محسن حیدرزاده جزی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۱ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۵ - حکایت مرد یخفروش التمثّل فی دارالغرور:
قطعا سعدی در شعر :
عمر برف است و آفتاب تموز اندکی ماند وخواجه غره هنوز
به این شعر سنایی نظر داشته است ،سعدی به خوبی توانسته مفهوم را در یک بیت خلاصه کند اما انصاف باید داد که برف در تموز بی معنی است در حالی که یخ فروشی در تموز کاملا موجه است.
وزن مصراع دوم بیت 5 ایراد دادرد .
همیشه بیدار در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:
کجا نوشته که برق اختراع ادیسون بود؟
علی سپهری در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸:
در بیت چهاردهم کتمه گویی درست است
کوکب در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:
بر گرفته از ویکیپدیا :
توماس آلوا ادیسون (انگلیسی: Thomas Alva Edison؛ 11 فوریهٔ 1847 – 18 اکتبر 1931) یک طراح نورپردازی، مهندس، مخترع، دانشمند، و کارآفرین اهل ایالات متحده آمریکا بود.
وی همچنین برنده جوایزی همچون لژیون دونور (فرمانده) شده است.
ادیسون در طول حیات علمی خویش توانست 2500 امتیاز اختراع را در ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان به نام خود ثبت کند که رقمی حیرتانگیز و باورنکردنی به نظر میرسد. ادیسون کارمندان و متخصصان پرشماری در کنار خود داشت که در پیشبرد تحقیقات و به سرانجام رسانیدن نوآوریهایش یاریش میکردند. دهنی زغالی تلفن، ماشین چاپ، میکروفن، گرامافون، دیکتافون، کینتوسکوپ (نوعی دستگاه نمایش فیلم)، دینام موتور و لاستیک مصنوعی از جمله مواد و وسایلی هستند که بدست ادیسون و همکارانش ابداع یا بهینه شدند.
ادیسون از اولین مخترعانی بود که توانست با موفقیت، بسیاری از اختراعات خود را به تولید انبوه برساند.
محمّد محمودی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۲ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹:
سلام. بنده در بیتِ اوّل؛ مصرعِ دوّم " در خاطرت سواری طرز نگاه کیست" به مشکل برخوردم و هرچه می کنم نمی دانم کلمه ی "سوار" کدام معنیِ مفهومیِ مصرع را در بر می گیرد. آیا منظور معنایِ اوّلِ "راکبِ اسب است و به معنیِ راکب دیگر سواریها مجازاً باشد چه مخففِ اسوار است و اسوار مرکب اسب" یا نه، دگر معنی ها که در ظاهر اوّل معنایِ دیگری نمی تواند داشته باشد گویا. لطفاً کمکم کنید. لطفاً
سمانه ، م در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:
وصف شراب از ابن سینا :
غذای روح بود باده رحیق الحق
که رنگ او کند از دور رنگ گل را دق
به رنگ زنگ زداید ز جان اندوهگین
همای گردد اگر جرعهای بنوشد بق
به طعم، تلخ چوپند پدر و لیک مفید
به پیش مبطل، باطل به نزد دانا، حق
میاز جهالت جهال شد به شرع حرام
چو مه که از سبب منکران دین شد شق
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا
حرام گشته به احکام شرع بر احمق
شراب را چه گنه زان که ابلهی نوشد
زبان به هرزه گشاید، دهد ز دست ورق
حلال بر عقلا و حرام بر جهال
که میمحک بود وخیرو شر از او مشتق
غلام آن میصافم کزو رخ خوبان
به یک دو جرعه برآرد هزار گونه عرق
چو بوعلی میناب ار خوری حکیمانه
به حق حق که وجودت شود به حق ملحق
”
همیشه بیدار در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:
اگر کمی مطاله و تحقیق داشته باشیم خواهیم دریافت که ادیسون تنها لامپ را اختراع کرد، ولی اگر به تاریخ نگاه کنیم خواهیم دریافت که آن چیزی که من و شما امروزه به عنوان برق می شناسیم یعنی آن چیزی که توسط ژنراتور ها در نیروگاه ها تولید و توسط خطوط انتقال به خانه شما می آید و سبب به کار افتادن موتور های الکتریکی و سایر وسایل برقی منزل شما می شود حاصل زحمات شخصی است بنام مایکل فارادی. مایکل فارادی (22 سپتامبر 1791 ء 22 اوت 1867) دانشمندی (فیزیکدان و شیمیدان ) انگلیسی که با زمینههای الکترومغناطیس و الکتروشیمی مرتبط بود . وی چراغ بونزن را ابداع کرد. اختراع ادیسون لامپ بوده و نه برق. چه چیزی را ایشان اختراع کرده را نمیدانید، ولی با اطمینان میگویید که هر شب شراب نوشیده. از اینها گذشته ایشان مسیحی بوده و شراب برای ایشان حرام نبوده.
رضا در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰:
از نظر معنائی چون دارالفنا مفرد است باید همان "نمی کند" باشد. به این معنی که
ارزش ندارد که دارالفنا ( خانه ی دنیا) را مرمت کرد
حمید رضا در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:
خانم هانی،
اوقات خوش در زندگی فراهم کرد بدون آسیب به خود و دیگری، متفاوت است با هرزه کاری و بدمستی و بی ناموسی.
ادیسون هر شب شراب می نوشید و می گفت او را بیدار نگه میدارد تا بیشتر به اختراعاتش بپردازد.
بر اساس استدلال شما، پس:
ادیسون فردیست پست فطرت و مفلوک و گرفتار به شراب خواری و مایه ننگ، واز آنجایی که ما ملتی هستیم مسلمان، پس همه کارخانجات برق را ببندیم و هرگز از اختراعات این بی ناموس استفاده نکنیم!
به هر حال من حاضرم کتاب های حافظ و خیام و مولوی و 000 به کنار بگذارم، اگر شما نیز هرگز، هرگز از برق و وسایل برقی که خوشبختانه این کامپیوتری را که دارید به آن نگاه میکنید و با آن مطلب می نویسید جزوی از آن است را استفاده نکنید.
حمید رضا در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:
جناب احمد سلام،
من نه تنها شما را متعصب و شیفته اندیشه خود نخواندم و سخنتان را رد نکردم، بلکه نوشته و باور شما را خواندنی، جالب، شیرین، و لذتبخش توصیف کردم.
من فقط در برابر کسانی که با بی احترامی باور خود را تحمیل میکنند و حمله شخصی میکنند می ایستم. من حتی برخورد خوب شما با دگرباوران را ذکر کردم.
فقط در یک مورد که گفتید خیام درجات بالای علمی دارد و می نوشیدن با آن جور در نمی آید، دلایل و مثالهایی آوردم که دانشمندانی را که علاقه به نوشیدن شراب هستند را فراوان میتوان یافت.
پیروز باشید
ع.م در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶:
آیا مولوی فتیش داشته؟
امید مددی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:
عجل سمین تلمیح است. این ترکیب درست به همین شکل در آیه 26 سوره ذاریات آمده ومعنای آن گوساله ی فربه می باشد. آنجا که فرشتگان آسمانی در لباس انسان بر ابراهیم نبی وارد می شوند و او برای پذیرایی بهترین خوراک قوم را که گوشت گوساله ی بریان شده بود عرضه می دارد لیکن مهمانان از آن نمی خورند.
در این شعر هم منظور مولانا درست مانند همان آیه است که جبرییل بزرگوار و هدایت کننده هیچگاه سطح خود را با علایق دنیوی پایین نمی آورد و از آن گوساله ی بریان(کنایه) تناول نمی کند.
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴:
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
******************************************
******************************************
چون ........................ نمییارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم
تو را در گذرِ باد: 19 نسخه (801، 803، 813، 818، 821، 823، 834، 836، 858، 862، 867{بر گذر} و 8 نسخۀ متأخر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، جلالی نائینی- نورانی وصال
تو را در گذرِ یار: 1 نسخه (824)
منش در گذرِ باد: 10 نسخه (843، 854، 855، 864، 866 و 5 نسخۀ متأخر یا بیتاریخ) نیساری، سایه
تو را در گذر ای یار: 1 نسخه (827) قزوینی- غنی
تو را در گذر ای باد: 0 (بدون مستند) خرمشاهی- جاوید
38 نسخه غزل 319 دارند و از آن نُسَخ، 7 نسخه بیت فوق را فاقدند از جمله نسخههای مورخ 819، 822 و 825.
احمد غزالی در سوانح (ص 46) گوید:
نتوانم دید که باد بر تو گذرد
وز خلق جهان کسی به تو در نگرد
**************************************
*************************************8
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
چو یار بر سر صلح است و ...............
توان گذشت ز جَور رقیب در همه حال
عذر میخواهد: 29 نسخه (801، 803، 813، 821، 822، 823، 824، 825، 843 و 20 نسخۀ متأخّر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال
عذر میطلبد: 1 نسخه (827) قزوینی- غنی، سایه, خرمشاهی- جاوید
30 نسخه غزل 297 را دارند. از نُسَخِ کاملِ کهنِ مورّخ، دو نسخۀ مورّخِ 818 و 819 خود غزل را ندارند.
***************************************
***************************************
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
************************************
************************************
سایۀ ........ بر قالبم ای عیسیدم
عکس ............ که بر عظم رمیم افتادهست
... /
سرو تو: 28 نسخه (801، 803، 813، 818، 819، 821، 822، 823، 824، 825، 834، 836، 843 و 15 نسخۀ متأخر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال
قدّ تو: 2 نسخه (827 و 1 نسخۀ بسیار متأخّر: 874؟)
/ ...
روح است: 11 نسخه (801، 813، 818، 825، 836، 843، 859، 2 نسخۀ بسیار متأخّر: 893 و 894 و 2 نسخۀ بیتاریخ) خانلری، عیوضی
روحیست: 18 نسخه (803، 819، 821، 822، 823، 827، 834 و 11 نسخۀ متأخر یا بیتاریخ) قزوینی- غنی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال، سایه، خرمشاهی- جاوید
رویست: 1 نسخه (824)
38 نسخه از جمله 11 نسخۀ کاملِ کهنِ مورّخ، غزل 38 را دارند. نسخۀ مورخ 858 بیت فوق را فاقد است.
***************************************
***************************************
بابک در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷:
جناب جلال گرامی،
که عاقبت نه به شوخیش....
این نه در اینجا مهم است و شوخی را نفی می کند، یعنی که:
هر کسی که از کناری در روی تو نگاه بکند، تو نه که به شوخی او را در میان (جمع) آوری ( و خود اشاره به مسخره و مضحکه آن شخص دارد)
بلکه،
او را بر عکس شوخی، مسخرگی، مضحکه قرار دادن... از روی صدق در میان (بغل) می گیری
سمانه ، م در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷:
جلال گرامی
کس از کناری در روی تو نگه نکند
که عاقبت نه به شوخیش در میان آری
اغلب اشعار عاشقانه ی سعدی در مدح نگار زمینی ست
از جمله همین غزل
به زبان خودمانی درین بیت می گوید : کسی نیست که حتی سرسری به تو نگاه کند و جمال و زیبایی تو اورا گرفتار نکند
کنار و میان را مثل محیط و مرکز دایره می توان تصور کرد که هرکس در خط دایره به مرکز نگاه کند جذب می شود
در بیت قبل نیز خوش به تصویر می کشد
ز حسن روی تو بر دین خلق میترسم
که بدعتی که نبودست در جهان آری
شاد زی شاد
بهرام مشهور در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴۲:
با تشکر از جناب امین کیخا که تازه هایی از ایشان آموختم ، ترکش که امروز به تکه پاره های خمپاره و بمب و نارنجک می گویند ، در قدیم به معنای تیردان بوده است یعنی همان استوانه ای که دسته تیرها را در آن نهاده و با بند به پشت می بسته اند . در اینجا منظور شاعر از تیرستم ترا دلم ترکش باد یعنی آنقدر عزیزی که تیرهایی را که پرتاب میکنی من جمع می کنم و در ترکش دل خود می گذارم
بهرام مشهور در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۱:
منهم این رباعی را از خیام بدینگونه خوانده بودم :
در فصل بهار اگر بتی حور سرشت
یک جرعه می بردهدم بر لب کشت
هرچند که این سخن بسی باشد زشت
سگ به ز من است اگر کنم یاد بهشت
نوشا در ۹ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶: