رحیم در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۳:
لوک مست سر قطار شتر باری پیشگام کاروان است که از سنگینی بار قادر به درست راه رفتن نیست . عجیب بود که تو آمریکا که بودم این شعر از مغزم بیرون نمی رفت و مرتب زیز لب آنر را زمزمه میکردم
منصور پویان در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۵ - مضرت تعظیم خلق و انگشتنمای شدن:
در معانی این روایت، حدیث زیر را بگوش ِجان بشنو:
----------------
خدای عشق ما را هر آنچه پدید آورد در جهان مادّیت، بس کافی ست. حضور خدائی همانا هوشیاری ست در بی نیازی از ذهنیت و منیت. نسبیت-باوری در انوار ِحضور، رسالتی را برنمی تابد زیرا منیت؛ خواستار معنویت هرگز نشود. رحمت خداوندگاری همانا بخت است که انقضای فردیت همی طلبد. رحمت یعنی پذیرش هر آنچه اتفاق افتد در عرصهء درد و توهمـّـات. منیت را باید رها کرد تا از تموّجات ِذهنیت آزاد شد. خوشا بحال آن جانی که پذیرای واقعیت شود و خود را در شادمانی ایزدی؛ مُستحیل سازد. رحمت، ذهنیت ِخواب نیست؛ بلکه هوشیاری حضور است در بیداری. رحمت یغنی استقلال و آزادگی از هر بند ِهمذات-پنداری. فراغت از تفکر یعنی اینکه فاعل و مفعول در رحمت منقضی همی شود و حضور در پیوند با جان ِجانان همانا یعنی پویندگی و جاودانگی
اشکان جوانمرد در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:
فرخنده بهائی که دلش زار غم توست
از خیل رفیقان ره و از خدم توست
از بس که نوشته است بهر حوزه رساله
گوئی که به دستان عزیزش قلم توست
در روز جزا نیست ورا هیچ هراسی
امید وی از عاطفت دم به دم توست
هر چند که معصوم نبود آن شه انور
زینهار گناهش به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
اسماعیل در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » خاک شیراز:
می خندم برای چشمانت
امّ تو به چَشمِ من
نظر مکن نگار من
خودت که می دانی... !
سمانه ، م در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷:
بابک گرامی
با احترام به نظر و نقد حضرت عالی
چون به طلسم و جادو یا شعبده و چشم بندی اعتقادی ندارم ، هرگز به دنبال توجیه چنین اتفاقاتی که فرمودید نمی روم که هیچ ، همیشه مخالف چنین برداشتهای غیر واقعی و اسطوره گونه بوده ام
این بیت : به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی
بیشتر به اشاره ی حافظ به انگشتری سلیمان در دست دیو شبیه است تا به برهمن هندو
ولی این مثال باشد برای آنان که در پی توجیه کار آیی ماورأ طبیعت می گردند
ولی این نقد را میگیرم که : در پی متواری شدن شاه زین العابدین از شیراز به سال 790 هجری
ِو آمدن تیمور و نزول بلاها در شیراز ، چشم امید حافظ به ظهور کار گشایی است که نگین ثمین این ملک را از بلا نگهدارد
و دست از آن نسیه ی برهمن های هند ، و طلسمات شان بر میدارم
با احترام مجدد
مهدی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۵۰:
بعید است من باب عقلی مصراع آخر مجدد به تدبیر تو نیست باشد. بهرحال تکرار در رباعی که چهار مصرع بیشتر ندارد زیاد بجا و قشنگ نیست. بنابراین به نظر حقیر رباعی سایت گنجور به همین شکل صحیح است
دکتر رضا گل محممدی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸:
نقطه ی اوج تسلط استاد سخن سعدی بر واژگان و مفاهیم و آوای واژه ها در این شعرش به نمایش درومده. چینش آوایی واژه ها و موسیقی نهفته در اون که به سادگی زیباترین تصویر از معشوق رو به راحتی در اختیار تخیل مغز انسان قرار می ده.
تارا در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:
یکی از مهمترین نشانه های نفهمیدن اشعار مولوی و عطار و حافظ آنستکه وقتی کسی بحث را به سنی بودن یا شیعه بودن آنها می کشاند؛ هرگاه دیدید کسی از مذهب اینها سوال کرد یا درباره آن اظهار نظر کرد شک نکنید که با یک آدم قشری و سطحی روبرو هستید چه آنکه دکترا و پروفسورا! داشته باشد. مخصوصا وقتیکه به اعتقاد به مذهبی خاص افتخار کرد. خودپسندی بد دردی است
"عشق بالای کفر و دین دیدم
بی نشان از شک و یقین دیدم
فانی محض گرد تا برهی
راه نزدیکتر همین دیدم"
عطار
بابک در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷:
سمانه خانم عزیز،
اشاره مشخص به تیمور لنگ؟
اگر حافظه خطا نکند حافظ دوران چهار حاکم و جنگ و جدل و خرابیهای آنان را دیده و این به گمانم اشاره به مجموع آن حوادث و نظایر آن می باشد.
در بیت آخر فکر حکیم اشاره به "حکمت"، و رای برهمن هم به گمانم بر گرفته از داستان سعدیست ( باز هم اگر حافظه خطا نکند) که زمانی که سپاه سلطان محمود مکانی را در هند مورد حمله قرار داده بودند برهمنان از "همت "خود استفاده کرده و طلسمی را ایجاد می کنند که سپاه عاجز و درمانده می شود، و فقط زمانی که دانایان سپاه محمود بدین راز پی میبرند و از همت خود استفاده می کنند می توانند آن طلسم را بشکنند...
در اینجا حافظ می گوید که توسط حکمت و همت می توان طلسمی ایجاد کرد که جهان را از آفات و خرابیها در امان داشت...
سمانه ، م در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۳۱ دربارهٔ اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۸ - قل هوالله احد:
آنچه در ذهن آدمی میگذرد لاجرم در خواب متجلی میشود
کمال در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۴:
ج.آ :9152
سیدفرهود کاظمی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:
درود بر استاد همایون شجریان که الحق محیی آثار بزرگان است
میثم در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۷:
عرفا دید عارفانشون خیلی بالاتر ازاین حرفاس...
خوشا انان که الله یارشان بی...
محبوبه ذوالقدر در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:
با سلام غزلهای سعدی یکی از دیگری زیباترند ولی گویا
این زیباترین و عاشقانه ترین غزلی است که تا به حال شنیده ام.
زهرا در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
می شه معنی اش رو بگین
محبوبه ذوالقدر در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:
با سلام مجدد مصراع دوم بیت هفتم (ز زمانه) درست
است.(حرف "ز" افتاده است).
محبوبه ذوالقدر در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:
با سلام به نظر من مصراع اول مطلع غزل اشتباه است
و باید (ای قوی دل) باشد.
محمد حسین در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:
امام علی علیه السلام می فرماید: گروهی خدا را برای چشم داشت، می پرستند و این پرستش بازرگانان است. گروهی او را از روی ترس عبادت می کنند و این عبادت بردگان است، و گروهی او را سپاسمندانه می پرستند و این پرستش آزادگان است...
خیام و خیلی از بزرگانی این چنین بسیار غرق در عرفان شده بودند.من به شخصه اعتقادم آن است که یک فرد دانشمند نمیتواند داِئن الخمر باشد.چرا که راه دانش سرشار از ریاضت و سختیست.حال که این بزرگمرد در علوم بسیار عالم بود از فلسفه،نجوم،موسیقی،ریاضیات و ... آن هم در آن زمان و با آن امکانات محدود.واقعا او یک نابغه بود.خیام ابتدا علوم تجربی را قبول داشت اما در اواخر عمر به این نتیجه میرسد که در زیر شعرش را نوشتم:
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هیچ معلوم نشد
جالب است که نیوتن هم در اواخر عمر سخنانی مشابه خیام زد.
کشف حقایق هستی با عقل محدود ناممکن است.عشق دریای کرانه ناپدید کی توانش کرد شنا ای هشیار؟ خاصیت شراب مدهوشی است.شراب ما شراب انگور نیست.اینها مست می عشقند.حال برای اینکه الفاظ شعر قشنگ از آب دربیاید از واژه هایی چنین استفاده کرده اند.از روی ظاهر قضیه نباید استنتاج کرد
سمانه ، م در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:
جناب توفانی
احمد شاملو به سلیقه ی خود ابیات غزلهای حافظ را بر خلاف ترتیبِ نسخه های قدیم ، به دلخواه جا به جا کرده و معتقد است که نظم اشعار باید آنطور که او می گوید باشد
بدین قرار هر کس میتواند سلیقه ی شخصی خود را اعمال کند که حتماً با نظر شاعر منافات دارد
و این دست درازی ست به آثار بزرگان
شاد زی
دلیر در ۹ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶: