گنجور

حاشیه‌ها

سیروس در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:

برای زیباتر شدن مفاهیم شعر آلبوم جان عشاق استاد محمدرضا شجریان و آلبوم مستور و مست همایون شجریان را گوش دهید.

Mir Mohammad Ali Talpur در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳ - ستاره صبح:

The Most Valuable site for Persian Poetry.

سیروس در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

برای دو چندان شدن زیبایی شعر، آلبوم غوغای عشق بازان با صدای آسمانی استاد محمدرضا شجریان را گوش دهید.

سراج در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:

گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
از فروغ تو به خورشید رســد صد پرتو ...
خواجه راز

ناشناس در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۲۹ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۵:

:]
:\
:|

محدث در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

"خدمتی که شما به من و چون منی میکنید کم نیست"
اوج هزل سرایی! شما اینجا بود :))))
خدمت؟
اولا باید بگویم: شما سخن از زبان ما می گویی. واقعا من مدیون بسیاری از نظرات شما هستم.
دوم اینکه داستان خدمت هم مثل قضیه ی گفتگو پیرامون حقایق می شود.
از کجا معلوم این سیاه کاری های مث منی، در مسیر عکس نباشد؟... آیا نباید ابتدا مرزها را تعریف کرد تا وظایف مشخص شود و دانست در کجا باید خادم بود و در کجا مخدوم؟.... و در کجا مریدی واجب است و در کجا مرشدی و ووو؟
سخن بسیار است!

محدث در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

روفیای محترم!
مرقوم داشته اید: "اندیشه و گفتگو پیرامون حقایق زندگی هیچگاه وقت هدر دادن نیست"
خواهر گرامی! ثبت العرش ثم انقش!
شما اول مناره را بدزدید جا پیدا کردنش با من!
سخنتان درست است ولی اینکه اراجیف و خزعبلاتی که بنده مرقوم می فرمایم! حقایق است فیه ما فیه، بلکه فیه خیلی ما فیه.
مجال دادن به اندیشه های مختلف در کشف حقیقت بی تاثیر نیست. به قول مولا علی(ع): آراء را بر هم بزنید تا حق و صواب از آن متولد شود. اما فکر نمی کنید ورود هیچ مدانان ابلهی چون من در وادی مباحث دقیق معرفتی، بازار را بیشتر آشفته نمی کند و حقیقت را بر حقیقت طلبان، مستور تر؟
بیت الغزل فرمایش های جنابعالی، آزار ندادن دیگران است. آیا اراجیفی که من می نویسم جدای از اینکه ممکن است یک معرفت شناسی که اتفاقی راهش به اینجا افتاده را بیازاد اهانت به حکم عقل-لزوم سکوت جاهلان-نیست؟
آیا اینکه من رطب و یابس را به هم می بافم دل خداوندی را نمی آزارم که فرموده: و لا تقف ما لیس لک به علم؟
و قس علی هذا

خدمتی که شما به من و چون منی میکنید کم نیست

محدث در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

بی سواد عزیز!
من دو تا نظر خطاب به شما نگاشته بودم که یکی اش درج نشده، خلاصه اش اینکه برای حرمت و حلیت یک چیز فقط مستند ما نباید کتاب الهی باشد. بسیاری چیزها هست که حکم دینی اش را از احادیثی که محدثین نقل کرده اند می یابیم. در حرام بودن شراب شکی نیست. جز برای برخی موارد خاص درمانی منحصرانه، که عده ای از فقیهان اجازه ی استفاده در حد ضرورت را داده اند. اما سوای این قضیه کلیت باده و شراب و می چیز بدی نیست :)
به قول مرحوم صهبا:
اساس عالم هستی بساط باده پرستی.

محدث در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۶ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:

دی در حق ما یکی بدی گفت /دل را ز غمش نمی خراشیم
مـا نـیـز نـکویی اش بگوییـم /تا هر دو دروغ گفته باشیم

قورباغه در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱:

فضیلت شب زنده داری و نزد محبت باختن با معشوق بی همتای هستی!

نجمه برناس در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۵ دربارهٔ عراقی » عشاق‌نامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۶ - غزل:

به قول نظامی : آن دل که بود ز عشق خالی / سیلاب غمش براد ، حالی
و حتی آرزو می کند :
گرچه ز شراب عشق مستم / عاشق تر از این کنم که هستم
عراقی شاعر عارف مسلک نیز همچون شاعران دیگر عشق را مقدس می داند و دلی را که خالی از عشق است خانه دیو می داند

parham در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳ - ستاره صبح:

salam
mamnon

نجمه برناس در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ عراقی » عشاق‌نامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۸ - حکایت:

در نسخه دیگر به جای « هان خرت یافتم بیار افسار» گفته شده : هان خرت یافتم بیا بردار
تجرید در اصطلاح صوفیان ، خالی شدن قلب از ما سوی الله ، یعنی تنها به یاد خدا بودن

نجمه برناس در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ عراقی » عشاق‌نامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۸ - حکایت:

افسار اشتباهی افسترنوشته ام « اشتباه تایپی »

نجمه برناس در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ عراقی » عشاق‌نامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۸ - حکایت:

در نسخه دیگر به جای « هان خرت یافتم بیار افستر » گفته شده : هان خرت یافتم بیا بردار
تجرید در اصطلاح صوفیان ، خالی شدن قلب از ما سوی الله ، یعنی تنها به یاد خدا بودن

هادی در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده:

■ سلام بر دوست خوبمان آقای ملک،
این بیت در دفتر سوم مثنوی و در حکایت "فریفتن روستایی شهری را و به دعوت خواندن و با لابه و الحاح بسیار" آمده است، که حکایتی است زیبا و خواندنی ... . ابیات بعدی را می آورم، تا مقصود مولانا روشن شود.
"ده مرو ، ده مرد را احمق کند
عقل را بی نور و بی رونق کند
قول پیغامبر شنو ای مجتبی
گور عقل آمد وطن در روستا
هر که را در رستا بود روزی و، شام
تا به ماهی عقل او نبود تمام ...
ده چه باشد، شیخ واصل ناشده
دست در تقلید و حجت در زده ..."
● زبان مولانا، زبان قرآن است. در قرآن ده (قریه) به جایی گفته می شود که افراد با ایمان حضور ندارند:
سوره یس: وأضرب لهم مثلاً اصحاب القریة اذ جائها المرسلون (آیه 13). می بینید که به یک شهر بزرگ (أنطاکیه) که اهالی آن کافرند می گوید ده (قریه)، ولی چند آیه بعد وقتی در همین ده یک نفر (حبیب نجار) ایمان می آورد به آن می گوید شهر: و جاء من أقصا المدینة رجل یسعی قال یا قوم إتبعوا المرسلین (آیه 20) در همین شعر اخیر نیز همین استعاره وجود دارد.
● بیت دوم، اشارت است به حدیث پیامبر(ص): "در روستا منزل مگزین که ساکن در روستا همچون ساکن در قبر است".
● بیت سوم، بیانی است مبالغه آمیز از مضرت اقامت در "خراب آباد دنیا" که در این ابیات به روستا تشبیه شده است.
● و در بیت چهارم، مولانا منظور از ده را در این حکایت معلوم می کند: ده، شیخی است که به کوی حقیقت نرسیده و تنها دست به دامن تقلید و مغالطه شده است، و خود را در زمره مردان الاهی و راهنمایان حقیقی جا زده اند.
■ این بود مقصود مولانا از "روستا"، در این حکایت. /تمام/

روفیا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷ - قصهٔ دیدن خلیفه لیلی را:

جان همه روز از لگدکوب خیال
وز زیان و سود وز خوف زوال
نی صفا می‌ماندش نی لطف و فر
نی بسوی آسمان راه سفر
گویا قرنها پیش آدمیان از اضطراب و افسردگی رنج می بردند !
و لگد خر نفس پدیده تازه ای نیست !

هادی در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷ - ماه هنرپیشه:

خوبه فقط یکی دو بیتش کمه

سیمین در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳ - ستاره صبح:

یا مراجعه به کتاب " مجموعه اشعار" شاعر مصرع دوم بیت ششم را این گونه اصلاح می کنم :
وگرنه پیر " هم " از عاشقی نپرهیزد .

سیمین در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳ - ستاره صبح:

اصلاح مصرع دوم بیت ششم :
وگرنه پیر "هم" از عاشقی نپرهیزد
که وزن رعایت خواهد شد . بنده به کناب مجموعه اشعار شاعر مراجعه کردم .

۱
۴۰۶۵
۴۰۶۶
۴۰۶۷
۴۰۶۸
۴۰۶۹
۵۴۶۷