گنجور

حاشیه‌ها

شهاب در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳:

لطفا معنی این رباعی و تفسیر رو بیان کنید با تشکر

حفیظ الله حکیمی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۷:

عارف بیدل دهلوی از شاعران نادر زبان فارسی که اشعار ناب و قوی معنوی دارد و با خانقاه سبک چشتیه ولایت هرات شهرستان چشت افغانستان در ارتباط بوده و زبان دری را از این طریق فرا گرفت.

کمال در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۰۱:

7317

منصور پویان در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » مقدمه:

رباعیات خیام مجموعه‌ای ست که کم وبیش تقریباً کشکولی از افکار مختلف را تشکیل می‌دهند؛ آنچنانکه هر کس از ظن خویش؛ مدعـّـی فهم و تفسیر آنها می شود. این رباعیات در حدود قرن 5 و 6 هجری به زبان فارسی گفته‌ شده و تا کنون قدیمترین مجموعهٔ چاپی از رباعیات خیام، نسخهٔ «بودلن» اکسفورد می‌باشد که در سنهٔ 865 در شیراز کتابت شده؛ یعنی سه قرن بعد از خیام و دارای 158 رباعی است.
فیتز جرالد مترجم رباعیات خیام، با ذوق خویش، بهتر از نیکلا مترجم فرانسوی؛ رباعیات خیام را از نظرگاه عشق ادراک کرده است. مضمون رباعیات دربرگیرنده مفاهیم فلسفی و عقاید مختلف است. او در نیشابور و در علوم و حکمت تالی ابوعلی بوده و علاوه بر ریاضیات و نجوم در طب و لغت و فقه و تاریخ نیز دست داشته است.
قدیم‌ترین کتابی که از خیام اسمی به میان آورده، نظامی عروضی مؤلف «چهارمقاله» است. ولی او خیام را در ردیف منجمین ذکر می‌کند و اسمی از رباعیات او نمی‌آورد. اولین کتابی که در آن از خیام شاعر گفت‌وگو می‌شود کتاب «خریدةالقصر» تألیف عمادالدین کاتب اصفهانی به زبان عربی است که در 572 یعنی قریب 50 سال بعد از مرگ خیام نوشته‌ شده و مؤلف آن خیام را در زمرهٔ شعرای خراسان نام برده است. کتاب دیگری که خیام شاعر را تحت مطالعه آورده «مرصاد‌العباد» تألیف نجم‌الدین رازی می‌باشد که در سنه 610 - 621 (هجری) تألیف شده. این کتاب وثیقهٔ بزرگی است زیرا نویسندهٔ آن صوفی متعصبی بوده و از این لحاظ به عقاید خیام به نظر بطلان نگریسته و نسبت فلسفی و دهری و طبیعی به او می‌دهد.
تنها سند مهمی که از رباعیات اصلی خیام در دست می‌باشد، عبارت است از رباعیات سیزده‌گانهٔ «مونس‌الاحرار» که در سنهٔ 741 هجری نوشته‌ شده است. دراصالت این سیزده رباعی ودو رباعی «مرصاد‌العباد» شکی باقی نمی‌ماند و معلوم می‌شود که گویندهٔ آن‌ها یک فلسفهٔ مستقل و طرز فکر و اسلوب معین داشته است. از این رو با کمال اطمینان می‌توانیم این رباعیات 15گانه را از خود شاعر بدانیم و آن‌ها را کلید و محک شناسایی رباعیات دیگر خیام قرار بدهیم.
باید اقرار کرد که افسانه‌ها در بارهٔ خیام زیاد است زیرا قضاوت متشرعین و متصوفین که به او حمله کرده‌اند از قدیم بسیار بوده است. اظهارندامت او جنبهء استعاری و تشکیکی دارد. خیـّآم در رباعی هایش، اظهار تأسف یک فیلسوف مادی را نشان می‌دهد که درکنار جام شراب دم غنیمتی می کند. این ترفند ها همانا شگرد های او ست تا ما را به واقعیت اوهامی که در آن گرفتاریم واقف سازد. طرز فکر، ساختمان و زبان وفلسفهٔ رباعیات یکی ست؛ منتها بر سبیل شیوه و صنایع شعری و به لطایف الحیل و بنا بر اقتضای موقعیت درمراحل مختلف و به صُـوَر گوناگون سروده شده اند. لحن تراژدیک یا کمیک یا دراماتیک و ادبی و فلسفی او به طور کلی تغییر نمی کند؛ چرا که یأس‌آلودی یا دهری گری و حتی روال بدبینانهء پرداخت او؛ رویه هائی ست برای طرح مسایل مهم فلسفی.
باری اگر مضمون یک رباعی مخالف سلیقه و عقیدهٔ خیام باشد؛ می‌توانیم نسبت آن را از خیام سلب بکنیم. برخی ترانه‌های خیام در استهزا و گوشه‌کنایه خیلی شدید و بی‌پروا ست. مشرب مخصوص خیام، مسلک فلسفی، عقاید و طرز بیان آزاد و روشن اوست. این‌ها صفاتی است که می‌تواند معیار و محک تشخیص سره از ناسره در اشعار او شود.
صادق هدایت در مورد خیام چنین می نویسد : "خیام نماینده ذوق خفه شده و رو ح شکنجه دیده و تر جمان ناله و شورش یک ایران بزرگ با شکوه و آباد قدیم است که در زیر فشار
فکر زمخت سامی و استیلای عرب کم کم مسموم و ویران می شده".
اظهارات بالا همانا دلالت بر آن دارد که صادق هدایت، ناتوان از درک خیـّـآم؛ می کوشد از او چهره ای مناسب فهم و عقاید خویش بسازد.

محمد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۵:

فکر می کنم به این صورت صحیح تر باشد
گفتا ز شکر لبی بریدند مرا
منظورش زمانیست که در آن شکر وجود داشت مثل نی شکر

محمدباقر در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در پند و دوری از دنیا:

بیت 31 نیز نیاز به تصحیح دارد چرا که صحیح آن این است:
«شنیدم ملک دارا گشت دارالملک اسکندر
نه اسکندر بماند آخر نه دارالملک و نی دارا»

روفیا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:

آیا نیم بیت سوم نمیگوید:
Look for the wayfarer sufi if u can
؟؟

محمد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:

سلام
برنامه یک شاخه گل شماره 447 رو گوش بدین از استاد شجریان
چقدر زیبا خواندنش....

حسین در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:

در جان تو جانیست (جانی هست) بجو آن جان را
There is a life-force within your soul, seek that life.
There is a gem in the mountain of your body, seek that mine.
O traveler, if you are in search of That
Don’t look outside, look inside yourself and seek That

روفیا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۴ - آغاز منور شدن عارف بنور غیب‌بین:

درود سید محمد عزیز
من راستی نمی دانم،
نه من!
هیچکس به تحقیق این نمی داند،
آنقدر هست که بانگ جرسی می آید!
ولی تنها میدانم چه خدای یکتایی در بارگاه کبریایی خویش نشسته و با قواعد و فرمول های خود جهان را براند،
و چه پایین آمده در کاینات سریان و جریان یابد،
همان درایو(drive) ی که به ریز ذرات تا ابرکهکشان ها فرمان میدهد چگونه کار کنند،
در میزان احترام و تحسین من نسبت به هوش او تفاوتی ایجاد نخواهد شد،
من اگر با کسی دیدار کنم که به وضوح از من هوشمندتر و خرم تر است ابتدا احترام و تحسین مرا برمی انگیزد بعد از آن حتما آراء و اندیشه هایش و فرمول های زندگی اش را مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهم داد تا از این میان طرفی بربندم،
در مورد درایو حاکم بر کاینات نیز چنین است،
چگونه میتوانم از درک فرمول های قدرتمند او چشم بربندم؟
چه اهمیتی دارد که این درایو در کاینات نصب شده است یا از مکان و زمان دیگری آنها را هدایت می کند؟

منوچهر در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۴۴:

گوگل یعنی گله گاو

میترا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶۷:

باسپاس از دوست عزیز علی و توضیحات و روایات عالی که اوردند من شخصا نیاز مبرم دارم تا تاب آورم خون جگر را که گه گاه غافلگیرم می کند - تصور این که بلا و رنج ها برای انسان نشان یا پیام آن است که خدا هنوز تو را به یاد دارد خیلی آرامش بخش است و شکیبایی می بخشد به دل های رنجور وابسته و زندانی در تنگنای منیت ...

میترا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:

با پوزش به دوستان عزیز بابک و رضا کاشی ساز و دیگردوستان گرامی امیدوارم از این یادآوری من رنجیده نشوید- من هم مطلقا علاقه ای به بحث های فنی و ادبی ندارم اما صرفا پیشنهاد می کنم شاید بهتر باشد اجازه دهیم هرکس دراین بحر بی پایان به سهم و درک خود آنچه برداشت کرده با دیگران سهیم شود - آیا بهتر نیست به جای منع کردن و انتقاد کردن - بیشتر و بیشتر به همه فضا بدهیم . طبق مرام و آموزه های مولانا که رواداری و سلم و اجازه دادن به هرچیز و هرکس که باشد- قدرت پذیرش و سلم و آشتی با آدمها و تحمل و تساهل ومدارا با نگاه و عملکرد دیگران - به نظر من عمل به همان شراب معنوی است که شما را به این صفحه کشانده است - شخصا فکر می کنم به این بیشتر به مرام مولانا نزدیک است تا تغییردادن و انتقاد و ...

علیرضا ابوالحسنی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵ - ملاقات پادشاه با آن ولی که در خوابش نمودند:

سلام بسیار از زحمات شما متشکر.
AApezhvak@
من در کانال تلگرامم هر روز یکی از این داستان هارا به علاوه مجموعه ای گزیده از اشعار شعرای معاصر قرار می دهم دوستان می توانند عضو شوند و استفاده نمایند. امیدوارم از این کار من خوشحال شوید و به انجامش رضایت داشته باشید

حسین در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۵۵:

با سلام به دوستان
شاعر آن را به درستی نمی دانم
اما بلحاظ جهان بینی مستتر در آن به ابو سعید ابی الخیر که بیشتر عارف مسلک است نزدیک تر بنظر می آید.
فی الجمله در باره شخصیت و گرایش های فکری خیام، علامه محمد تقی جعفری سخنرانی و نقد جذاب و خوبی داشتند و شخصا نیز نگاه خیام به عالم را نازیبا، جبری و ناصحیح می دانم و تبلیغ و اشاعه افکار و اشعار وی را نمی پسندم .
مراد قطعی شاعر از شعر را بایستی از خود شاعر پرسید اما بنده فارغ از این قضیه و معنی و مراد شاعر و به بضاعت فکری ناچیز خود اینطور فهمیده ام که همه هیاهوهای این عالم هیچ است و بقولی : ای هیچ برای هیچ در هیچ مپیچ....
البته باید تأکید کنم که هیاهوهای عالم هیچ است و هر چه از باطن و ملکوت و حقیقت فاصله بگیرد هیچ تر می شود و گرنه عرفا قائلند که خود عالم جلوات اسمائ و صفات است.
بقولی ما در عالم مجاز هستیم و مانند صورت هایی که تصور می کنند واقعی هستند و بر پرده نمایش می نشینند و گمان می کنند که هستند و قیل و قال می کنند و نقش آفرینی می کنند و ما هم یا بازیگر هستیم و یا تماشاچی..... و شاید گاهی هر دو...!
تماشاچی ها هم دو دسته اند برخی هوشیار و آگاه و برخی مات و مبهوت این پرده نمایش. اگر آگاهی و خود آگاهی ما بالا برود، تقریبا می شویم دستیار کارگردان.... کارگردان را درست نمی دانم که کیست... امثال خیام و دهریون و قائلین به جبر .... کارگردان را دهر و روزگار و.... می دانند و عرفا اندیشه ای دیگر دارند.
این عالم و یا این پرده نمایش را دارای حقیقت و باطن می دانند که البته باطن آن هم باطن دارد و آن نیز باطن دارد و شاید به نظرم الی ما لا نهایه باطن دارد.
می گویند که ما در عالم ماده و خاکی و ناسوت.. هستیم و یا عالم ملک که باطن آن ملکوت و پس از آن عوالم دیگر با نام هایی همچون جبروت و لاهوت و.... است.
اینجا عالم ماده و صورت است و پس از آن عالم مثال و پس از آن عوالم دیگر.... فی الجمله مانند نقش پرده که ذات مستقل ندارد و اگر این پرده نباشد و یا بقول شاعر " گر پرده بیفتد نه تو مانی و نه من" نه ما هست و نه منی است..... بنابراین دنیا و آرزوها و خواست ها و آمال و مشتهیات آن را جدی نگیریم که از پس آن هیچ چیز نیست ، فی الجمله دل به دنیا نبندیم ، دلبستگی باید به صاحب پرده باشد که حقیقت و هست و حق است و گرنه پرده نقش خیالی بیش نیست.
والسلام و لاحول و لا قوه الا بالله
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
تا بجایی رساندت که یکی
از جهان و جهانیان بینی
... می شنیدیم از همه اعضا
همه حتی الورید و الشریان
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده و لا اله الا هو

ضرغام در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:

هلاک کرد هلاک این چاوشی . واقعا اگه نوشدارو تریاق نبود..............
واقعا محشره محشر....به این زیبایی که میخونه ، منی که اهل شعر نبودم رفتم دیوان شمس رو گیر آوردم.. ای مردمان ای مردمان.......
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام...........

محمد حسین در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۵۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹ - شرم و عفت:

من عاشق شعر های عاشقانه ام که برای نامزدم بخونم

لطفا راهنماییم کنین

ممنون از همتون

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۴ - آغاز منور شدن عارف بنور غیب‌بین:

روفیا خانم
سلام
می فرمایید :
مشتری rule of universe، خود universe یا حق است. با شما موافقم ، بسیار سنجیده و وزین ، ولی ، ولی ، ولی ،
این سخن با ادیان ابراهیمی در تناقض است ، کفر است ، آیا ادیان ابراهیمی حق را جدا ، و ”یونیورس“ را جدا نمی دانند ؟ آیا حق را خدا نمی دانند که یونیورس را آفریده است ؟
نظرتان برایم هرچه باشد محترم است ،
زنده باشید

روفیا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۴ - آغاز منور شدن عارف بنور غیب‌بین:

علم تقلیدی بود بهر فروخت
چون بیابد مشتری خوش برفروخت
مشتری علم تحقیقی حق است
دایما بازار او با رونق است
جای دیگری مولانا در مقایسه علم تحقیقی و تقلیدی چنین می گوید:
همچو جویست او نه او آبی خورد
آب ازو بر آب‌خواران بگذرد
آب در جو زان نمی‌گیرد قرار
زانک آن جو نیست تشنه و آب‌خوار
نوحه‌گر گوید حدیث سوزناک
لیک کو سوز دل و دامان چاک
از محقق تا مقلد فرقهاست
کین چو داوودست و آن دیگر صداست
برداشت حقیر از این مقایسه میان علم تقلیدی و علم تحقیقی، همان علم بازاری و علم حقیقی است،
دانش بازاری یا همان دانش الکی برای مارکت گرد آمده است،
به دنبال مشتری میگردد،
و چون مشتری ببیند خوش می درخشد!
نمونه بارز آن همین کتاب هایی هستند که راه یک شبه پولدارشدن و یک دقیقه ای مدیر شدن و یک دقیقه ای خوشبخت شدن را یاد می دهند!
این علم تقلیدی چون :
آب در جو زان نمی گیرد قرار
زانکه آن جو نیست تشنه و آبخوار،
علم تحقیقی همان علم حقیقی است،
برای نیاز مارکت روز گرد نیامده است،
Rule of universe است،
در همه دوران ها و در همه مکان ها کار می کند،
تاریخ انقضا ندارد،
مشتری علم تحقیقی حق است،
مشتری rule of universe، خود universe یا حق است،
بازارش کسادی ندارد،
همیشه یک خریدار ثروتمند و غنی بالذات دارد،
مثل این کتابها نیست که یک سال Best seller می شوند و بعد دیگر نامی از آنها باقی نمی ماند!
علم تحقیقی دغدغه فروش ندارد،
میدرخشد بی آنکه نگران این باشد که آیا کسی او را می فهمد یا قدرش را میداند یا نه؟
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسی بر طینت خود می تند

۱
۳۸۲۴
۳۸۲۵
۳۸۲۶
۳۸۲۷
۳۸۲۸
۵۵۴۹