ندارد بحر و کان سرمایه دست و دل ما را
گهر چون ابر می ریزد ز دامن سایل ما را
که می آید به سروقت دل ما جز پریشانی؟
که می پرسد به غیر از سیل راه منزل ما را؟
به تیغ بی نیازی خون آهوی حرم ریزد
سیه چشمی که در پی می دود مرغ دل ما را
ندارد مزرع ما حاصلی غیر از تهیدستی
توان در چشم موری کرد خرمن حاصل ما را
اگر بی طاقتی در دامن درمان نیاویزد
شکستن مومیایی می شود آخر دل ما را
مسیحا در علاج ما نفس بیهوده می سوزد
لب خاموش ساغر می گشاید مشکل ما را
چه لازم منت خشک از فلک برداشتن صائب؟
چه رنگینی دهد این جام خالی محفل ما را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیفی از وضعت ناامیدانه و بیحالی گوینده است. او به عدم خوشبختی و تهیدستی اشاره میکند و میگوید که زندگیاش پر از درد و پریشانی است. احساس میکند که تنها چیزی که به سراغش میآید، ناراحتی و نقص است و کسی را نمیبیند که به او کمک کند. او به بلایای روحی و دلشکستگی خود اشاره میکند و این حس را منتقل میکند که با وجود تلاشهای بیفایده، همچنان در بند مشکلات باقی مانده است. در نهایت، او عدم توقع خود از زندگی را مطرح میکند و میگوید که هر چه از جهان بخواهد، نهایتاً همان احساس خالی و ناامیدی را برایش به همراه دارد.
هوش مصنوعی: سرمایه و دارایی ما در زندگی، دست و دل ماست که همچون مروارید از آسمان بر زمین میریزد. این نعمتها و استعدادها همچون بارش باران بر ما نازل میشوند.
هوش مصنوعی: چه کسی به سراغ دل ما میآید جز آشفتگی و ناراحتی؟ چه کسی جز سیل میخواهد مسیر خانهمان را بپرسد؟
هوش مصنوعی: کس که به خودکفایی و بی نیازی رسیده، با هر اشارهای میتواند دلهای عاشق را بیندازد. سیه چشمی که برای خوشگذرانی و دنبال کردن لذتها میرود، میتواند بر افکار و احساسات عاشقانه ما تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: مزرعه ما هیچ ثمری جز فقر و تهیدستی ندارد و حتی یک مورچه هم نمیتواند محصول ما را دیده و به آن افتخار کند.
هوش مصنوعی: اگر به درمان و آرامش دست نزنیم و در برابر مشکلات صبر نداشته باشیم، در نهایت دل ما شکسته و آسیبپذیر خواهد شد.
هوش مصنوعی: مسیحا برای درمان ما بیهدف زحمت میکشد و در حالی که سکوت اختیار کرده است، جامش را باز میکند تا مشکلات ما را حل کند.
هوش مصنوعی: چه نیازی به بارش باران از آسمان است، صائب؟ این جام خالی چه زیبایی میتواند به جمع ما ببخشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
منور ساختی ای شمع خوبان محفل ما را
فروغ مطلع خورشید دادی منزل ما را
چراغ دیدهٔ دل شد ز یُمن مقدمت روشن
اثر بین طالع مسعود و بخت مقبل ما را
به آب دیده خواهم متصل ای سایهٔ رحمت
[...]
خوشم کآتش زد امشب آه حسرت محفل ما را
اجل شاید به این تقریب یابد منزل ما را
حدیث عشق ما را ناکسی تا نشنود، خواهم
کسی غیر از سگ او نشنود درد دل ما را
تامل چیست، برکش تیغ و قتل ما غریبان کن
[...]
فراق دوستان بسیار پیش آمد دل ما را
غم بیرون گرفت از ما هوای منزل ما را
گل افشان بود با تو هر بن خار و سر سنگی
تو چون رفتی از اینجا آفتی زد حاصل ما را
عفاک الله به قید عشقم از هستی برآوردی
[...]
الهی آب و رنگ شعله ده مشت گل ما را
نمکزار تبسّم کن لب زخم دل ما را
مباد آسیب تدبیر گشایش ره درو یابد
به چین جبهة خوبان گره کن مشکل ما را
مکرّر شد به یک عادت تپیدن بیمِ آرامست
[...]
به امید کسی نگذاشت بیدادش دل ما را
خدا اجری دهد در کشتن ما قاتل ما را
هوای معتدل کشت پریشان را نمی سازد
ز برقی پرورد هر لحظه دهقان حاصل ما را
غبار خاطر مقصد شود سعی فضول اینجا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.