گنجور

حاشیه‌ها

امین در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۶:

نان درست تر است

کمال در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶:

جمع آن: 9634

داکتر ق. مصلح بدخشانی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵:

ولی با در نظرداشت بیت قبلی با کلمه ی "مصیبت" ایرادی وارد نیست!

داکتر ق. مصلح بدخشانی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵:

با عرض ادب، در مصراع اول این بیت:
دوست باز آمد و دشمن به مصیبت بنشست
باد نوروز علی رغم خزان باز آمد
جایی به جای مصیبت، خصومت آمده است، به شکل زیر:
دوست باز آمد و دشمن به خصومت بنشست
باد نوروز علی رغم خزان باز آمد
به نظر حقیر، کلمه ی "خصومت" در مصراع اول با فحوای "علی رغم خزان" در مصراع دوم ، موجه تر می نماید.

فال حافظ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

تعبیر این غزل در فال حافظ:
رشته ی کار از دستتان رها شده، برای رسیدن به هدف خواب و رویا را کنار بگذار و تقوی پیشه کن. عجله و شتاب نداشته باش، صبور باش، روزگار وصل نزدیک است. دوست را از دشمن تشخیص بده، گذشته ها را فراموش کن و به روشنایی ها بیندیش.

فال حافظ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

تعبیر این غزل در فال حافظ:
مشکلاتتان به زودی حل خواهد شد و شما به نیت خودتان خواهید رسید. بعد از تاریکی و غم، روشنایی در انتظار شماست. خودتان را برای کاری که می خواهید انجام دهید آماده سازید. با توکل به حق و راه و رسم دینداری به کام دلتان می رسید. راز خودتان را به کسی نگویید.

وبفا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

معنی برخی وارژه ها:
اَدِر: چرخاندن و به گردش در آوردن.
کٲس: جام.
ناوِل: چیزی را به کسی دادن با دراز کردن دست.
به بوی: به امید، به انتظار.
جعد: موی مجعد.
منزل: جایگاهی است که قافله بار خود را در سفر بر زمین می گذارد و باز از آنجا حرکت می کند.
جرس: زنگ.
سالک: رونده راه حق.
تَلقَ: کسی را دیدن یا با کسی برخورد کردن.
تَهوَی: دوست داشتن.
دَع: ترک کردن و واگذاشتن.
اَهمِل: بی مصرف گذاشتن چیزی یا فراموش کردن آن.

امیر در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:

سعدی واقعا تو کیستی که من در سالگرد تو سیاه پوش می شوم؟حقا که شیخ اجل و فرمانروای ملک سخنی.

منصور پویان در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

فهم ِاین غزل با ابزار ِادبیاتی و یا جامعه شناسی و حتی با اخلاقیات، مناسبتی ندارد؛ چرا که عقل در شرحش چو خر در گل خواهد افتاد. شرح این غزل، نیازمند فهم ِلحظات بس طوفانی در سیر و سلوک عرفانی می باشد. یعنی اینکه بضاعت معیار های عقلانیت را وا باید نهاد تا بفهم ِعجایب ِاین طوفان سهمگینی که تخته تخته؛ باور های معمول را فرو میشکند نائل آمد. نهنگ همانا نمایاننده اشراقی ست که دریای محیط بر زندگی عارف را می بلعد و وی را در هامون شگفتی ها فرو می برد. سالک که همانا عاشقی ست حیران و سرگشته، به این تبدیلها تسلیم شده و پذیرای هر بی چون و چرایی میگردد. تجربیات سالکانه و عارفانه در رابطه با این غزل، تخته تخته از اعتقادات عقیدتی، مذهبی و هویتی ما کـَنده می کند تا در نهایت از نهنگ و دریا و هامون و غیره چیزی برجای نماند الا عشق ِجان ِجانانی. در دریای عشق، کشتی همان مـَـنـیـت است که با الغای آن؛ نیروانا یعنی انرژی لا زمان-مکانی پدیدار می شود. عشق همت انگیز است و نه برآمده از توهمات.
نهنگ به عنوان یک سمبول، در بخشی از یک آیه در قرآن و در باب دعای حضرت یونس هنگام مواجهه با نهنگ آمده است. جرقه معرفت، در درون انسان سودایی برمی انگیزاند که برساخته های منیتی و ذهنیتی را در هم می شکند و چیزی جز چشم جیحون-وار برایش برجای نمی گذارد. حاصل سیلاب و یا کشتی-شکستگی در قلزم ِخون همانا حضور در دریایی بیکران خرد ِعشق خواهد بود که بعبارت دیگر؛ مکاشفه در جذبه و شکوه و شور می باشد. منظور از "دهان بندی کفی افیون خورده" نیز همین مرحله ناشی از سُکر و استغراق از یکطرف و محو منیت و ذهنیت از طرف دیگر است. این غزل یکی از معدود غزل های حضرت مولانا ست که به زیبایی و استادی فضایی سوررئال را به تصویر می کشد. سیلاب سهمگین و دریا، کشتی را در امواج تکه تکه می کند. نهنگی تمام آب دریا را می بلعد و بعد خود نیست می شود در هامون که کنایه دارد به پایان توهمـّـات برآمده از فردیت و جداافتادگی.

س ، م در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۵ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵:

خوش آمدی، ز کجا می‌روی؟ بیا بنشین
بیا که می‌کنمت بر دو دیده جا بنشین
ما امروزه نمی گوییم » زکجامیروی«
بلکه به کجا یا کجا می روی
مانا در درون سراینده

س ، م در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

خسته به معنای امروزی زبان ما نیست ، ما ، خسته را به معنای« مانده » بکار می بریم
خسته یعنی زخمی
امروز در افغانستان میگویند « مانده شدی » به جای خسته شدی ِ ما ایرانیان
درمابده ، وامانده ، ....

س ،م در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۲:

تاریخ نشان میدهد که بعد از هجرت ، مسلمین از غنائم جنگی و فروش بردگان احتیاجات مادی خود را کاملاً بر طرف میکرده اند که بسیار ثروتمند شده بودند
مگر در اولین سال هجرت به مدینه که تنگدست بوده اند و احتیاج به خدمت برای اغلب یهودیان بوده
خدا عالم است.

س ،م در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

اشکالی کوچک
کلمه ی مسکین در آخر بیت اول و بیت آخر تکرار شده
و این با نظم متداول غزل همخوانی ندارد
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب
آیا بهتر نبود جای مسکین غمگین می نوشت
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نبود گر نشیند خسته و غمگین غریب

شروین در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:

درود
بیت 5 لبش صحیـــــــــــح است و من هر جا خواندم همین بوده و همایون شجریان هم لبش را خوانده است

ایران نژاد در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۲:

کاملا درست است دوست گرامی،
مقایسه همای رحمت که روز د ر نخلستانهای مدینه آب کشی میکرد و شب باران رحمتش بر مستمندان میبارید باآقایان علما و فقها !!قیاس مع الفارق است به یاد بدارید علی یکیست و معصومان چهارده تن

ناشناس در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » بخش دوازدهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل:

زیرا با سوزن امکان جمع کردن ارزن وجود ندارد ازاینرو در بیت بعد نیز به محال بودن این امر و فریب خوردگی این فرد توسط دختر اشاره می نماید.
در جوال کردن کسی به معنی فریب خوردگی است

م. ح .گ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۱۱ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » حکایت بوتیمار » حکایت بوتیمار:

مصراع اول بیتِ آخر لطفاً اصلاح شود به:
هست دریا چشمه‌ای از کوی او (اصلاح آهنگ با افزودن الف)

علی کهربائی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » اشعار محلی » شمارهٔ ۱ - بهشت خدا:

مصراع دوم بیت زیر غلط است:
هستک خدا مثال یکی پادشای پیر
آه‌رکش دمین عالم بام‌فه پنده‌ری
درست آن چنین است:
«هستک خدا مثال یکی پادشای پیر
ارگش دمین عالم بالایه پنده ری»

علی کهربائی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » اشعار محلی » شمارهٔ ۱ - بهشت خدا:

مصراع دوم این بیت « هستک خدا مثال یکی پادشای پیر
آه‌رکش دمین عالم بام‌فه پنده‌ری» غلط است که درستش این است:
ارگش دمین عالم بالایه پنده ری
در ضمن خواهشمند است « دیوون ختش» را به «دیوون خنش» و نیز «تقلابه پتری» را به «تقلایه پنده ری تصحیح کنید. متشکرم

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:

به نظر حقیر طبیب تمام علما و هواداران و مدعیان دروغین مسلک ودین هستند: کاپیتالیسم، کومونیسم، داعش، امپریالیسم، و غیره

۱
۴۰۸۱
۴۰۸۲
۴۰۸۳
۴۰۸۴
۴۰۸۵
۵۵۴۷