام وقائل به راز ندانسته نیستند وآنها که اعتقاد دینی ندارند باپندار هائی ظاهراعلمی بی اعتقادی خود را توجیه میکنند گوئی چیزی ورای تصورات آنها وجود ندارد وچه بسا این هردو به معنی صوری کلمات وبرداشتهای سطحی وتلقینات دیگران قانع شده اند
ولی نکته مهم توجه داشتن به آنست که "ناشناخته " وجود دارد اگر معلومات فعلی هر کس کافیست پس چرا پس از تحقیق به چیزهای نو وتازه دست میآبد ودر سیر وسفر وسیاحت روحیه وافکارش دگرگون میشود دراینجا نمخواهیم بگوئیم باید خلاف نظر خیام وحافظ به اسرار نهائی در عالم اندیشه کنیم خیر مقصود هما نست که اشاره شد یعنی خوب است اعتراف به وجود نا شناخته ها داشته باشیم کلمه "غیب" در قرآن اشاره به این ناشناخته ها یا ناشناختنی ها دارد اگر اسرار جهان وراز دهر معلوم میشد کلمه غیب واعتقاد به آن معنائی نداشت.
با توجه به مطالب فوق تعبیر مناسب موضوع "اعتقاد به غیب "درک اینست که نا شناخته وجود دارد واین مستلزم تواضع ومغرور نبودن به دانسته ها ودر نقطه صفر قرار دادن ذهن است اگر این حالت در کسی پیدا شود ممکن است گشایشی در روحیه خود احساس نماید وبه تصدیق درستی برسد

 

مسعود قدیریان در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، جمعه ۳ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۱ - نان و حلوا:

سلام و درود ..., مفهومی که استنباط می کنم این است که قدم اول و مجوز ورود هرکس به دایره بازیکنان زندگی , در کسب عیال و جاه است , ولی زمانی خواهد رسید که همان مجوز مانعی برای رشد و آگاهی وی خواهد بود و این موید قانون تضاد حاکم بر این جهان است لذا تذکر این معنی است که در همه اطوار زندگی اصل رندی که پیوند حقیقت و واقعیت است را زنگوله گوش کردن رمز پویای و حرکت به جلو است .

 

رضانیا در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:

در بعضی ار نسخه ها به جای "ارغوان" . "کلرنک" امده است
---
پاسخ: در نسخه‌ی تصحیح شده توسط محمدعلی فروغی و قاسم غنی «گلرنگ» آمده، با تشکر از تذکر شما، به اعتبار آن نسخه در مصرع دوم بیت اول این رباعی «ارغوان» با «گلرنگ» جایگزین شد.

 

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق:

دربیت5 از آخر "فرمودم "باید باشد

2- در این قصیده سخنانی به عنوان وحی الهی نقل شده که نمیتوان گفت عین وحی است بلکه خود شاعر این معانی بلند را پرورده وبیان کرده است در آثار دیگر شعرا مانند مثنوی مولوی هم این روش را میبینیم مثلا درمناظره قوم سبا با پیامبران ومناظره موسی با فرعون وهامان وغیره همین شیوه به کار رفته ومیتوان گفت پروین از متقدمان پیروی کرده است
در این قصیده احساسات وعواطف مادری اززبان یک شاعره وبیان لطف حق وناسپاسی های کسانی چون نمرود خیلی جالب توجه است
---
پاسخ: در بیت مورد اشاره «فرمود» با «فرمودم» جایگزین شد.

 

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۶:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:

1-در ماخذ ی دیگر بیت دوم رباعی اینگونه است:
ضایع مکن ایندم ار دلت بیدار است کاین باقی عمررا بقا پیدا نیست ودر رباعی مصرع سوم با مصرعهای دیگر معمولاهم قاقیه نیست
2-زمان حال ولحظه از نظر اهل معرفت غنیمت است ومعمولا درپای گذشته وآینده قربانی میشود
همه عرفا این مهم را تذکر داده اند واحادیث هم موید آست
اما کسانی خیال کرده اند مقصود اینست که مثلا امروز هرچه دارد خرج کند وبه فکرآینده نباشد یا اهل خوشگذرانی وبطالت باشد وبرای فردا کاری نکند وحال آنکه مقصود درست آنست که از لحظه وحال حد اکثر استفاده بشود وبه بطالت وبیهودگی نگذرد زیرا تحول وتغییر احوال درونی وحضور قلب در لحظاتی که انسان محو گذشته وآینده نیشت وازخود غفلت ندارد ممکن میگردد
این دو وجهی بودن معانی وسؤ تفاهم مطلب مهمی است که دربسیار ی از معانی پیش میآید
چنانکه مثلا عشق ورزیدن فکر کردن تعقل کردن ترسیدن یابی باک بودن بزرگی کردن ودهها یا صدهامفهوم دیگر دو وجهی است وبسته به اینکه کدام وجه مورد نظر باشد مطلوب یا نا مطلوب است وجا دارد که مورد رسیدگی اهلش قرار گیرد

 

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۱۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:

از رباعی بالا چنین برمیآید که آدمی به دنبال حقیقت ویقین است واین گمشده اوست به شک هم امیدی نیست پس جام می وبیخبری مطلوبست اینجا چند نکته مطرح است:
یکی ابنکه خود انسان باید یک حقیقت بوده باشد که بدنبال اصل حقیقت میرود چه جنس جنس را میطلبد گویا برای همین جذب دیگران میشود وخود را در همنوعان منعکس وجتی مستحیل میسازد وبعد میفهمد که اشتباه کرده وبه فکر خود شک میکند وشاید متوجه شود که حقیقت چیز دیگریست ازآنجا که خودش یک حقیقت است خود شناسی مطرح میشوددر خود شناسی هم به کنه خود دست نمیابدولی شایددریابد که در احاطه حقیقتی کلی است وجامعه وعوامل او را کفایت نمیکنند اگر به وجود حقیقت کلی اطمینان خالصانه یابد آرامش میابد
نکته دیگر اینکه وقتی کسی شک میکند شاید شکش متوجه اصل دین شود وبه بید ینان روی کند (عملا دیده میشود)ولی بدیهیست که بید ینان مشکوک ترخواهندبود وحقیقت را درآنها نخواهد یافت(آنها که به اصل دین شک میکنند بعضی قیود دینی را خود دین پنداشته اند وخیام هرگز به اصل دین شک نکرده ومیگوید حقیقت ویقین در دسترس نیست نه اینکه نباشد)
نکته آخر اینکه از رباعیات خیام اینطور بر میآید که مقصودش از می وشراب همان مقصود عرفاست می انگوری یک مستی بی ارزش وموقتی دارد واینهمه هنر نمیتواند داشته باشد فقط مثال مناسبی است به هر حال مستی حقیقی در صورتی است که افکار مزمن وغمها ومحدودیت ها متوقف گردد ومن دیگر ظهور کند اهل معرفت در این حال عشق وشکوه ووجد خاصی را تجربه میکنندوحاظرنیستند آنرا با هیچ چیز معاوضه کنند
اهل معرفت میکوشند خود را از منیت(ego) که شامل مکتسبات مراحم ازقبیل ترسها وغمها وناکامی ها وخاطرات ومحدودیت هاو..میباشد برهانند توصیه های خیام از اینرو سودمند است

 

'گلستانی در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
معنی بفرمایید

 

محمد ایلخانی زاده در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

حافظ در این غزل به استقبال غزل سوم دیوان غزلیات سعدی به مطلع : (مشتاقی و صبوری از حد گذشت ما را ) رفته است و تعدادی از قافیه ها و مصراع ها را به کاملی از او وام گرفته است

 

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۶:۱۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:

هو
میگوید "فاغ بودن زکفر ودین دین منست"
این یادآور تعبیرات عرفاست که هاتف اصفهانی خوب شرح داده است اومیگوید
چون کشیدم نه عقل ماند ونه هوش
سوخت هم کفر از آن وهم ایمان
واقعیتی که اهل معرفت به آن میرسند اینست که
آنچه انسان با این خود معمولی واکتسابی دانسته وبا آن استدلال وقیاس میکند پایه محکمی ندارد ولو دین وایمان باشد چنانکه حافظ میگوید "دل ودین راهمه دربازم وتوفیر کنم" البته مقصود آن نیست که دین متکی به شخصیت اکتسابی بی ارزش است چه مقدمه ای برای رسیدن به اصل دین است چنانکه عارفی را سراغ نداریم که بدون داشتن این پیش زمینه مراحل سلوک را طی کرده باشد مثلا عارف لائیگ نداریم
وخیام ازدل خرم وخوش وغم نخوردن زیاد گفته وتوصیه وتجویز کرده اینچنین خوشی وخرمی وبیغمی جز در سایه آزادگی از قید وبند شخصیت اکتسابی یا عارضی که عرفا آنرا قفس نا میده اند ممکن نیست ولذا رباعیات خیام را میتوان مقدمه ای برای عرفان به معنای کاملتر آن دانست

 

داریوش در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۱:۲۲ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

بیت 4 مصرع 2 "مخمور" صحیح می باشد.
---
پاسخ: با تشکر از شما تصحیح شد.

 

داریوش در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

بیت 6 مصرع اول به نظر می آید "به کدام مذهب است این" صحیح باشد
---
پاسخ: با تشکر از شما، تصحیح لازم انجام شد.

 

اپسلون در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۷:

من چه منم من چه منم من که پر از وسوسه ام
من که غلام تو شدم از چه روی ....
( زانک = زانکه ) بهتر خوانده می شود

 

نخبه در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:

فقط اصلاح چند اشتباه املایی (متاسفانه اکنون به مشخصات نسخه چاپی دست رسی ندارم):
از من و بندگی من اگرش عاری هست
بفروشد که به هر گوشه خریداری هست
مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است
راه صد بادیه‌ی درد بریدیم بس است
وین محبت به صد افسانه و افسون نرود
چه گمان غلط است این ، برود چون نرود
می‌شوی شهره به این فرقه هم‌آواز مباش
غافل از لعل حریفان دغل باز مباش
---
پاسخ: با تشکر از شما، در مورد اول «اگر اشعاری» با «اگرش عاری» جایگزین شد. دو مورد «سد» با «صد» جایگزین شد، هر چند بد نیست اشاره شود که گویا در رسم‌الخطهای بعضی دیوانهای اشعار، کاربرد «سد» به جای «صد» مرسوم بوده و در گنجور نیز مورد این گونه زیاد است. در مورد آخر «لعل» به جای «لعب» درست به نظر نمی‌رسد، هر چند «دغل» به جای «دغا» به زبان امروز نزدیکتر است. در هر صورت در مورد آخری تغییری اعمال نشد تا از دوستان کسی با نسخه‌ی چاپی مقابله کند و درستش را اطلاع دهد.

 

Mina در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۰۵ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:

بهتر است این متون به انگلیسی برگردانده شود تا دنیا متوجه شود موش گربه اثری ایرانی است .

 

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۷:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:

بنام خدا
نظر مشهور راجع به بیت اول ودوم آنست که اشاره به رسول گرامی اسلام دارد
دروصف آن حضرت سخن بسیاراست اما جگونه است که بیان حافظ زنده تروجذابتر ازتوصیفات
معمولی به نظر میآید
پاسخ آنست که در شعر خوب معانی خارج ازقالب های ذهنی وتفکرات روزمره مطرح میشود وتاثیر دیگری دارد
اگرما بتوانیم هرمطلبی را که در حافظه داریم خارج از قالبهای ذهنی به شکل نو وزنده بفهمیم توفیق مهمی است
اصولا کیفیت دانستن نکته ای مهم است ولی غالبا در تعلیم وتعلم کمیت را کافی میدانیم وگمان داریم که این دانستگی ها که داریم مارا کفایت میکند ولی کفایت نمیکند
مثلا شاید گمان داریم که معنی لااله الا الله را دانسته ایم ولی اینطور نیست هرکس این معنی را درست بفهمد رستگار است "قولو لا اله الا الله تفلحوا"

 

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۵:۰۵ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:

مصرع اول بیت دوم مفهوم نیست
---
پاسخ: در مصرع مذکور حرف «ؤ» از کلمه‌ی «ضؤ» افتاده بود که تصحیح شد.

 

۱
۵۰۴۶
۵۰۴۷
۵۰۴۸
۵۰۴۹
۵۰۵۰
۵۰۶۱
sunny dark_mode