بیسواد در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۲۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » ایمان ایله گئتدی:
محمد رضا جان،
چون خواندن نثر متکلف بابک و فهم آن سخت است ساده آنرا برایت می نویسم:
" البته این بنده ( و نه آن بنده) آن که پیشتر نوشتند نیست ( نباشم ) چرا که آشنایی (مخلص) من با زبان آذری ( و نه آزری ) بیش از یکی دو کلمه نیست،
از نوشته شما فسنجان و آخوند (را) به گمانم همان است که در فارسی است دلما آیا همان دلمه است؟؟ جل الخالق
تماشاگه راز در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:
نقل قول از دکتر محمد استعلامی :
اگر بخواهیم حافظ را از توی غزلیات خودش بشناسیم این غزل مثل تابلویی از چهره حافظ است که حافظ خود ترسیم کرده است .
بیشتر در لینک زیر :
پیوند به وبگاه بیرونی
حامد در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲ - (مناجات اول) در سیاست و قهر یزدان:
اشاره نظامی در دو بیت مانده به آخر. از ویکیپدیا. لطفا تصویر این گل رو که بشکل چلچراغ هست و ازین جهت گفته مصابیح در ویکیپدیا کلاحظه کنید؛
سوسن چلچراغ، یکی از گونههای تیرهٔ سوسن است. ارتفاع آن بین 50 تا 150سانتیمتر است. تنها گونهٔ ایرانی جنس سوسن است که از لحاظ زیبایی همردیف اکثر گونههای شناخته شده و پرورش یافتهٔ این جنس است. نمونههایی از آن که بیشتر از 15 گل دارند، نیز دیده شده است اما معمولاً دارای 4 تا 10 گل است که قطعات گل پوش آن در حدود 7 سانتیمتر طول دارند. این گونه از استان گیلان (رودسر)، داماش، نور و تالش گزارش شده و در خارج از ایران نیز تنها در شهرستان لنکران در جمهوری آذربایجان دیده شدهاست. در این منطقه از استان گیلان که هم اکنون محافظت میگردد در حدود 2000 نمونه از آن در یک ناحیهٔ کوچک از جنگلهای مخروبهٔ راش اطراف ده و در ارتفاع 1700 تا 1900 متری دیده شدهاست. زمان گلدهی در خرداد ماه است.[1]
کسرا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۱:
آواز شاهکار این جاودان شعر... در برنامه شماره 131 گلهای جاویدان... با صدای مرحوم استاد بنان
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۳ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۵:
آقا مجتبای گرامی ، به نظر میرسد ای غر بیان از اهل سنت اند و ما نمی دانستیم!!!
شراب می نوشند، قمار میکنند ، شترنج می بازند و کودکان را به زیر میکشند ( اظطراری است البته)و
سافیسم زیر پردهی آزادی زنان.
ظریفی میگفت : روزی که به آمریکا آمدم همجنس گرایی جرم بود، اندک اندک پذیرفتنی و اینک قانونی است، تا اجباری نشده است رخت از دیار کدخدا برکشم !!
بیسواد در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:
ببخشید بابک جان ، روی سخنم با آن بابک دیگربود دامت افاضا ته که کیهان شناس است و جامع جمیع علوم و کمالات و.....،، لطفا به دل نگیرید،
Taha Msapour در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷:
منظور از رقیب همونجور که دوستمون گفتند نگهبانی است که معمولا خانواده دختر همراه دختر ها میفرستادند و از دیدار عاشق و معشوق جلوگیری میکرده است.
یکی از بهترین سروده های فارسی هست این شعر هم از لحاظ عرفانی هم عاشقانه و هم دینی, به بخش اخر شعر دقت کنید:
چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم!
مجتبا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۵:
در این قصیده ناصر خسرو پس از پند دادن ابتدایی در باب استفاده از عمر و توصیه به خردورزی، به بیان شمه ای از اوضاع اجتماعی عصر خود می پردازد:
گرد بازار بگرد اینک و احوال ببین
چون تو خود مینگری من نکنم قصه دراز
و در ضمن آن به انتقاد از علمای دینی عصر خود می پردازد.
با توجه به اینکه ناصر خسرو پیرو فرقه ی اسماعیلیه است و جزو شیعیان می باشد و از آنجا که در زمانه ناصر خسرو قاطبه ی ایرانیان به مذاهب چهارگانه ی اهل سنت معتقد بودند، همواره وی در معرض تکفیر علمای اهل سنت بوده است. در بیتی پس از اشاره به بعضی از احکام عجیب و بعضا مخالف سنت درمذاهب اهل سنت وی انتقاد می کند که با وجود چنین بدعت ها و انحرافاتی در خود این فرقه ها، اگر از علمای آنان سوالاتی بپرسیم به جای جواب دادن، به تو انگ منحرف بودن ( رافضی) می زنند.
ور بپرسیش یک مشکل گویدت به خشم
«سخن رافضیان است که آوردی باز!»
مثلا به مجاز شمردن بازی شطرنج در مذهب شافعی یا حلال بودن شراب جوشیده در مذهب حنفی و نیز صیغه کردن پسر بچه ی نابالغ( ریش برنیاورده یا ساده زنخ) در مذهب مالکی اشاره می کند( البته امروزه مجاز بودن این حکم در مذهب حنفی و البته در شرایط اضطرار!!! مشهور است) و اضافه می کند که در مذهب های سه گانه شراب وقمار و لواط را مجاز شمرده اند پس گویا در تمام عالم هیچ حکمی محال و ممنوع نیست!!!
می و قیمار و لواطت به طریق سه امام
مر تو را هر سه حلال است، هلا سر بفراز!
اگر این دین خدای است و حق این است و صواب
نیست اندر همه عالم نه محال و نه مجاز
آنگاه می گوید نیمی از آنچه این علمای دینی با اسلام کردند اگر ترکان کافر بر ما تسلط یابند، با دین نخواهند کرد.
سپس علت انحراف عوام و گسترش فساد در جامه را از ناراستی علما می داند. وی خواننده را به تقوا(خویشتن داری) دعوت می کند و می گوید هرچند مدتی شیطان ها( علمای منحرف) بر منبر و محراب پیامبر مسلط شده اند اما دوباره عدالت و خواست پروردگار دامن دین را از پیرایه ها خواهد سترد.
بابک در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:
بیسواد جان،
کمی هم از خود مایه بگذار قربان قدت، آنگاه دیگر احتیاج به منابع دانشگاههای ( البته با دو ه) غربی و یا شرقی نباشد.
سد هم "به گمانم" با تشدید خوشایندتر باشد تا صد خودتان.
نقطه زیر را هم زبر کردی.
اما واقعاً چه زیبا سروده:
هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما...
هر که یک پیمانه زین می خورد، می داند که چیست...
به به
بابک در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » ایمان ایله گئتدی:
محمد رضا گرامی،
البته این بنده آن بابک که پیشتر نوشتند نباشم، چراکه مخلص با زبان آزری غیر از یکی دو کلمه آشنایی ندارم.
از نوشته شما هم فسنجان و آخوند را گمان برم که همان باشند که در فارسی است، ولی دولما هم همان دلمه است؟
با سپاس
بیسواد در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:
نگران مباش شیوا،
به زودی بابک با استفاده از منابع دانشگاهای غربی نه شما جواب خواهد داد که این سد همان صد خودمان است
تردید در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷:
ساقی اگر شرب ناب به ما رساند
لطف و کرم بی حساب به ما رساند
در پس هر گفتگو زآینه ی چشم
بانگ هزاران عتاب به ما رساند
جمله حسد می برند بر لب لعلش
تا که دو لب را چو آب به ما رساند
بوسه و پیمانه را از سر صدقش
بهر دو کار ثواب به ما رساند
بنده ی آن درگهم کز در بخشش
عفو به رسم عقاب به ما رساند
میثم در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۵۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۹ - حکایت مأمون با کنیزک:
در فرهنگها غنجه هم ضبط شده است.
حمیدرضا م در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱:
وزن رباعی
مفعول مفاعیل مفاعیل فعل
در این رباعی هم دو هجای کوتاه به یک هجای بلند تبدیل شده
شیوا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:
سلام.ممنون میشم اگه بیت شش رو هم برام کسی توضیح بده. سد دریای زهر؟؟
محمدرضا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » ایمان ایله گئتدی:
جناب بابک خان
اگه شعر مال بعد از انقلاب نبود نمیگفت
وئرمه صابر دئدیر او دولما فسنجانی آخوندا...
گرفتی؟!!!
وشایق در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:
با سلام( نیک است که دیوار به یک بار بیفتد تا هیچ کس این باغ نگویی که ندیدست ) یعنی چه خوب بود این برده بر داشته می شد تا همه او را عریان انطور که هست میدیدند و می فهمیدند که وجود واقعی اوست و ملک و حکمرانی از اوست که البته همه ما به محض جدا شدن روح از بدن به این نکته بی میبریم ولی متاسفانه در ان موقع چیزی جز حسرت نصیبمان نمیشود ای کاش در همین دنیا به معنی مالک یوم الدین برسیم و الا سوره والعصر ان الانسان لفی خسر شامل حالمان است
ساسان لطفی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء:
-
فرنوش پارسه در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۳ - حکایت آن پادشاه و وصیت کردن او سه پسر خویش را کی درین سفر در ممالک من فلان جا چنین ترتیب نهید و فلان جا چنین نواب نصب کنید اما الله الله به فلان قلعه مروید و گرد آن مگردید:
سلام
این حکایت در مقالات شمس به طور کامل آمده
حسین در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۲ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶: