بابک چندم در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۷:
شمس الحق عزیز،
بیان شما این بیت سعدی را بیادم آورد:
صدف وار باید زبان در کشیدن
که وقتی که حاجت بود در چکانی
چون ترتیب واژگان در خاطرم نبود، سری به غزل زدم و دیدم که حیف و صد حیف که این غزل کهکشانی و جاودانی شیخ بزرگ در گنجور مهجور مانده...
گفتم شاید بد نباشد که آنرا یادآوری کنم که عزیزانی هم که اصرار بی پایان دارند که شیخ از عشق زمینی گوید از آن آگاه شوند:
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۶۲/
بابک چندم در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
جناب شمس الحق عزیز،
1+
بنده هم چندین بار خواستم که چنین کنم، ولی امان از حواس پرتی...
با سپاس بیکران از جناب رافض و جنابعالی که پیش قدم شدید.
محسن شفیعی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۳:
بیت آخر(پاک است همچو صبح....) باید در مطلع غزل قرار گیرد
مطابق چاپ محمد قهرمان
بابک چندم در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:
محسن جان،
آری، آری، صحیح می فرمایی ولی مدعی طبیعتش چنان باشد که حرف حساب به گوشش نرود...
خانم زیبای گرامی،
آری، دلایل یقیناً همانی است که خود به آن اشاره فرمودید...
فرهاد در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:
صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
گوهر هر کس از این لعل توانی دانست
میگوید با شراب قرمز (می همچون لعل) میتوان به ذات و اصل (گوهر) هر کسی پی برد(چون آنکسی که مست میشود، از قید و بند رها میشود و درون خود را آشکار میکند). صوفی نیز با می آن راز نهانی را کشف کرد. در اینجا حافظ می (شراب) را به شمعی تشبیه کرده که صوفی با نور آن تاریکخانه اسرار را روشن کرده و راز نهانی را آشکار کرده است
ناشناس در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۲۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۷:
لطفا معنی این حکایت رو بنویسید
ناشناس در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۳:
اگه میشه معنی این حکایت رو بنویسید
ممنون
پونه در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
سلام ، لطفا معنی شعر هارو هم بگذارید مرسی
مرادی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۹:
حال و هوای این غزل بسیار نزدیک به غزل «چه دانستم که این سودا مرا زین سان...»، که در کنار غزل «اگر شد سود و سرمایه چه غمگینی چون من هستم» و بویژه بیتِ «جهان ماهی، عدم دریا، درون ماهی این غوغا/کنم صیدش اگر گم شد که من صیاد بی شستم» میتواند راهگشای درک حالت غوغایی جناب مولانا در غزلِ «چه دانستم...» که بسیاری از دوستان فهمش را مشکل دانسته اند، باشد
محسن در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:
بامدعیبگوییداسرارعشقومستی
تابیخبرنمیرددردردخودپرستی
بهنظرمناگهبیتاینگونهباشهزیباتره.البتهحافظدربرخیدیگر
ازابیاتشهمنگاهیدلسوزانهبهمدعیوزاهدوخرقهپوشو....
داشته.مانندبیتزیر:
پشمینهپوشتندخوازعشقنشنیدهاستبو
ازمستیاشرمزیبگوتاترکهوشیاریکند
کامران منصوری در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۴۰ - حکایت محمد خوارزمشاه کی شهر سبزوار کی همه رافضی باشند به جنگ بگرفت اما جان خواستند گفت آنگه امان دهم کی ازین شهر پیش من به هدیه ابوبکر نامی بیارید:
با درود به کار بزرگ اهالی و دست اندرکاران گنجور برای نهادن ادبیات ایران پیش دست همه ملت و ملتها . واقعا پاسخ یا لطیف بسیار گویاست نمیدانم چرا دوستان ریسمان می بافند و از عالم ماورا می لافند زبان مولوی در برخی جاها سخیف بوده و این نافی بزرگی بسیاری از ابیات و در مجموع آثارش نیست . یا لطیف مستند سخن گفتند شما هم صرفا در مقام دفاع متعصبانه و متحجرانه بر نیایید . این چه حرفی است که فقط مردی از آسمانها با شنل قرمز و اسب سفید و با نظم و... میتواند مثنوی را تفسیر کند ؟ خب نوشته ک و ن یا ک...ر دیگر ماله کشی نمیشود بارها و بارها نوشته ادبیاتش در برخی جاها سخیف و فرومایه است بر خلاف حافظ و فردوسی که هرگز سخن به هزل و زشتی نیالودن البته این شاعر به حدی بزرگ است که این بی اخلاقی ها در این حد خرابش نمیکند بالاخره ولی هم بی ادبی کرده و هم با رافضی و شیعه میانه خوبی نداشته و هم متعصب مذهبی بوده و هم گاه از دین هم خارج شده مولوی مجموعی از همه آنچه است که گفته است
محسن شفیعی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:
در بیت اول
رزق قارون می شود تخمی که می کاریم ما
صحیح است
مطابق چاپ محمد قهرمان
مرتضی ( باران) در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:
واژه ی "در" به جای " اندر " در بیت زیر:
ماه و خورشید و پری و آدمی اندر نظرت
همه هیچند که سر بر همه افراختهای
سیدمحمد در ۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبّران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:
بسم الله الرحمن الرحیم
ما خلقت الجن و الانس این بخوان
جز عبادت نیست مقصود از جهان
این بیت اشاره دارد یا بهتر بگویم ترجمه ایست از آیه ی
ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ، در سوره ی مبارک ذاریات
یعنی : ما جن و انسان را نیافریدیم مگر برای پرستش
به همین سادگی
اگر جناب خراسانی اینقدر دور از ذهن نمی نوشتند کسی اعتراضی نداشت
من گمانم برین است که رادمرد و شیوا و اخیراً حسام الدین مشکل شخصی و قدیمی با دیگران دارند
و عقده گشایی میکنند
اگر صحبتی با مدیر گنجور دارید ، ایمیل ایشان هست ، با ایشان تماس بگیرید ، چرااینجا به نظرات دیگران اعتراض می کنید
درج حاشیه در اختیار ایشان است ، شما دارید تعیین تکلیف میکنید و این از ادب به دور است
روفی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹۴ - دوبیتی:
حافظ در غزلی میگوید :چو شاه قصد هلاک کسی کند/کراست زهره و یارا که پیش شاه بگیرد که بسیار شبیه ایا کر است زهره ایا کر است یارا... میباشد.
محمد در ۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۰:
لطف کنید نشه حب یعنی چه ؟
رضا حمید در ۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:
زاغ در لغت به معنای منحرف شدن است،[1] و طغی یعنی سر پیچی کردن.[2]
برای روشن شدن این معنا که پیامبر اسلام (ص) در موقع دیدن آیت کبرای الاهی دیدگانش منحرف نشد و سرپیچی نکرد،[3] لازم است که این دیدار نبی اکرم را با دیدار موسی (ع) در تجلی کوه طور مقایسه کنیم. عرفای بزرگ نیز از همین نگاه به تفسیر این آیه پرداخته اند.
وقتی در عالم ظاهر دیدگان آدمی با نوری بسیار شدید و خیره کننده مواجه شود، یا کور خواهد شد یا از نگاه کردن خواهد گریخت تا نابود نشود. خیره شدن دقیقاً همان معنای "زاغ" است وقتی در مورد نگاه به کار رود، و "طغی" در این جا به معنای سرپیچی از دیدن است. همچنان که موسی (ع) موقع مواجه شدن با نور تجلی، تحمل باقی ماندن را نداشت و بی هوش شد؛ چرا که به گفته عرفا در عین فنای از صفات، از ذات خود فانی نشده بود تا بعد از فنا، بقای الاهی یافته و تحمل تجلی را داشته باشد. همان تجلی که کوه را متلاشی کرد و موسی (ع) تحمل آن را نداشت ولی نبی اکرم در معراج آن را متحمل شد؛ چرا که ذات خود او از نورانیت برتری برخوردار بود.[4]
[1] لسان العرب، ج 8، ص 432.
[2] فرهنگ أبجدی عربی-فارسی، ص90.
[3] «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْری عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی إِذْ یَغْشَی السِّدْرَةَ ما یَغْشی ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْری» ؛ و به تحقیق او را در نزول دیگری هم دید، نزد سدرة المنتهی که جنّة المأوی هم نزدیک آن است، آن گاه که سدرة المنتهی را نوری خیره کننده پوشانده بود، دیدگان او خیره نشد و سرپیچی نکرد و از بزرگ ترین آیات پروردگار خود را به عیان دید»، النجم، 14-18.
[4]در این مورد مراجعه شود به: تفسیر ابن عربی، ج 2، ص 10، دار احیاء التراث العربی.
کمال در ۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:
ج.آ : 8127
داود در ۹ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:
سلام سوالی داشتم. در بیت برگ درختان سبز پیش خداوند هوش/هر ورقی دفتری است معرفت کردگار نقش دستوری معرفت کردگار چیست؟ و اگر فرضاً متمم باشد آیا میتوان حرف اضافه را حذف کرد؟ آیا سلاست و شیوایی سخن سعدی چنین حذفی را ایجاب میکرده؟
رهگذر در ۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۱: