گنجور

حاشیه‌ها

س.م در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۵۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

خودم گرامی 2
نمره ی دیگر از دست دادید اگر می نوشتید عرش زیر پای مادران است .درست بود
.در مورد اعتقاد هیچ نمی گویم مبادا بر ایمان کسی لطمه وارد بیاید اکتسابی یعنی از محیط گرفته

خودم در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۲۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

قورمه سبزی غذای خوشمزه ای نیست. مگر اینکه مادر انسانش بپزد. به نظر من در کله ی شما غذا نیست چون اگر بود می سوختید. اکتسابی یعنی چه؟
باورهای غیر اکتسابی هم داریم مگر؟
من شما را مجبور نکردم که سجده برای غیر مادر بکنید. نظر و تجربه ی خودم را گفتم. سجده برای مادرآفرین هم بسیار لذت بخش است و همیشه ممکن است.
اگر من این نوع سجده را نداشتم، بجده برای مادر هم نیست، چه خاکی به سرم می ریختم؟ نظر شما محترم است باور جان. اما به نظر من سجده برای خدا، نسیه نیست. نقد نقد است. باور نادیده ها، ناممکن نیست. من شما را ندیده ام ولی می دانم هستید.
چون این نظرات را یک انسانی که می اندیشد می نویسد و الکی نوشته نمی شوند. خدا هم بزرگتر از این است که در چشم سر ما برود و جا بگیرد. باید زیاد برای خدا سجده کرد، با نیت درست، بعد می شود خدا را دید، به قول مولوی رومی با دیده ی دل ، نه دیده ی سر. در هر صورت انسان در این جهان دنیا اختیار خودش را دارد و نمی شود همه را مجبور و به فرمایش شما تحمیل کرد یک گونه رفتار کنند.
شما هم ناباوری هایت را بر بنای محکمی بگذار حتما خداوند با شما به گونه ای بهتر برخورد می کند از ناباوری که بر اساس غرض و کینه و ... ناباور شده است.
اشتباه دومم را هم فهمیدم. باید می نوشتم بهشت زیر عرش مادران است که نوشتم عرش زیر مادران است.

ناباور در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۱۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

خودم گرامی
به جز درگاه مقدس مادر به هیچ کجا سجده نمی کنم
شماهم بروید بر آستان مقدس مادرتان سجده کنید که نقد است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار

ناباور در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۰۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

خودم گرامی
دو اشتباه داشتید
اولی : را متوجه شدید
دومی : میگویند زیر عرش مادران است
نامرد بودن هم به معنای زن بودن برای من توهین نیست ، زن و مرد توفیر ندارند

ناباور در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

خودم گرامی
آنچه که نوشته میشود مرقومه میگویند
و آنچه که به صورت شعر است سروده
البته که شعر هم مرقومه است زمانی که نوشته شود
دیگر اینکه باور را که نمیشود تحمیل کرد
این باورها اکتسابی ست
کسی اگر در دامان جامعه ی یهودیان رشد کند احتمالاً به بهشت و دوزخ اعتقادی ندارد
ولی در جامعه ی مسلمانان و مسیحیان این اعتقاد محکم است
من هم در خانواده ی مسلمان بزرگ شده ام
مادرم را سر نماز بارها و بارها در آغوش گرفته ام و بوسیده ام همیشه هم آرزو داشته ام مثل او معتقد باشم ، ولی باور این نادیده ها برایم غیر ممکن است
شاید عقلم کم است و به قول حاشیه نویسی
کله ام پر است از قورمه سبزی
چه غذای لذیدی را هم مثال زده

خودم در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۵۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

درباره ی سجده هم نمی دانم کارتان صحیح است یا نیست. اما سجده را نباید برای مادر کرد. سجده فقط باید روی مهر کربلای امام حسین باشد. یک مقدار اعتقادات دینی ات را قوی کن هم از ناباوری که چیز بدی است بیرون می آیی و هم مادرت را بدون اینکه اشتباهی مرتکب شوی، دوست خواهی داشت. مثلا پایش را ببوسی بس است و سجده نکن. البته حضرت یوسف برای ستاره ها سجده کرد یا نه ستاره ها برای حضرت سجده کردند. ولی شاید استعاره و تشبیه باشد. خلاصه مادرت را خوب دوست بدار و خالق و آفریننده ی توانا و هنرمندی که مادرها را آفریده است هم خیلی دوست بدار. به جر خدا هیچ کس نمی تواند موجوداتی مثل مادرها و روفیاها را بیافریند. اگر با این دیدگاه به ماجرا نگاه کنیم می توانیم عاشق همه ی عالم باشیم. اما باز برای من سخت است عاشق اسب شوم. باز کبوتر و قناری هم قابل تحمل تر است. یزید و هیتلر و بقیه هم بد هعستند. ولی باراک اوباما انسان بدی نیست. خیلی مهربان است. آزارش به کسی نمی رسد. اما خدا نصیب کسی نکند مثل ضحاک و چنگیز آمکش ررا. شب به خیر دوست من.

خودم در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۴۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

آقا منظورم از نامرد، معنای بدی نبود. من به دوستانم می گویم نامرد، چون زن(دختر) هستند. حواسم نبود اینجا داریم با دوستانم حرف نمی زنم.

خودم در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۴۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

بی انصافی نکن نامرد. 19 می شوم.

خودم در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۴۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

مادر؟!!!
ای کاش مادری بود تا می توانستم دست و پای و سرش را ببوسم.
خوش به حال شما.
کسی که از کودکی از مادرش جدا شده روزگارش خوش نیست. اگر هم بخندد به دروغ می خندد. با مادرت مهربان باش و هر روز یا هر چند روز یک شاخه مریم زیبا برایش ببر.
اما دوست عزیز. چرا ناباور شدی تا به بهشت نروی؟ مگر بهشت جای مادران نیست؟ تو دوست داری مادرت بهشت برود بعد خودت نروی؟ خیلی بد است جدایی بین مادر و فرزند. این را از یک کسی که تجربه دارد، گوش کن. این قدر حرف نشنو نباش.

ناباور در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۴۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

خودم گرامی
ببخشید
محض یادآوری نوشته ی خودتان را کپی میکنم تا ببینید اشتباهی در اثر عجله درآن هست یا نه :
مثلا بهشت زیر چای مادران است که احتمالا استعاره ی بلاغی دارد(اسم علم بلاغت را شنیده اید؟!) را شما بی دلیل می گویید زیر عرش مادران است.
از نمره ی 20 شما دو نمره کم میکنند میشود 18

خودم در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۳۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

یافتم.
پای را چای نوشته بودم.
ناباور ممنون و قدردان شمایم که غلط املایی ام را تذکر دادید. مرسی.

ناباور در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۳۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

خودم گرامی
مرا به بهشت راه نمی دهند چون ناباورم
آری ، من بار و بارها عرش اعلی را سیر کرده ام
هنوز هم در سیر هستم کار هر روزه ی من است
شمارا هم نشانی میدهم خاک پای مادر گرامیتان را سجده کنید تا سیاحتی در عرش داشته باشید
کار هر روزه ی من است
من خوشبختم به همین سجده و زیارت

خودم در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۳۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

مرقومه؟ مگر من نامه نوشته ام ناباور؟ من نظر نوشته ام نه نامه. و یک بار دیگر خواندم اتفاق خاصی نیفتاد. دیدم نظر خوبی نوشته ام. غلط املایی و انشایی داشتم مگر؟ باید بیشتر کتاب دستور زبان را مرور کنم. خیلی درس بدی است. معلمش بدتر است. نفرین به هر دو.

خودم در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۳۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

ناباور مهربان. مرا ببخش اگر نمی توانم روان بنویسم، من خود آن 13 ام کز همه عالم به درم. مگر سرودن با نوشتن فرق دارد مگر؟ من وقتی زیاد حرف می زنم برادرم می گوید :"بیشتر شعر نگو". مگر شعر همان سرودن نیست؟

ناباور در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۲۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

خودم گرامی
لطف کنید یکبار مرقومه ی خودتان را بخوانید ببینید چه کرده اید
ماشالله

ناباور در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۲۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

خودم گرامی
معمولاً آقایان که چندی از جوانیشان میگذرد و ازدواج نکرده میمانند میگویند : پیر شدی ولی هنوز ازدواج نکردی
شهریار هم خواسته بگوید : جوانی رفت
و کمی هم اغراق شاعرانه چاشنی کرده
شماهم نوشتید ، نسرودید
نمیدانم چطور شد که نظر مبارک عوض شد و عزیز شدم ،همین چند دقیقه قبل به بنده تاختید

خودم در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۱۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

درود بر ناباور عزیز. آقای محترم، انسان جایز الگناه است. حالا ما اشتباهی کردیم بیخ ریش! خودمان، شما باید فورا مچ گیری کنید! اگر قرار است پرخاش های امثال من! حذف شود چرا خیلی نظرات مستهجن و زشت دیگر باقی مانده و می ماند؟! در ضمن شما اگر به جای اینکه به هر چیز اشکال کنید خوب است لااقل اندکی در سخن بزرگان درنگ و اندیشه بفرمایید و بلافاصله نگویید اشتباه کرده اند. مثلا بهشت زیر چای مادران است که احتمالا استعاره ی بلاغی دارد(اسم علم بلاغت را شنیده اید؟!) را شما بی دلیل می گویید زیر عرش مادران است. شما نکند تا عرش رفتید و برگشتید و بعد دیدید زیر پای مادران بود؟ حیف نیست وقت خودتان را در اشکال هایی صرف نمایید که چیزی نصیب و عاید شما نمی شود؟ از بانوی گنجور، روفیا یاد بگیر که سعی می کند همیشه دانش و دریافت خود را بالاتر ببرد. بای.

ناباور در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۱۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

خودم گرامی
گنجور گرداننده دارد و بسیاری از نوشته های نا مربوط را حذف میکند
ایشان این محیط را در اختیار همه قرار داده اند تا برخورد نظرات روشنگر مسائل باشد
حالا اگر دوست دارید به ایشان یا به بنده پرخاش بفرمایید و دستور صادر کنید مختارید
راستی از کجا حدس زدید من خانم هستم نه آقا؟
شاید فکر میکنید خانم ها نا باورند

خودم در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۰۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

میگوید:"با همه پیری" ناباور عزیز. تهمت نفرمودم! حقیقت را سرودم!

خودم در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

خانم ناباور
لازم نیست شما شبهات اعتقادی یا سوالات دینی تان را اینجا بپرسید. عصر عصر اتم است و می توانید از سایت های مربوط بپرسید و محیط گنجور را مشوش ننمایید.

۱
۴۰۶۳
۴۰۶۴
۴۰۶۵
۴۰۶۶
۴۰۶۷
۵۵۴۷