عرفان در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مسمطات » پند سعدی:
بند "خون ملت را در ورطه ذلت مفکن" به نظرم اشتباه است و باید به این شکل تصحیح شود: "خود و ملت را در ورطه ذلت مفکن". البته سالها پیش نسخه دست نویس این شعر رو خوندم و امیدوارم اشتباه نکرده باشم.
کاظم در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:
با عرض سلام. به نظر بنده که معاینه به دو معنا به کار رفته است: یکی همان با چشم دیدن که دوستان اشاره فرمودند و دیگری مطمئن شدن هستش. یعنی اگر مطمئن شوم که قصد جانم را دارد که یکی از راه های مطمئن شدن نیز همان مشاهده با چشم است. شنیدن کی بود مانند دیدن.
مسعود در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:
درود
این غزل با ویرایش استاد کزازی خیلی قابل فهم است. زیرا علامتهای ادبی بسیار بجا گذاشته شده
ادب دوست در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۸:
شاه بیت این غزل( بیت الغزل) که تکلیف جمله انبیا و بزرگان از جمله رستم دستان را روشن کرده است باید این بیت باشد:
شمس تبریز ایستاده مست ، در دستش کمان
تیر زهر آلود را بر جان احمق میزند.
( شمس به تیراندازی معروف و مشهور نبوده است و در حال مستی گمان نمی رود بتواند به هدف مورد نظر بلخی بزند ، شاعر می بایست نگران خویش بوده باشد)
محسن شفیعی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
بیت دوم مصراع دوم
بی گداز از سکه
صحیح است
مطابق چاپ محمد قهرمان
روفی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:
به نظر بنده وزن شعر مفعولن مفاعبلن مفاعیلن فعولن است
فرزانه در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸۹:
به نظرتون آیا در مصراع اول گذرم درست نیست به جای گذری؟
حمید رضا۴ در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
خانم روفیا،
آیا براستی صد ها میلیون مشتری در سراسر جهان بدبخت و فلک زده هستند؟
آیا در طول تاریخ آنان بیشتر فلک زدگی به این جهان آورده اند تا کسانی که سرمست از فلسفه خود هستند؟
اصلأ چرا کاری را که حرام و غیر قانونی است و بدبختی می آورد را شعر پس از شعر و صفحه پس از صفحه می گویند انجام بدهید؟
گیریم حافظ و خیام می خواستند هنر بیافرینند و تمثیل و تشبیه بکنند. چرا زنا و تجاوز و دزدی نه؟ به هر حال در انجام این گناهان نیز لذت های آنی هست وگرنه گناهکاران که انجام نمی دادند که.
و گیریم این ادبیات همه عرفانی هستند،
خود میدانم دانش ادبیاتم در قیاس با شما و یا بابک گرامی نزدیک به هیچ است. اما هشتاد نود درصد مردم مثل من و احتمالأ صد در صد مردم غیر ایرانی این اشعار را سطحی و زمینی معنا میکنند.
آیا درست است که مردم را گمراه کرد؟
آیا نباید از چاپ و نشر کتابهایی که مردم را گمراه می کنند و به قول شما بدبختی و فلاکت به زندگی شان می آورند جلوگیری کرد؟
نوید ایار در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۸۰:
جز من اگرت عاشق شیداست، بگو. ور میل دلت به جانب ماست، بگو. ور هیچ مرا در دل تو، جاست، بگو. گر هست، بگو، نیست، بگو راست بگو
ادب دوست در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
جناب بابک،
نخست سپاس می گزارم از برای کاما.
آنچه فرمودید خود فرمایش ساعر است.
که گویا زودهنگام به میکده شده، خمان را در جوش و خروش دیده بوده است، مست شان پنداشته و مستی شان مستی حقیقی انگاشته.
دو دیگر من در کار شراب و مل نیستم، ازیرا شما را به میکده ها که سپاس کدخدایرا نیمه بازند حوالت میدهم،
نوش
علی عباسی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷:
در بیت سوم بِراستان یا به راستان بمعنای:به جان دوستان راست گوی وراست پیمای هست ...نه چیز دیگری که دوستان میفرمایند
درواقع معنای بیت اینگونه هست که:
من که پیشتر از چنان تکبری و غروری برخوردار بودم که در بلند مقامی،سر افتخار بر آسمان میساییدم/بجان یاران باصفا ودوستان راست پیما سوگند که،این سودا مرا زین سان زبون ساخته که سر بر آستان هجران دوست بر خاک میسایم
f.h. در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۳ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲:
به قول حافظ عزیز:
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت، چنان بخوان که تو دانی...
هر کسی با خوندن این شعر دلش جایی میره
خرده نگیریم به هم
تا معشوفت رو چقدر شناخته باشی...
تا ببینی صبح محشر کدوم رخ و قامته که دل میبره ...
معذور دارمت که تو او را ندیده ای!
ع.ت در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴:
از مسیحای دمت خاموش مانم،همچو شمع
میچکد اشک غمت از دیدگانم،همچو شمع
آتشت در سر شد و از سر به پا سوزد مرا
آتشت در سر کند آب روانم،همچو شمع
کی بر این آتش بریزی آب وصل خویش را
آتش عشقت بسوزانید جانم،همچو شمع
یادتان چون در سر افتد همچو شمعی سوزدم
تا برم نام تو میسوزد زبانم،همچو شمع
با نگاه و غمزه ات آتش به جانم میزنی
من ز دفع این شررها ناتوانم،همچو شمع
تا به آخر میرسم،چون شمع،آتش با من است
تا بمیرم آتش از این سر نرانم،همچو شمع
لبیک یا حسین (ع) در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۸:
از یک صوفی گمراه انتظاری جز این نیست که شمس تبریزی صوفی مسلک را از تمام انبیا و اوصیا بالاتر می داند!!!
مردی به امام صادق(ع) عرض کرد : در این زمان قومی پیدا شده اند که به آنها صوفی می گویند. درباره آنها چه می فرمایید؟
امام (ع) در پاسخ فرمود :
آنها ( صوفیان ) دشمنان ما هستند ، پس هرکس به آنها میل پیدا کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد به زودی کسانی پیدا می شوند که ادعای محبت ما را می کنند و به ایشان نیز تمایل نشان می دهند ، خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می گذارند و گفتارشان را تأویل می کنند . بدان که هرکس به ایشان تمایل نشان دهد ؛ از ما نیست و ما از او بیزاریم و هرکس آنها را رد کند مانند کسی است که در حضور پیامبر (ص) با کفار جهاد کرده است.»
(سفینة البحار چاپ فراهانی ج2 ص57 و در چاپ اسوه قم ج5 ص 197)
(منهاج البراعه علامه خوئی ج6 ص304) .
(کشکول علامه بحرانی ج3 ص229)
محمد ملکی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:
بنظر من درپیش مشعلی از چهره بر افروخته بود صحیح است . چون وقتی مشعل میسوزد در پشت سرش سیاهی دوده را بجا میگذارد و این در حالیست که در پیش در جهت حرکت در اثر تماس شدید هوا و اکسیژن مشعل بشدت سوخته و بسفیدی میگراید . در حالیکه دوده های پشت سر مشعل سیاهی زا بوده و گمراه کننده هستند .
کفر زلفش ره دین میزد در حقیقت تشبیه زلف دراز به دوده های بجا مانده از سوختن مشعل است و سفیدی چهره تشبیه صورت سفید به افروخته سوختن مشعل است
امیر علیزاده در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷:
فگاری سبزواری گوید:
ز تو طاقت جدایی دل من دگر ندارد
ز من آنکه صبر جوید ز دلم خبر ندارد.
مشتاق اصفهانی گوید:
سر کوی اوست جایی که صبا گذر ندارد
چه عجب که مردم از غم،من و او خبر ندارد.
حالتی ترکمان گوید:
کندم وداع و در سر هوس سفر ندارد
ز وداع جز هلاکم غرض دگر ندارد.
.لا ادری گوید:
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است اینکه گوید بدلی ره است دلرا
دل من ز غصه خون شد،دل او خبر ندارد.
.طوفی تبریزی گوید:
به تو عالمی است عاشق،شده ام باین تسلی
که کسی محبت از من،به تو بیشتر ندارد.
سیمین در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:
عرق چین باید یک بخش از دستگاه تقطیر گلابگیری باشه که چون گلاب روی اون جمع میشه خوشبو هستش.
میر ذبیح الله تاتار در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
سلام
ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت
مراد از مرغ بهشتی طاوس است که همچو با حضرت آدم از جنت بیرون شد
علی در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۷:
موقع خوندن بیت دوم مصرع اول باید روی دوزخ تاکید کرد تا مشکل جابجایی معنا پیش نیاد
کمال در ۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۴۷: