کمال در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۴۶:
6758
روفیا در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱:
بازگردانی به جای چرخش!
بناگاه از خاطرم گذشت که recycling یا بازگردانی همان return است،
Cycle همان turn یا گردش است، recycle باز گردش و return باز گشت یا توبه است، بازیافت، بازگشت، توبه!
توبه یا بازگشت از چه؟
به چه؟
به یاد دارم شاعری از مغرب زمین سروده:
خدایا ما خود گناه خویشیم، به بودن، نه به کردن!
اینجا مفهوم توبه یا بازگشت یا بازیافت روشن می شود،
توبه از کسی یا چیزی بودن به کسی یا چیزی نبودن،
هستی ما خار گلستان وجود است
با رویت ای گل آفرین از خار توبه
و
من کسی در ناکسی دریافتم
پس کسی در ناکسی درباختم
و
آینه هستی چو باشد نیستی
نیستی بگزین گر ابله نیستی
و
محو می باید نه نحو اینجا بدان
گر تو محوی بی خطر در آب ران
و
گندم از بالا به زیر خاک شد
بعد از آن او خوشه و چالاک شد
و
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدابینی از خویشتن بین مخواه
و
....
@WhiteAvenger در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:
خواجه قنبر منظور یار باوفای امام علی (علیه السلام) است
پس از آنکه امام علی(ع) زره خود را بر تن مردی یهودی دید، به دادخواهی نزد شریح قاضی رفت، قاضی از او گواه خواست، حضرت امام حسن(ع) و قنبر را با خود برد.[14]
روزی به قنبر دستور داد که مردی را حد بزند. قنبر از روی احساسات، او را سه تازیانه بیشتر زد. علی(ع) آن مرد را وادار کرد تا سه تازیانه به قنبر بزند.[15]
مردی منظور مردانگی و به قول مردم این دوران مرام و معرفت منظور است
کوثر هم نام حوضی در بهشت است که پیروان حقیقی پیامبر از آب آن مینوشند و ساقی آن حضرت علی (علیه السلام) است
روفیا در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:
مستوری که بیشتر در برابر مستی می آید دقیقا یعنی چه؟
آیا ریاکاریست در برابر...؟؟
روفیا در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
با این اوصاف آنجا که حافظ میگوید :
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
مقصودش همان عرق سگی ارزان و بی کیفیت است که هر بینوایی توان خرید آن را دارد!؟
ولی ما در مشتریان این نوع عرق جز بدبختی و فلاکت ندیدیم!
بچه که بودم خیال میکردم از آن جهت سگی میخوانندش که انسان را تا حد سگ پایین می آورد!
گوییا به جهت تصویر سگ روی بطر چنین خوانده میشد.
سیاوش مرتضوی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴۰:
از آنجایی که «نخواهی» در مصرع های دیگر تکرار شده است، این احتمال هم هست که در مصرع اول «بها نخواهی بستن» درست باشد.
سیاوش مرتضوی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴۰:
وزن مصرع اول نادرست است، شاید «بهانه» درست باشد، نه «بهانه ای».
روفیا در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:
چه فرخنده است دیدار دو یار دلپذیر در خم این کوچه...
روفیا در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:
درود
البته من نمی دانم سعدی تا چه حد متاثر از اندیشه های بودایی و یا باورهای یوگیان بوده است،
ولی این باور که نکوست انسان پس از اندیشیدن حقیقی و پی بردن به راز های هستی دست از اندیشه بردارد و خود را به دست امواج بسپارد و به گونه ای تسلیم و رضا نایل آید در یوگای امروز نیز توصیه می شود،
در گونه ای از تمرین های meditation سعی بر آن است که کارآموزان یاد بگیرند برای لحظاتی اندیشیدن را رها کنند و ذهن خود را از هر موضوعی خالی کنند و احساس رهایی در اقیانوس هستی و یگانگی با آن را تجربه کنند.
گرچه کم نیستند افرادی چون احمد کسروی که این باورها را بس انفعالی و سرچشمه رخوت و ناپویایی در مشرق زمین میدانند.
از آنجایی که بنده برای خود این حق را قایل هستم که از هر تفکری قسمت های سودمند آن را بر چیده و قسمتهای دیگر را رها کنم، باید بگویم در رویارویی با مشکلات پس از آنکه تلاش خود را به تمامی به کار میگیرم تا در جهت بهبود اوضاع گام بردارم (maximum effort)، آن جا که خود را از حل مساله عاجز می یابم با تمامی خضوع و خشوع و با آغوش باز مساله را می پذیرم و تلاش میکنم هیچ گونه اعتراض و عنادی با شرایط تحمیلی قدرتمند حاکم نداشته باشم.
چنین به نظر می رسد که طراح جهان هستی اپیزود مرگ را از این جهت طراحی کرده است که آنان که در طی این بازی و گیم پر فراز و نشیب در نیافتند که با وجود همه دانایی ها و توانایی ها باید قلب و روح و جسمشان در برابر آن طراح بزرگ تسلیم باشد، با گذر از تونل مرگ جبرا و قهرا تسلیم شوند.
مقداد در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:
در متن یک اشتباه وجود دارد در شعر
-------
و گفت عجبست با وجوت که وجود من بماند
تو بگفتن اندر آیی و مرا سخن بماند
-------
یک دال جا افتاده است و صحیح آن است
------
و گفت عجبست با وجودت که وجود من بماند
تو بگفتن اندر آیی و مرا سخن بماند
علی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۰:
در بیت هشتم "تننم" واژه ای است که حتی در واژه نامۀ علامۀ فقید دهخدا، مترادف یا معنایی برای آن یا حتی "تنن"(با فرض شناسه بودن یا ضمیر متصل بودن"م") نیافتم.
با توجه به استفادۀ مولانا از مصدر "تنیدن" در ابیاتی مانند:
این تن اگر کم تندی، راه دلم کم زندی راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا
می توان چنین استنباط کرد که این واژه نه "تننم" که "نتنم" و فعل مضارع منفی اول شخص مفرد باشد و معنی آن هم مشابه بیت مذکور در فوق، چنین است که "من چون چنگ(ساز چنگ) تو هستم و اگر زخمه زنی یا نزنی، از جای نمی جنبم"
ایمان در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ (مهدی نامه):
با سلام
اصل دیوان اینجاست :
پیوند به وبگاه بیرونی
محمد در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:
به نظر من سینه ها یعنی ضمیر و نفس های سالکان و عارفان که خودشونو پاک کردند.مولوی هم همین توصیه رو میکنه میگه : رو سینه را چون سینه ها هفت آب شوی از کینه ها.یعنی برو خودتو مثل پاکان،پاک کن
فرهاد در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:
و اما بعد، جناب بابک،
نوشته اید مصرع چهارم پرسشی است. تعجب میکنم که شما از یک سو ادعای منطق میکنید و از سوی دیگر چنین ادعای سست بنیادی (از نظر منطقی) مینمایید!
در مصرع سوم شاعر میگوید "می نوش ..." و در مصرع چهارم (به گفته شما) مستی را زیر سوال میبرد؟! مستی که حالت منتجه از می نوشیدن است. این تناقض را چگونه حل میکنید؟ با عذر بدتر از گناه؟ (با متضاد دانستن مستی و خواب؟!) کدام انسان دانا و غیر متعصبی چنین ادعایی میکند که مستی و خواب متضاد هم هستند؟! مبنای این ادعا را مصرع دوم گرفتید و تضاد هستی و نیستی. آخر بابک گرامی، مگر نمیبینید هستی و نیستی با "و" مربوط شده اند، ولی خواب و مستی با "یا"؟ چگونه این دو عبارت را هم ارز گرفتید که تضاد مستی و خواب را از آن استنتاج میکنید؟! ... مقدمات منطق را ندیده (یا ندانسته) کجا میدوید با این عجله؟
بهتر نبود بجای این ادعا ها و این تفاسیر نادرست و آبکی اندکی تفکر چاشنی آن میکردید، پرده تعصب توجیه کردن را کنار میزدید و به مفهوم شعر خیام آزادانه می اندیشیدید؟ آگر مفهوم این شعر به مذاق شما خوش نمیاید، آن را رها کنید جناب بابک. تمرین کنید، خواهید دید کار سختی نیست :)
----
فرمودید در مورد حافظ خدمت اینجانب خواهید رسید. باعث امتنان است ... از خجالتتان در خواهم آمد اگر ببینم. فقط لطف بفرمایید اگر استدلالی مینویسید محکم و از نظر منطقی استوار باشد که در غیر این صورت ارزش پاسخ دادن نخواهد داشت.
با احترام مجدد
کسرا در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۱۴ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » سرگشته:
اجرای ساز و آواز این شعر با صدای استاد قوامی در برنامه شماره 497 گلهای رنگارنگ
لیلا در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۱ - اشارت به چشم و لب:
سلام. در مورد تفسیر گلشن راز، دکتر حسن امین لو کتابی به نام هزار گنج دارن که خیلی زیبا تفسیر گلشن راز را انجام داده است. من نتوانستم کتاب را بیابم ولی خود آقای امین لو در سایت زیر کل کتاب را آورده اند. برای من که بسیار بسیار سایت مفیدی بود. خداموند ایشان را لطف مزید عطا نماید:
پیوند به وبگاه بیرونی/
فرهاد در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:
جناب بابک، سپاس از اینکه معانی گسترده تری از خودپرستی و نیستی و هستی یادآوری کردید. باعث تاسف است که لحن رسمی من را در حاشیه هایی که نوشته ام پرخاشجویانه میبینید! رسمی بودن با پرخاشجویانه بودن متفاوت است. راستش را بخواهید روا نمیدارم در محضر اربابان سخن خودمانی بنویسم. اگرچه این قاعده را نیز همیشه رعایت نکرده ام ... که کوتاهی از اینجانب است.
تصور میکنم اگر حواشی "دایم" و "بلا انقطاع" اینجانب به نظر شما پرخاشجویانه مینمایند از این بابت است که شما از خواندن نظرات متفاوت من خشمگین میشوید. وگر نه من که خود آنها را نوشته ام میدانم که پرخاشی در کار نبوده است و نیست. به هرحال من که خود را پیرو و شاگرد خیام و حافظ میدانم غم دنیا نمیمخورم، چه رسد به حواشی گنجور :) "غم دنیای دنی چند خوری، باده بخور، حیف باشد دل دانا که مشوش باشد" ...
این مقدمه را نوشتم تا پاسخ بعدی من درباره تفسیر و معنی شعر را با روی خوش و آسودگی بخوانید و بدانید که پرخاشی در کار نیست.
بیا بابک و دیده نیک بین
به خدمت بگیر و تو معنا ببین
بزن پرده های تعصب کنار
که کس را تعصب نشد راهدار
بخوان شعر خیام با روی باز
ببین تا چه گفت آن حکیمت فراز
مکن قلب معنی گرش ناپسند
بیابی به گفتار و معنا و پند
سبک بگذر و روی درهم مکن
حواشی تبه از سیاهی مکن!
پیام در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۱:
این شعر واقعا بی نظیره....
همایون عزیز در آلبوم مستور و مست این غزل رو به زیبایی تمام اجرا کرده.
واقعا دست کسانی که این غزلیات زیبا رو پیدا می کنند و آهنگ سازی می کنند و میخوانند درد نکنه...
طاهری در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:
جناب محمد طهماسبی عزیز هر چند در زمره اساتید نیستم اما فکر می کنم منظور از آن بیت چرایی خلقت باشد.یعنی اینکه خالق به مخلوقات نیازی ندارد منتها این صفات خالق باید نمود پیدا کند. سلطان نماد پروردگار است و ایاز نماد مخلوقات.در خصوص من اظهار نظر جناب عیسی با توجه به اینکه معمولا در غزل هر بیت معنای مستقلی دارد آری این اتفاق ممکن است افتاده باشد چنانکه مرحوم شاملو با میل شخصی خودش جای بسیاری از ابیات را عوض می کردند.
ماهرخ در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳۷: