گنجور

حاشیه‌ها

انوش در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

درود، خسته نباشید، من در هیج جا ندیدم که تازی را عرب گفته باشد، آنچه که من از تاریخ و ادبیات می دانم، تازی همان تاجی و توزی است، و مردم جنوب ایران و دشتستان بودند، مشروح در
پیوند به وبگاه بیرونی
تندرست و پیروز باشید

شهرزاد چنگلوایی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۸ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵:

سرد نگردد ز مرگ، این دل آتش فروز

شهرزاد چنگلوایی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۸ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷:

شاید بیت اول این‌گونه باشد:
نیشی گرفته سینه‌ خود ریش می‌کنیم / تا هست فرصتی ادب خویش می‌کنیم

شهرزاد چنگلوایی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸:

مصرع پیش از آخر گمانم این‌گونه باشد: عرفی آوردم متاعی٬ کو ترازو٬ غم کجاست

شاهین نجف نجفی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:

سلام . .
در نسخه ای که از دیوان خواجه دارم ، این بیت بعنوان بیت دوم آمده است : خلل پذیر بود هر بنا که می بینی --- مگر بنای محبت که خالی از خللست . ضمنا بیت نه من ز بی عملی ملولم و بس ... بیت ماقبل آخر آمده یعنی قبل از بهیچ روی نخواهید یافت هشیارش ... .این نسخه به نام آقای محمود علمی و مربوط به بیش از 60 سال قبل است . با تشکر

مهدی کاظمی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:

ای دریغا اشک من دریا بدی
تا نثار دلبر زیبا بدی
افسوس که اشکم مانند دریا زیاد نیست تا انرا تقدیم به دلبر زیبایم کنم ...
طوطی من مرغ زیرکسار من
ترجمان فکرت و اسرار من
ای پرنده باهوش من ای طوطی من تو کسی بودی که فکر مرا و اسرار مرا رمز میگشودی و بیان میساختی ..
هرچه روزی داد و ناداد آیدم
او ز اول گفته تا یاد آیدم
هرچیزی که عدل و بی عدالتی بر سرم میگذشت او برایم بازگو میکرد تا بیاد بیاورم ...
طوطیی کآید ز وحی آواز او
پیش از آغاز وجود آغاز او
اون پرنده ای که گفته هایش براو وحی میشد است .... حتی قبل از بوجود اومدن جهان ما او وجود داشته... (اشاره به پرنده روح که خداییست و ازلی)
اندرون تست آن طوطی نهان
عکس او را دیده تو بر این و آن
در درون تو است این پرنده روح وجان ولی تو عکس اورا و تجلیات اورا در دیگران میبینی... یعنی هرچه از عشق میپنداری دیده ای و میبینی در حقیقت بازتاب روح و جان درونی ماست که بر ایینه بیرون میافتد و اصل اوست...
آیـات نـفـوس، آیـات روحـی اسـت که کسانی به آن اطلاع می یابند که به نـفـوس مراجعه نموده، آیاتی را که خدای سبحان در آنها قرار داده آیاتی که هیچ زبانی نمی تواند آن را وصف کند، ببینند، آن وقت است که باب یقین برایشان گشوده می شود، و چـنین کسانی در زمره اهل یقین قرار می گیرند، آنانکه ملکوت آسمانها و زمین را خواهند دید}...برخی از عرفا نیز روح را به سیمرغ و یا کبوتر تشبیه میکنند
می برد شادیت را تو شاد ازو
می‌پذیری ظلم را چون داد ازو
یعنی تو عاشق جان درونت هستی و هرکاری باتو کند تورا خوش اید اگر ستمی هم کند انرا با دل و جان میپذیری که اصل اوست و دیگران ایینه ایند که تو را مینمایند
شادی های تو را از تو میگیرد و باز تو ازین تاراج شادی ...... جلوه های طوطی جان در معشوقان مجازی تو را شیفته میکند ...یاد این بیت معروف افتادم ........ عاشقی گر زین سر و گر زان سراست عاقبت مارا بدان سر رهبر است ..
ای که جان را بهر تن می‌سوختی
سوختی جان را و تن افروختی
ای کسانیکه از جان خودتان برای تن مایه گذاشته ایید و مادیات و شهوات پرداخته ای.... جان را سوزاندی و فدای هواهای نفس کردی ..در حالیکه میتوانستی به شناخت ذات و شهود قلبی بپردازی ولی جان را دراین هجران و فقدان سوزاندی
......
سوختم من سوخته خواهد کسی
تا زمن آتش زند اندر خسی
من دراین عشق سوختم کسی از شما سوخته ای چو من میخواهد ... میتونه از من برای اتش در هوا و هوسها انداختن استفاده کنه ... (خسی:: دون مایگی)
سوخته چون قابل آتش بود
سوخته بستان که آتش‌کش بود
فتیله چون قابلیت انتقال سوخت رو داره و کارش سوختنه پس اون رو بگیر و دستآویزش شو .....
اوییکه در اتش عشق سوخته شده قابلیت اینو داره که این اتش عشق رو انتقال بده ولی اوییکه درد هجران نکشیده و درطلب نسوخته ...نمیتونه پیام اور زندگی روحانیی باشه چونکه او در طلبیدن خواسته های نفسانی و مادی سوخته شده و اتش او اتش عشق نیست اتش مادیات و شهوت و قدرت و مال ومنال دنیاست و اتش نرسیدن به انهاست ... حتما خیلی هامون تجربه کردیم و در اتش خواسته ها ونداشته هامون سوختیم .. این سوختن شبیهه سوختن در عشق و معشوق است اما این دام است و ان جام ...
یارب تو مرا به نفس طناز مده ... باهرچه غیر توست مرا ساز مده من بتو گریزانشدم از فتنه خویش ..مرا لحظه ای بمن باز مده.....

سالار در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸:

در بیت دوم،مصرع یک، کلمه "صد" به اشتباه "سد" نوشته شده است

جلال الدین در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۰:

کمالا منظورت زین عدد چیست،
حاشیه ی تو بسی رمزآلود تر از رباعی ابوالسعید است.
پیوند به وبگاه بیرونی

کمال در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۰:

5950

روفیا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

درود شهروز گرامی
در بخش 64 گلشن راز شیخ محمود شبستری گپ دلپذیری با دو عزیز در این باره داشتیم که گمان میکنم اگر بخوانید پاسخ پرسش خود را می یابید.

شهروز در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

سلام دوستان!
درباره بیت:
نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنج
نروند اهل نظر از پی نابینایی
تفسیری دارید؟

گمنام در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

عارف جان،
نیابتا عرض میکنم، بهتر ازین نمی شود!!

محمد در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۶:

روح شو و جهت مجو ذات شو و صفت مگو
زان شه بی‌جهت نگر جمله جهات ریخته
عارفان در دلالت ضمنی " بی جهتی " هم رای هستند .مولانا بارها به این موضوع اشارت دارد:
از هر جهتی تو را بلا داد
تا بازکشد به بی‌جهاتت
در ادامه ، مصداق دیگری از این بی جهتی یا عدم را در کلام عطار می خوانیم:
پس چو عطار از جهت بیرون شویم
بی جهت در رقص آییم از الست
یا
عشق را با هفت چرخ و شش جهت آرام نیست
لاجرم نه بار هفت و نی غم شش می‌کشد
و یا اینجا در کلام سنایی غزنوی:
تو از فوق و جسم و جهت برتری
که فوق تو نقش خیالات ماست

تازه متولد شده در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:

فقط میتونم بگم صدای چاوشی عزیز و‌مهمتر از اون این شعری که مولانا گفته باعث شد بنده در سن سی سالگی به ادبیات رو بیارم و اون خلأ زندگیمون پیدا کنم...ممنونم از چاوشی

عارف در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:

موی بر تن آدم سیخ می شود

کسرا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۰:

آواز این دو بیتی زیبا با صدای استاد شجریان در برنامه ی شماره 128 گلهای تازه

گمنام در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

لاتقربو الصلوت و انتم سکارا،
ان الخمر والمیسر من عمل شیطان فاجتنبوها
و یسیلونک عن ال........
هیچکدام به روشنی به حرمت می اشاره ندارند،
صاحبنظران اگر ممکن است من گناهگار را ارشاد فرمایند،
اجر آخرت دارد.

گمنام در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰:

من چه در پای تو ریزم که سزای تو بود
سر نه چیزی است که شایسته پای تو بود
نیز دیده شده است( سزای به جای خورای)
استاد توس می فرماید:
دلیری زهشیار بودن بود
دلاور، سزای ستودن بود.

گمنام در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:

این خط شریف از آن بنان است( دست خط شریف اوست، جای سرانگشتان او را دارد)
وین سخن شیرین از دهان اوست ( وین نقل حدیث از آن دهان است).
و در بیت ششم راز آشگار میکند:
معلوم شد ، این حدیث شیرین
کز منطق آن شکر فشان است

ارش در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵:

درود...صاحب نظران فکر نمی کنید که بیت ششم باید به صورت زیر باشد؟
جان بر کف دست آمده تا روی تو بیند
خود شرم همی آیدش از ننگ بضاعت
به این شکل کاملا دارای معناست

۱
۳۸۷۹
۳۸۸۰
۳۸۸۱
۳۸۸۲
۳۸۸۳
۵۶۲۷