گنجور

حاشیه‌ها

محمد ملکشاهی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

با سلام خدمت جناب محمدی...
شعر ده چند جا اشتباه تایپی داره ....با مراجعه به کانال تصحیح بفرمایید ...
پیوند به وبگاه بیرونی
---
پاسخ: با تشکر، اعمال شد.

جواد علی آبادی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲:

انواع ناملایمات و تلخی های زندگی مانند بیماری ها و ازدست دادن عزیزان و ... برای من مانند شکر شیرین است چون دست یار به من عطا می کند. "دیگران را تلخ می آید شراب جورعشق..... "این بیت ارزش آن را دارد که تمام مردم دنیا فارسی بدانند.

تیرازیس در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:

واقعاً بی اغراق از شیراز تعریف میکند استاد.
یادمان نرود سعدی بزرگ بر خلاف حافظ بزرگ سالها به سفر بوده و بسیاری از شهرها را دیده است و مقایسه آن برای ایشان آسان است.

بابک چندم در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:

یک ب از بلا انقطاع جا ماند

Alireza J در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

با سلام به تمام فرهیختگان
به نظر من تفسیر جناب منصور پویان از همه به این غزل زیبا، نزدیکتر بود و با عقل ظاهری نمی توان این غزل را درک کرد.
در واقع این غزل مجازی بودن انسان و تمام اجزای هستی رابه ما نشان می دهد و در واقع هیچ چیز آنچنان که ما می بینیم واقعیت ندارد.
حکایت می کنند که شبی عارفی خوابی می بیند که پروانه شده و بدور شمع پرواز می کند و وقتی از خواب بیدار می شود در خود شک می کند که انسان بوده که خواب پروانه دیده یا پروانه در حال خواب دیدن است که انسان شده.

بابک چندم در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:

فرهاد گرامی،
- معنای خودپرستی فقط غرور و خود بزرگ بینی نیست، که خود را پرستیدن است و تفاوت اینان بسیار زیاد باشد....
- هستی نیز فقط مال دنیا نیست، که هر آنچه هست باشد و باز هم تفاوت از زمین تا آسمان...
-نیستی نیز فقط نادیده نیست، که:
1-آنچه که پس از هستی نابود گشته و نیست شده
2-آنچه که مطلقاً نیست باشد، یعنی توانایی وجود (هستی) را نداشته باشد
شما می فرمایید که بهشت و جهنم نادیده اند ولی موجود، و این یعنی که هستی (وجودیت) دارند و نه آنکه نیستی باشند...
باری،
در بیت نخست خیام با یک پرسش آغاز می کند:
عمرت تا کی به خودپرستی گذرد؟
یعنی که طرف خود را می پرستد.... و اشاره به آنکه ظاهر خود و ظواهر دیگر را می پرستد، (چرا که اگر از باطن خود آگاه بود نه ظاهر خود که هیچ ظاهری را نمی پرستید)...
مصراع دوم نیز ادامه آن و پرسش است:
یا در پی هستی و نیستی گذرد؟
یعنی که در پی هستی (آنچه که هست و ماهیت دارد) و آنچه نقطه مقابل آن باشد (نیستی که قابلیت وجود را ندارد، حال چه آنچه بوده و دیگر نیست و چه آنی که مطلقاً نمی تواند باشد) باشی تمامی عمر...
هستی اشاره به کل جهان هستی و مادیست، و نیستی اشاره به خیالات که نمی توانند موجودیت داشته باشند...
در این بیت نخستین با دو پرسش می پرسد:
چرا تمامی عمر ظاهر خود و ظاهر جهان، به علاوه آنچه بوده و دیگر نیست و خواب و خیالات (توهمات) را می بینی و می پرستی و در دام آنانی (درپی آن)؟
دربیت بعد:
می خور که عمری که اجل در پی اوست...
خوب معنای این که روشن است
و اما مصراع آخر:
آن به که به خواب؟ یا به مستی گذرد؟؟؟؟؟
شما مانند بسیاری دیگر، در نیافتی که این مصراع نیز مانند دو مصراع بیت نخستین علائم پرسش دارد..
خواب در اینجا روشن است که اشاره به خواب و خیال و رویا (توهمات) دارد، ولی آیا مستی نیز مترادف و برابر خواب است و در همان راستا حرکت می کند؟
اگر بیت نخست را مرجع قرار دهیم که هستی و نیستی یعنی دو متضاد را در برابر هم قرار داده، در اینجا نیز روشن می شود که این مستی می تواند متضاد خواب و خیال و رویا (توهمات) باشد و نه مترادف آن... و علائم پرسش آشکار می شوند.
بنابراین روشن می شود که این مستی نقطه مقابل و متضاد خواب و خیال و رویا و توهمات است، یعنی که این مستی هوشیاری (بیداری، آگاهی) کامل و مطلق باشد ولاغیر.
خوب معنای بیت روشن می گردد:
که می گوید می خور که عمری که عاقبت اجل آنرا می گیرد... آیا بهتر است در خواب، خیال، و توهمات سپری شود؟ و یا در هوشیاری، بیداری، آگاهی کامل و مطلق؟
چنانچه سرکار نیز دمی به خمره زده باشی و فقط بر تجربیات و گفته های دیگران استناد نکنی، می دانی که هیچگونه می ِزمینی نه هوشیاری که هوشیاری مطلق را نیز به هیچ وجه با خود نمی آورد...
و این می رساند که می و مستی خیام نیز می تواند از گونه زمینی آن نبوده و همانا "آنی" باشد که دیگری آورده:
"نمی دانم چه مستیست که روی به ما آورد"... و " من اگر مست و خرابم نه چون تو مست شرابم"...
----
شما جا به جا، و در حاشیه پشت حاشیه، دایم و لاانقطاع.... نه تنها ترجمانهای گاه ناقص، گاه معیوب، و گاه سراپا اشتباه را می آوری و با استناد بر آنان تعابیر و تفاسیری از همان دست را عرضه می داری...که دایماً نیز به این و آن پرخاش می فرمایی که در اشتباهند!!!
همین کار را در حاشیه ای از حافظ نیز کردی که انشا... حال و دماغی باشد در آنجا نیز خدمت خواهم رسید...
(البته جناب پرده نشین نیز توجه فرمایند٫ چراکه درتفسیر هر دو رباعی دیگری که در این حاشیه آوردند اشتباهات موج می زنند و گزینه های دیگری می توان اختیار کرد...)

محسن در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

هر چه هست، سعدی در این غزل غوغا کرده!

علی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۷۳:

بیت اول مصراع دوم یک "نه" اضافه دارد

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۳:

شاید اینطور هم بشود خواند :
ایدل ، برِ ما مباش بی دلبرِ ما
یکدل ، برِ ما ، به که دوصد دل ، برِ ما
نه دل ، برِ ما ، نه دلبر اندر برِ ما
یا دل ، برِ ما فرست یا دلبر ما

علی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۳:

آنچه در کتاب نسخه دستی نوشته شده به صورت زیر است:
ای دلبر ما مباش بی دل بر ما
یک دلبر ما به از صد دل بر ما
نه دلبر ما نه دل، بر اندر بر ما
یا دلبر ما فرست یا دل، بر ما
پ.ن: مصرع دوم بیت اول همینطور که نوشته ام نوشته شده

شهرام در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹۷:

سلام. به نظر میرسه توی بیت دوم "خویش" صحیح باشه.

عمر شیردل در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:

در بیت هفتم "آینهٔ" باید "آیینهٔ" نوشنه شود.

مهدی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۵۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۱:

چراازاینجا به بعدمتن های بعدی بازنمیشوند ممکنه راهنمایی نمایید

دهگان در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۳۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری:

در بیت اول از دیده نظر کن درصورتی درست است که دیده را چشم معنی کنیم ولی اگر دیده را (چیزی که میبینیم )معنی کنیم از دیده عبر کن درست تر میباشد به نظر من با توجه به معنی دیده ( چشم ) در مصرع دوم بهتر ست در مصرع اول عبر کن گفته شود سپاس

عابدینی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۱:

استاد محمدجعفر مصفا:
رابطه ما با مثنوی رابطه‌‎ای است خشک و بی‎‌محتوا، رابطه‌‎ای در سطح الفاظ و ادبیات، ‌حال آنکه مثنوی پیامی بس عمیق در خود نهفته دارد، پیامی که شرح رنج و اسارت آدمی و غربت او از موطن اصلی خویش است. پیام مثنوی هشداری است به ‎انسانی که خود را در تار یک هستی مجازی از الفاظ و صورت‎ها پیچانده و عمر خود را در ترس و رنج و تضاد می‌‎گذراند.
مثنوی ما را با شرح رنج‎های خویش در یأس و نومیدی رها نمی‌‎کند، با صدها اشاره و تمثیل نوید می‌‎دهد که می‎‌توان ترک غربت کرد و به‎ نیستان اصیل خویش بازگشت.
کجاست این بحر جان و این باغ سبز عشق؟ می‌‎گوید در خودت،

کاظم در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:

در مصرع اول از بیت ششم آمده "صالح وطالح متاع خویش نمودند" که در بعضی نسخ قدیمی نوشته اند " صالح وطالح متاع خویش فروشند"

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۵:

مها خانم
درین اشعار مها به مانای ای مه است
ولی به عرض شما میرسانم که ”مه“ به مانای بزرکتر هم هست و مها را به همین معنا در لغات دیگر به کار میگیرند.
از ملک الشعرای بهار درین چامه:
ناگهان واعظ قزوین به کمینگاه رسید
بر سرش ریخته و زندگی‌اش تاه زدند
خبر آمد به مهادیو که شد کشته بهار
زین خبر دیوچگان خنده به قهقاه زدند
بار دیگر خبر افتاد که زنده است بهار
زان تغابن نفس سرد به اکراه زدند
ضمناً ، مهاتما در زبان هندی هم از همین ریشه است
مثل مهاتماگاندی
نام زیبایی دارید
مبارکتان باشد

عابدینی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۵:

مها جان گویا سخت! در اشتباهی.
مها در اینجا یعنی ای ماه....ماها...مها
اگر به این باشد مطمئن باش که مها معشوقه ی صدها شاعر بزرگ زبان فارسی بوده است.(+معشوقه های دیگر در عرض هم....تعدد معشوقه ها... ترافیک هووی غیر مجاز!)

عابدینی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۹ - دکان ریا:

شعری است:
«ساده و پاکیزه و زیبا و نرم»
مملو از پند و نصیحت، ای پسر!

کمال در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:

ج.آ : 7088

۱
۳۸۴۵
۳۸۴۶
۳۸۴۷
۳۸۴۸
۳۸۴۹
۵۴۷۱