گنجور

حاشیه‌ها

همیشه بیدار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلةامیرالمؤمنین علی رضی الله عنه:

اگر شما در نهج البلاغه خطبه سوم را مطالعه بفرمایید، میبینید که حضرت هم تقیه کردند.
"... دیدم ، که شکیبایی در آن حالت خردمندانه‏ تر است و من طریق شکیبایی گزیدم ، در حالی که ، همانند کسی بودم که خاشاک به چشمش رفته ، و استخوان در گلویش مانده باشد . می‏دیدم ، که میراث من به غارت می‏رود ."
سعدی:
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
تذکرة الأولیاء شیخ عطار را نگاه کنیم
شروع با
ذکر ابن محمد امام صادق(ع)
ختم با
ذکر امام محمد باقر علیه الرحمه
فردوسی:
که من شهر علمم علیم در ست
درست این سخن قول پیغمبرست
...
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه منست
چنین است و این دین و راه منست
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم

مولوی:
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مطهر از دغل
...
او خدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجده‌گاه
اگر همه این شعرا Sunni هستند کاش همه Shiayan اینطور Sunni بودند

fariba در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۲:

درود
کسی معنی این بیتش را میداند؟
ازگوهر ما گرچه خورد چشم جهان اب
از گرد یتیمی است همان پیرهن ما

سما در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵:

به که ماند
به که ماند ... این درسته <3

همیشه بیدار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

با عرض سلام خدمت جناب امین سعادت!
فرمودید: "در مصرع اول که حرفی از روز یا شب بمیان نیامده که جوابش شب رو بودن و از راه دیگر آمدن باشد!"
دوست عزیز و گرامی: دقیق و نکته سنج فرمودید. "شب رو" معنی دزد و راهزن هم میدهد. به نظر حقیر جناب خواجه شیراز میخواهد بگوید که راهِ نظرِ خیال را نمیتوان بست، چون راه دیگری پیدا میکند. در باره حقیقت هم همینطور است:
پری رو تاب مستوری ندارد
چو در بندی ز روزن سر برآرد

ابوطالب در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۶:

تکمیل ابیات فوق :

حبذا کربلا و آن تعظیم
کز بهشت آورد به خلق نسیم
وان تن سر بریده در گل و خاک
وان عزیزان به تیغ، دلها چاک
وان گزین همه جهان، کشته
در گل و خون، تنش بیاغشته
و آن چنان ظالمان بدکردار
کرده بر ظلم خویشتن اصرار
حرمت دین و خاندان رسول
جمله برداشته ز جهل و فضول
تیغها لعل‏گون ز خون حسین
چه بود در جهان بتر زین شین؟
زخم شمشیر و نیزه و پیکان
بر سر نیزه، سر به جای سنان
کرده آل زیاد و شمر لعین
ابتدای چنین تبه در دین
مصطفی جامه جمله بدریده
علی از دیده خون بباریده
فاطمه روی را خراشیده
خون بباریده بی‏حد از دیده
حسن از زخم کرده سینه کبود
زینب از دیده‏ها برانده دو رود
عالمی بر جفا دلیر شده
رو به مرده، شرزه شیر شده
کافرانی در اول پیکار
شده از زخم ذوالفقار، فگار
کین دل بازخواسته ز حسین
شده قانع بدین شماتت و شین
هر که بدگوی آن سگان باشد
دان که او شاه آن جهان باشد
هر که راضی شود به کرده‏ی زشت
نزد آن کس، چه دوزخ و چه بهشت
دین به دنیا به خیره بفروشد
نکند نیک و در بدی کوشد
خیره، راضی شود به خون حسین
که فزون بود وقعش از ثقلین
آن که را این خبیث، خال بود
مؤمنان را کی ابن‏خال بود؟
من ازین ابن‏خال بیزارم
کز پدر نیز هم در آزارم
پس تو گویی: یزید میر من است
عمر عاص پلید، پیر من است
آن که را عمر عاص باشد پیر
یا یزید پلید باشد میر
مستحق عذاب و نفرین است
بد ره و بد فعال و بد دین است
لعنت دادگر بر آن کس باد
که مر او را کند به نیکی یاد
من نیم دوستدار شمر و یزید
زان قبیله منم به عهد، بعید
هر که راضی شود به بد کردن
لعنتش، طوق گشت در گردن
داستان پسر هند مگر نشنیدی
که از او و سه کس او به پیمبر چه رسید
پدر او در دندان پیمبر بشکست
مادر او جگر عم پیمبر بمکید
او به ناحق، حق داماد پیمبر بستد
پسر او سر فرزند پیمبر ببرید
بر چنین قوم، تو لعنت نکنی؟ شرمت باد
لعن الله یزیدا و علی آل یزید

امین سعادت در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

درود فراوان بر شما
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا چو نیک بینی هم اوت رهبر اید
در مصرع اول دلیل گمراهی خود را بوی زلف یار عنوان کرده لذا در جواب فرموده که همانی که گمراهت کرده راه را نیز نشانت خواهد داد نگران نباش .گرصبر کنی زغوره حلواسازد!ولی اگر سربه هوا باشی و بخواهی مدام گیج بازی در بیاروی و خودرا به کوچه علی چپ بزنی خب مسلما پیامدش جزگمراهی نخواهد بود. اما اگر قلبا بگویی اهدنالصراط المستقیم حتما راه درست را نشانت می دهد. همه چیز بستگی به خودت دارد

م نظرزاده در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » سایه آرمیده:

در مصرع اول بیت قبل آخر «رامانی» نوشته شده که «را مانی» صحیح است.

امین سعادت در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

با سلام و درود
در این مصرع آمده
گفتم که بر خیالت، راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او، از راه دیگر آید
در مصرع اول که حرفی از روز یا شب بمیان نیامده که جوابش شب رو بودن و از راه دیگر آمدن باشد! طرف خط و نشان کشیده و گفته کلا قیدت را زمی زنم و بی خیالت می شوم . ولی جواب در مصرع بعد با زیرکی خاص طور دیگر ی عنوان شده.آیا نمی شد جواب درخورتری به مصرع اول می داد؟!

ناشناس در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلةامیرالمؤمنین علی رضی الله عنه:

آقا محمد؛ من به خدا دروغ نبسته ام. شما قرآن را که قبول دارید. این آیات قرآن پیرامون تقیه است:
1) " لا یتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذالک فلیس من الله فی شیئ الا ان تتقوا منهم تقاةً و یحذّرکم الله نفسه و الی الله المصیر (آل عمران / 28).
2) من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان (نحل /106)؛
3) و قال رجل مؤمن من آل فرعون یکتم ایمانه اتقتلون رجلا أن یقول ربی الله و قد جائکم بالبینات من ربکم (غافر/28)
گفتید اینها(یعنی اهل سنت) در عمل پیرو امیرالمومنین بوده اند. اگر اینطور بوده که خوش به حالشان. چون صراط مستقیم الهی، طبق کتابهای خود شما اهل سنت، همان صراط و راه شیرخدا حضرت علی مرتضی(ع) است و اگر این یک ادعاست و اهل سنت، پیرو امیرالمونین نیستند خب بدا به حالشان.
نوشته اید: تعصب، چشم حقیقت جو را کور می کند. من هم می گویم همین طور است. انسان باید تعصب را کنار بگذارد و حقیقت جو باشد.

همیشه بیدار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

با عرض سلام خدمت بانو روفیا گرامی: البته که حق با شماست. متاسفانه اینجا هر کسی گمان میکند که چون اینجا مکانی مجازی است همه چیز قابل نوشتن است (البته منظور بیشتر حقیر است). چونکه شخص دیگر را نمیبیند. در باره کامنت شما باید خدمتتون عرض کنم که بنده نه دم از اسلام و دین و راه حق معصومین میزنم و نه دوست دارم که اینطور گفته بشود. حقیر هنوز از حسهای نباتی و حیوانی راه بسیاری پیش پا دارم که خود را بتوانم انسان نام بدهم، چه برسد به مؤمن. ولی لا مذهب هم نیستم. خدا را شکر دوستان به توهین و سخره گرفتن ادامه ندادند. البته هیچ کس از خطا پاک و معصوم نیست و هر چند کسی قصد اهانت هم نداشته باشد، ناخودآگاه ممکن است اهانتی بکند.اگر دیرتر به اشتباه خود پی ببرد، به جز معضرت خواستن کار دیگری نمیتواند بکند. به نظر حقیردر بعضی مواقع آدم باید از حق خود هم بگذرد. متاسفانه تجربه حقیر در کشور مسلمانی مانند ایران بر عکس بود: چنان به هم توهین میکردند که تو گویی فردایی وجود ندارد. در اروپا که خود را لامذهب میداند چنین اهانتی ندیدم.
حقیر از کامنتهای جناب خراسانی بسیار استفاده میکنم و از به سخره گرفتن ایشان و زبان عربی بارها اعتراض کردم ولی متاسفانه برای خیلی از ما مرگ خوب است ولی برای همسایه. من نه ایشان را میشناسم و نه طرفدار اسلام هستم. حقیر فقط از این فحاشیها و سخره گرفتن ها که انسان در حواشی گنجور میخواند اعتراض کردم.

همیشه بیدار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

با عرض سلام خدمت بانو روفیا گرامی: البته که حق با شماست. متاسفانه اینجا هر کسی گمان میکند که چون اینجا مکانی مجازی است همه چیز قابل نوشتن است (البته منظور بیشتر حقیر است). چونکه شخص دیگر را نمیبیند. در باره کامنت شما باید خدمتتون عرض کنم که بنده نه دم از اسلام و دین و راه حق معصومین میزنم و نه دوست دارم که اینطور گفته بشود. حقیر هنوز از حسهای نباتی و حیوانی راه بسیاری پیش پا دارم که خود را بتوانم انسان نام بدهم، چه برسد به مؤمن. ولی لا مذهب هم نیستم. خدا را شکر دوستان به توهین و سخره گرفتن ادامه ندادند. البته هیچ کس از خطا پاک و معصوم نیست و هر چند کسی قصد اهانت هم نداشته باشد، ناخودآگاه ممکن است اهانتی بکند.اگر دیرتر به اشتباه خود پی ببرد، به جز معضرت خواستن کار دیگری نمیتواند بکند. به نظر حقیردر بعضی مواقع آدم باید از حق خود هم بگذرد. متاسفانه تجربه حقیر در کشور مسلمانی مانند ایران بر عکس بود: چنان به هم توهین میکردند که تو گویی فردایی وجود ندارد. در اروپا که خود را لامذهب میداند چنین اهانتی ندیدم.
حقیر از کامنتهای جناب خراسانی بسیار استفاده میکنم و از به سخره گرفتن ایشان و زبان عربی بارها اعتراض کردم ولی متاسفانه برای خیلی از ما مرگ خوب است ولی برای همسایه. من نه ایشان را میشناسم و نه طرفدار اسلام هستم. حقیر فقط از این فحاشیها و مسخره کردنها که انسان در حواشی گنجور میخواند اعتراض کردم.

حمید در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۹:

سلام بر دوستان عزیز.
متاسفانه باید گفت به جای نقد و بررسی شعر ابتدا به اسم شاعر نگاه می‌کنند اگر شاعر بزرگ و مشهوری باشد هر آنچه را که گفته وحی منزل می‌شمارند و اگر هم کسی ایرادی درست بگیرد حکم اعدامش بلافاصله صادر می‌شود.بی خیال جدی نگبرید.
بیت دوم یک ذره لنگ می‌زنه البته از دیدگاه من شاید نمی‌توانم درست بخوانم
در مورد جهان فکر کنم هم عالم هم جهیدن درست باشه
به هر حال مولوی واقعا مولوبست.روحش شاد.

خداوندگار آواز: سیاوش در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:

این غزل روحانی رو با صدای ملکوتی حضرت استاد شجریان همراه با زخمه های مردانه زنده نام لطفی در ابوعطا بشنوید و ببینید که با ابوعطای عشق داند تفاوت از زمین تا آسمان است.

خداوندگار آواز: سیاوش در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

این شعر زیبا رو با صدای آسمانی حضرت استاد شجریان در کنسرت پاریس به همراه زنده یاد مشکاتیان نازنین در مایه شور و افشاری بشنوید. البته آلبوم این کار بعدها با صدای مرحوم بسطامی نیز منتشر شد که آن نیز بسیار زیبا بود.

دکتر خدیجه شریفی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:

شعر بسیار زیباییست.
آیا کسی این شعر رو تصنیف کرده؟(منظورم خوانندگانی مانند ناظری و شجریان هست.)
کسی هست که این رو بصورت سنتی اجرا کرده باشه؟
ممنون میشم کسی بمن معرفی کنه .

بینوا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۲ - در مقام و مرتبت این نامه:

جناب میرهدایت گرامی
عنایت نفرمودید !سخن از شخص است (نظامی)بنابراین صبح رو درست است

جمال در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۱۸ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۲ - فی التوحید الباری تعالی:

مصرع "گر زندگی خواهی چو شهیدان پس از حیات " ایراد وزنی دارد و در این صفحه اینگونه ضبط شده که " گر زندگی خوهی ... " که به نظر درست می آید سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات (گزیدهٔ ناقص) » شمارهٔ ۲۸ - فی التوحید الباری تعالی/

محمد در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۵ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلةامیرالمؤمنین علی رضی الله عنه:

با سلام به دوستان
ناشناس بالا !
حکم دروغ را به الله نبند. می گویی تقیه حکم الهی است؟؟؟؟ اتقولون علی الله ما لا تعلمون!!! . عطار عارف با الله و دنبال نور معرفت بود تقیه را می خواست چکار. حالا می خواهی قبول کنی یا نکنی تمامی شاعران نامدار پارسی گویی (از مولانا، شیخ عطار ،و سعدی و حافظ گرفته تا علامه إقبال) همه اهل سنت بودند. منزلت برادران أهل تسنن در ایران بالاست. ما هر چی گنجینه علم و أدب نفیس گذشته داریم همه إز ایشان است و بس. اینها با عمل ثابت کردند که پیرو راه أمیر المؤمنین علی (رضی الله عنه ) هستند. پس چشم ها را باید شست و جور دیگر باید دید. تعصب چشم حقیقت جو را کور می کند. خداوند ما را به رَآه رأست هدایت کند.

محمد در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۴۹ دربارهٔ اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۷ - در معنی اینکه نظام ملت غیر از آئین صورت نبندد و آئین ملت محمدیه قرآن است:

خداوند شما را رحمت کند علامه اقبال.

روفیا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

همیشه بیدار و مسعود سعیدی گرامی
دلبندان
آنچه موجب می شود ما در قضاوت میان حق و باطل به اشتباه بیفتیم دیدن تنها بخشی از حقیقت و ندیدن بخش دیگری از آن است.
درباره شخص صحبت نمی کنم. بلکه درباره رفتارها و گفتار هایی که از اندیشه ها سرچشمه می گیرند میگویم.
عربی به خودی خود آزار دهنده نیست. پارسی به خودی خود بار اخلاقی و ارزشی ندارد.
ولی هنگامی واژه های عربی یا پارسی محمل حمل معنای تلخی چون تحقیر و تمسخر شوند بار اخلاقی می یابند.
صورت را رها کنیم و معنا را دریابیم.
زبان صورت است.
یکی با همان حروف شعر حافظی میگوید.
دیگری همان که میدانید…
من دیده ام برخی عزیزان در گنجور به ظاهر پرسشی می پرسند،
ولی پرسش شان محتوای استفهامی ندارد. بلکه محتوای انکاری یا فحوای تمسخر آمیز دارد.
یا به ظاهر از واژه های خوش به حالت و آفرین و مرحبا استفاده میکنند ولی فحوای کلامشان تحقیر و خوار بر شمردن آن سوی مکالمه است.
خوب این یک معنا بیشتر ندارد :
گوینده دارد در لفافه به مخاطب می گوید تو نمی فهمی!!!
این تحقیر را ما همه وقتی خطاب به ماست احساس میکنیم،
ولی وقتی خود به کار می بریم تلخی آن را دست کم میگیریم.
این است که گاهی واژگانی به ظاهر وجیه آتش به پا میکنند.
شوربختانه ریشه و علت این تحقیر ها همه در خودبزرگ بینی ایست که ما ناظر آن در هر دو سر طیف هستیم. برخی مومنان دچار خود بزرگ بینی شده اند چون خیال میکنند به منبع حقیقت وصل شده اند که هیچ خطایی در آن جا راه ندارد. بعضی منکران دچار خود بزرگ بینی شده اند چون خود را صاحب اندیشه و عقل کافی می دانند.
و خود بزرگ بینی را هیچ کس دوست ندارد و بر نمی تابد. حتی اگر خودش خود بزرگ بین باشد!
بگذارید مثالی بیاورم که تمرینی است برای همه ما تا ماورای صورت را ببینیم.
گدایی با ظاهری زار و نزار در حالی که نان خشکی را در آب گندی میزد و میخورد با طعنه میگفت ” خدایا کرمتو شکر “،
خوب این شکر است؟؟؟
همه خوب میدانیم که این شکایت است هر چند صورت شکر دارد!
برای اینکه مفاهیم نهفته در ماورای صورت ها را هر چه کاملتر دریابیم میتوانیم صورت ها راتجزیه کنیم.
مثلا حاشیه ای بسیار درست از نظر علمی و واژه آرایی است، حقیقت و منطق را نیز در بر دارد، ولی بوی تمسخر میدهد.
نوشتاری از نظر قواعد عربی در منتها درجه کمال است ولی مبنای علمی ندارد.
کلامی رمانتیک و شاعرانه و احساسی و موزون است ولی حقیقت بزرگی را بیان نمیکند.
این متن از واژگانی بس ثقیل و تخصصی استفاده کرده است ولی در پایان هدف خاصی را تعقیب نمیکند.
و سر انجام حاشیه ای هم از نظر معنا و صورت و تجزیه و ترکیب هیچ بار ارزشی مثبتی در بر ندارد….
ووو….
چه خوب است که همانقدر که درباره حواشی دیگران نقاد هستیم درباره رکورد خودمان هم بیرحمانه نقادی کنیم و پیش از ثبت آن بر صفحه هستی آنرا از فیلتر تحقیر و تهدید و تنبیه و توهین و اعتراض و… عبور داده و اثری پاکیزه از هر نوع آلودگی صوری و معنایی بر جای بگذاریم.
این به نوبه خود تمرینی کارآمد است چه در سیر و سلوک میتوان از صورت زیبا نیز به معنا رسید ولی اگر معنای نهفته در دل هایمان زیبا و حقیقت جو و زیبابین باشد صورت های بر آمده از این معنا خود بخود زیبا خواهند بود. نیازی نیست جان بکنیم یا انرژی فراوانی صرف کنیم تا آثار زیبایی از خود به جای بگذاریم.
بلکه زیبایی رفتار و گفتار جزو پیامد های طبیعی زیبایی اندیشه خواهند بود.

۱
۳۹۶۵
۳۹۶۶
۳۹۶۷
۳۹۶۸
۳۹۶۹
۵۴۶۶