ایران نژاد در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷:
جناب حسین پور
بر سمن سنبل پر چینک ( با صدای پیش) او پر چینک
( با صدای زبر )
به گمانم راه گشای است.
شاهپور شهابی در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
من با کیخا موافقم چون درست فکر کرده
شاهپور شهابی در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
من با کیخا موافقم وفکرش درسته
یک دوست در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:
سلام
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
عجب بیتی ست این بیت...
تشریف علاوه بر معنی شرف دادن معنی زیبای دیگری نیز دارد که امروزه منسوخ شده و آن خلعت پوشانیدن به کسی است.
حافظ علیه الرحمه در اینجا ، به زیبایی ، کوتاه بودن خلعت فیض و رحمت الهی بر قامت انسانها را ، از قابلیت نداشتن آنها می داند و چه تعبیر زیبایی : قامت ناساز بی اندام ما.
و تصریح می فرماید که فیض و رحمت خالق هستی همیشه ساری و جاری
است.بی کم و کاست.
خلعت اعطایی از مبدا فیض بر تن بی اندام است که کوتاه می نماید!
میثم در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
نادرلروند در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:
درود
سال ها قبل ازینکه استادناظری این غزل رو بخونن بطور اتفاقی حین کنکاش در اشعار عالی جناب مولانا با این غزل آشنا شدم و چنان روح وجانم رو مشغول کرد که تا مدت ها زمزمه ش میکردم و ورد زبونم بود و اما برام نامفهوم ، تا اینکه عاشق شدم، یه عشق زمینی به جنس مخالف وطی 5سال عاشقی معنی تک تک واژه هاش برام تداعی شد...پس اگه میخواید همچین اشعاری رو درک کنید نیاز به عاشق شدن داره...سختش هم نکنید...یه عشق زمینی ، اما عمیق وعاطفی واحساسی...
امیر در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » ساقینامه:
شبی خواب دیدم به شهر نجف
که اندر حرم میروم با شعف
سحر گاه بود و حرم غرق نور
به نزدیک ایوان سگی با غرور
به کنج دگر دست و اندام شیر
علی شیر و من آن سگ بس حقیر
به سالی در اندوه این بودمی
سگی در حرم ! دل بفرسودمی
بگفتا به من سال دیگر کسی
به تعبیر آن دل مفرسا بسی
وفی خوانده مولا تو را چون سگی
که با شیر حق میکنی هم تگی
(سگش بر شهان دارد ازآن شرف
که باشد سگ آستان نجف)
الهی اگر سگ اگر کمترم
به جان و به دل بنده ی حیدرم
حامد در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۰:
آقایکیخای عزیز واژه صاف که امروز استفاده میشه معادل همواره و متضاد ناهموار که در گذشته هم همین معنی رو داشته
صبا در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:
مثل اینکه هیچ یک از دوستان اطلاعاتی از زندگی خصوصی حضرت سعدی نداشته اند: همسر سعدی به بدی شهره بوده. باوجود همچون زنی حتی من این شعر را تا حدی معتدل می بینم. از لطایف سعدی بوده که همگی زنان را در یک شمار نیاورده و زن خوب و بد را تفکیک قایل شده.
از آن گذشته دوستان سعدی شاعر است نه امام...و جایزالخطاست.
از این شعر بگذریم، از ای پسرش چگونه بگذریم. اما فرا موش نکنیم سعدی سلطان الغزل پارسی است.
کسرا در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹:
خیلی زیباست
حمیدرضا در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۱ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
عالی بود.
خسرو حسین پور در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷:
در بیت سوم مصرع دوم به خدمت گرفتن دو کلمه پرچینک آنهم در یک مصراع کاری نیست که خواجو انجام داده باشد .چون من دسترسی به نسخه های دیگر ندارم از دوستانی که به منبع دیگری دسترسی دارند می خواهم ما را یاری رسانند .
به عنوان مثال ما میتوانیم این بیت را اینگونه هم بخوانیم
در سخن لعلک در پوشک او در پاشک
بر سمن سنبل برجینک او پر چینک
محمد در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲:
قدر مسلم آوازه شاعری مثل حافظ به درگاه سلاطین هم رسیده بود و چه بسا مدح شاه به خاطر اضطرار و مخاطراتی است که اگه شاعر امتناع می کرده پیش می آمده ، چیزی که مهمه اینکه حافظ به هیچ وجه یه شاعر درباری نیست و با حذف یا تغییر برخی از ابیات این قبیل شعرها مسیر حکمت و بیداری در شعرهاش دیده میشه
شهلا در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۵:
چه حاشیه ای می توان براین ابیات نغزنوشت، جزآنکه گل شویم، انار شویم و درپوست نگنجیم، ازعشق جامه بدرانیم و نعره برآوریم وبترنگیم؟
Donald در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:
منظور استاد حافظ از این شعر زیبا مرگ امی مبارز الدین شاه مستبد و توتالیته زمان حافظ هست که بدست پسرش شاه شجاع کور شد و سپس به درک واصل شد و در ادامه شعف و خوشحالی حضرت حافظ از به سریر نشستن پادشاه شعر و ادب دوست شاه شجاع هست. حافظ در دورانی می زیسته که در ابتدا م قارن با سلطنت شیخ ابو اسحاق بوده سپس مبارز الدین مستبد و بعد هم شاه شجاع. استاد عزیز توفیق که چه عرض کنم اما توفیق اجباری دیدار تیمور لنگ هم داشته است. و آنقدر کلام استاد شیوا و شیرین بوده که تمور پس از نابود کردن آخرین پادشاه سلسله مظفر و قتل عام تمام درباریان شیفته کلام نغز حافظ شده و از کشتار او منصرف می گردد...
امیر در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۵۶ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:
این عقل که دیوانه کند عاشق را
عقلی نبود که مکر مکاران است
عقل آنکه تو را به سوی رحمان آرد
وین مکر تو رجس و فضله ی شیطانست
امیر در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۵:
خیر همان زحمت صحیح است یعنی باید ترک جان نمون و جامه ی جان را ترک کرد. زحمتش را کم کرد.
امیر در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۵:
خیر همهن زحمت صحیح است یعنی باید ترک جان نمون و جامه ی جان را ترک کرد.
امیر در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۶:
ای بار خدایی که کریمی و رحیم
بد کرده ام و ندیده ام بد ز کریم
عفو و کرمت بدی ز من محو کند
رحم تو بشارتیست والله علیم
روفیا در ۹ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۰ - جواب آمدن کی آنک نظر او بر اسباب و مرض و زخم تیغ نیاید بر کار تو عزرائیل هم نیاید کی تو هم سببی اگر چه مخفیتری از آن سببها و بود کی بر آن رنجور مخفی نباشد کی و هو اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون: