علی عباسی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵:
دربیت جهارم، ضبط ،"دامن ز خسان" مناسب تر وشاعرانه ترست؛چرا که خس بر دامن مینشید و هنگام خرامیدن برآن گیرمیکند ونیز از تکرار بیهوده ی سه باره ی "جهان" جاو گیری میکند.طرفه اینکه تضاد سرو و خس جالب تر میباشد.
درضمن،باتوجه به رنگ و بوی ملامتی که در سخن حافظ سراغ داریم،در بیت هفتم مشکلی ایجاد نمیشود؛مه جاهای دیگر هم حافظ خود را همدست زاهد و مفتی وریاورزان میدان،که به ذکر چند مثال بسنده میکنم:
ساقی مگر وظیفه حافظ زیاده داد
کاشفته گشت طره دستار مولوی
/
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
/دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
علی عباسی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵:
دربیت جهارم، ضبط ،"دامن ز خسان" مناسب تر وشاعرانه تر%D
نادر تواضعی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۳۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۹۸:
در مصرع آخر کلمه ی "روی" جای کلمه ی "وجه" مناسب تر به نظر می رسد و همخوانی بهتری با مصرع سوم خواهد داشت: افتاده ز روی تو در آیینه ی دل عکسی که به هیچ روی زایل نشود
هوتن هویت دوست در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
بیت پنجم می تواند ”اندخت قدت دل را” باشد.
بیت آخر علامت سؤال نیاز ندارد.
با سپاس
ثنا در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:
فکر می کنم این باشه
با مدعی بگویید اسرار عشق و مستی تا بیخبر نمیرد در درد خود پرستی
هوتن هویت دوست در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:
بیت چهارم: کوه الوند
بیت هفتم: ”میانه ی من و تو صحبت ار چه امروز است” به نظر صحیح می رسد.
در ضمن، در مصرع نخست، علامت تعجب (!) باید در انتهای مصرع آورده شود.
سپاسگزار
هوتن هویت دوست
مرتضی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶:
منظور از روح همان ذهن و خیال آدمی است که می پندارد این من هستم که تصمیم میگیرم و برنامه ریزی می کند برای آینده و ...و ....
خیام در این رباعی میگه بدان که جدای از فکر و خیالاتت خواهی رفت , در پرده اسرار فنای فی الله خواهی رفت بنابراین می نوش که ز دل قلت و کثرت ببرد اندیشه هفتاد و دو ملت ببرد
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:
>>>>>>>>>>>>>>>>>
***************************************
***************************************
................... را .....................
کی اتّفاق مجال سلام ما افتد؟!
ملوک را چو ره خاکبوس این در نیست: 22 نسخه (813، 819{همراه با 2 نسخۀ متأخّر: «آن در»}، 821، 822، 823، 824، 825، 836، 843 و 13 نسخۀ متأخّر یا بیتاریخ{4 نسخۀ متأخّر: «پایبوس»؛ 1 نسخۀ بیتاریخ: «این ره»}) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال
به بارگاه تو چون باد را نباشد بار: 15 نسخه (792؟، 801، 803، 818، 822، 827 و 9 نسخۀ متأخّر یا بیتاریخ؛ 1 نسخۀ بیتاریخ{نباشد راه}) قزوینی- غنی، سایه، خرمشاهی- جاوید
38 نسخه غزل 110 را دارند و از آن جمله یک نسخۀ بیتاریخ این بیت و ابیات بعدی غزل را ندارد که مشخصاً روی برگی داشته که افتاده است.
**************************************
**************************************
مهدی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:
سلام. یه نکته ای در مورد این رباعی میخواستم بگم. کسی که از باده مسته و ماهرخی هم کنار نشته دیگه احتیاجی به نیازی به جهان و عاقبت جهان نداره و اونی که اینها رو نداره همون بهتر که بره بمیره (که شامل اکثر ماها میشه)
هاشم بهمن دار در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۳۷ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱:
با سلام. در مصراع اول، دو فعل آمده (ببندم،می پوشم)که نادرست است . زیرا، یک. در وجه التزامی دیگری در وجه اخباری است. /ببندم شال بر(ور) پوشم قدک را/......
سید رحمت الله انصاری در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
با سلام و احترام به شما ، قبل از اینکه بنده حاشیه بر شعر ژرفا و عمیق حضرت مولانا بنویسیم باید عرض کنم نه ادیب هستم نه فلسفه میدانم نه هنرشناس هستم ونه روانشناس هستم و نه جامعه شناس هستم و نه همچون مولانا در این زمانه مرید مرادی همچون شمس دارم ونه....بنده متالورژ هستم و با استاندارها آشنائی دارم و میدانیم حقیقت محض فلان آلیاژی که در ساخت فلان قطعه ای که برای فرمان خودرو و یا جلوبندی و...به کار میرود چیست و سعی میکنم با همه وجود و دانشی و تجربه ای آموختم به شعر مولانا توجه کنم که آن عارف پاک و مردبزرگ و افشاء کننده ریا کاری ، نادانی ، جهالت ، خرافات و...میگوید.
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
و همانا ظن بنده متالورژ ، وجدانم ، شرفم ، ایمانم ، و....خدایم که خدای همه پاکی ها و خوبی ها و تنظیم دهنده و نظام دهنده همه هستی است که در ذارات آن و کلیات آن هیچ بی نظمی وجود نداراد
به بنده متالورژ در فطرتی در خود من به ودیعه گذاشته نهیب میزند که در ساخت آلیاژ ی میخواهی طراحی کنی و بسازی منطبق بر نظم کمال آفریننش باشد و کیفیت منطبق بر حقوق حق الناس داشته باشد ....
بهشتی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:
باسلام و احترام
به طور اتفاقی نوشته ها دوستان را دیدیم و شعر را هم خوندم تفاسیری که دوستان از شعر کرده بودن موجب شد بیشتر از خوندن وکسب مفاهیم آن لذت ببرم که فرصت را مغتنم شمرده از زحمات همه دوستان مهربانم سپاسگزارم ....
ای در میان جانی و جان از تو بی خبر
جهان از تو پر است وجان از تو بی خبر
پرسپولیس در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۸:
دریغ است ایران که ویران شود ، کنام پلنگان و شیران شود
و یا:
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم ، از آن به که کشور به دشمن دهیم
و صدها مورد دیگر از ابیات فراوان در نکوداشت میهن پرستی در ادبیات کهن
.
البته که میهن پرستی در ایران مفهوم تازه ای نیست..
محسن در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
این شعر تقدیم به کسی که فرمود 'انا املح من اخی یوسف'
حسین در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:
جسارتا محل بحث وجود ندارد.
یعنی چه؟
آیه ی منزل هم که باشه جای بحث داره
زهی خود بزرگ بینی
عیسی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:
دقیقا. شفیعی یک کارشناس ادبیاته. اما به لحاظ عمق دانش شناخته شده هست. این رو نمیشه کتمان یا در لفافه کمرنگ کرد. تازه موضوع این نیست. بلکه منظور من اشاره به یک مقاله تفصیلی توام با استدلال بود و نه "دیکته نظر شخصی" که این است و جز این نیست. قطعیت در ورای استدلال و اندیشه قرار نداره. بنابراین رد یک نظر اشتباه بهیچ وجه تعارف بردار نیست. حتی اگر این نظر اشتباه از جانب شخصی باشه که 100 سال ادبیات خونده.
کمال در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۷۶:
ج.آ : 9223
امیراشکان در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶:
به نظر بنده منظور از روح سلامت روان بوده و منظور از جدا رفتن از روح مرگ نبوده بلکه از دست دادن سلامت و جوهر بوده.
به نظر بنده معنی می نوش ندادی ز کجا آمده ای نه این بوده که "می نوش تا فراموش کنی از کجا آمده ای" نه این بوده که "می نوش چون نمیدانی از کجا آمده ای" در واقع شاعر قصد داشته تا منظوری بین این دو را برسونه و چیدن چنین جمله ای جزو تنها روش هاییست که میتونه منظوری بین هر دو را برسونه.
و مصرع آخر یعنی "خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت" به نظر من دنباله ی مصرع سوم نیست بلکه به نظر من مصرع چهارم دقیقاً دنباله ی مصرع اوله و منظور از به کجا خواهی رفت این نبوده که بعد از مرگ به کجا خواهی رفت. به نظر من منظور از به کجا خواهی رفت این بوده که از فرصت برای شادی استفاده کن چون نمیدانی سلامت روان و جوهر وجودت به چه سمت و سویی خواهد رفت.
سبحان در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۴ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲ - دل گمشده:
بیت پنجم فوق العادس..
من این بیتو از رادیو شنیدم..
و همین باعث شد که توی نت دنبال این شعر بگردم..
شعرشو دوس دارم..
محمد عبدی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۰ - حکایت جوحی کی چادر پوشید و در وعظ میان زنان نشست و حرکتی کرد زنی او را بشناخت کی مردست نعرهای زد: