گنجور

حاشیه‌ها

حامد در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۲ - معلم و شاگرد:

در بیت دوم به جای انف نوشته شده است کنف.

وفا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۲:

گوش کردن به اشعار کلاسیک در قالب ترانه و یا تصنیف برای من معمولا بسیار دلنشین و آموزنده است و حافظهٔ پذیری بهتری هم به همراه دارد. اجرای آنان در قالب سنتی‌ و با آواز هم گاهی برایم جالب و مفید بوده و گاهی هم کسل کننده زیرا ارائه مضمون در زمانی‌ حدود ده تا دوازده دقیقه انجام میشود و ما متاسفانه وقت آزاد کمتری این روزها داریم .

ویدا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:

انداخت خیالت ز کجایم به کجاها
واقعاً عالی بود عالی....

وفا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

من حق دارم که با نظر و یا سلیقه و احساس شما موافق نباشم و یا مخالف باشم اما حق ندارم که احساسات شما را مجروح کنم، حق ندارم که شما را تحقیر و یا تمسخر کنم ( وظیفه دارم از ارتکاب به چنین رفتار و گفتاری اجتناب کنم). یادم باشد که با هر "حقی‌" معمولا " تکلیف یا وظیفه‌ای" هم همراه است. اگر توان انجام وظیفه را ندارم بهتر است از حق مرتبط با آن هم صرف نظر کنم.

وفا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

"...، هی‌ مزنیدش" ، `...،هی‌ مبریدش"
"هی‌" شاید به معنای "های" و یا "آهای" یا "آی" باشد، که برای هشدار و زنهار دادن توام با اعتراض به کار میرود: "آهای بیمعرفتها، او جان من و عزیز من است ، او را مزنید، او را مبرید و از من دور مکنید" ، "‌های بیمعرفتها، دست نگه دارید" ،" آهای، دست نگه دارید، او با من و عزیز من است. دست از آزارش بردارید". اشاره دارد به حسد و خصومت و دشمنی که بعضی و یا بسیاری از اطرافیان مولانا نسبت به شمس داشتند، و موجب شد که شمس یکبار بگذارد و برود و نهایتاً هم به احتمال قوی به دست این بد خواهان و حاسدان کشته شود.

وفا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۷:

" مج مج " که قبل از بیان "مجو مجو" اضافه شده ، حال و احوال کسی‌ را منعکس میکنه که انگار از هول و هراس و اضطراب و دلهره دچار لکنت زبان شده است و می‌خواهد به سرعت محبوبش را از انجام اقدامی خطرناک (جفا و هجران) حذر و احتراز دهد. این نحوه اجرا و این ریتم و آهنگ، فوق العاده عالیست و با معنا و مضمون شعر همخوانی بی‌نظیری دارد. بی‌نهایت ممنون از حضرت مولانا و نیز از جناب چاووشی و گروه خوبش و از همهٔ شما دوستاران عشق و هنر.

گمنام در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۰ - حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود و آن کی به منزل قوتی یافتند و ترسا و جهود سیر بودند گفتند این قوت را فردا خوریم مسلمان صایم بود گرسنه ماند از آنک مغلوب بود:

بابک گرامی،

به یاد نمی آورم کی و کجا خوانده ام واژه فلستین،
پلستین ، پرستین خویشی نزدیکی با پارسیان دارد،
اما، به خوبی میتوانم شما را به شاه نامه ها نشانی دهم ، در پایان کار بیوراسب ، از زبان استاد توس:
آنجا که فریدون و یاران باره به اروند میرانند و؛
به خشکی رسیدند، سر کینه جوی
به بیت المقدس ، نهادند روی
چو بر پهلوانی سخن راندند
همی ، " گنگ دژ هوخت " اش خواندند
و گنگ دژ همان سیاوش گرد است.
خرم خفتار

مهرداد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۵:

باسلام، در ارتباط با سوال یکی از دوستان که پرسیده بود مفهوم "سگی" در مصرع "سگی بگذار ما هم مردمانیم" چیه؟ باید به عرض برسونم برای بنده هم قبلاً مفهوم این مصرع جای سوال بود. لذا از یکی از دوستانم که استاد و مدیر گروه ادبیات فارسی یکی از دانشگاههای معتبر کشورمون هست پرسیدم و ایشون این توضیح رو به من دادند:
شاعر در مصرع اول گفته: "کریمان جان فدای دوست کردند" که شاعر مخاطب شعر خودش رو آدمهای "کریم"، "بخشنده"، و "مهربان" خطاب کرده و در ادامه گفته: "سگی بگذار ما هم مردمانیم" یعنی با ما آنطور که با سگها بدرفتاری و نامهربانی و باخشونت برخورد میکنند، رفتار نکن و با ما کریمانه و مهربانانه رفتار کن، ما(شاعر) هم انسان و آدمیزاده هستیم، یعنی ما را "سگ" فرض نکن، و ما را مثل اینکه سگ هستیم با خشونت از خود نرانید. پس منظور شاعر از تشابه سگ با مخاطب نیست و هیچ قصد توهین یا تشابه مخاطبین خود با سگ را نداشته، بلکه منظور سگ نپنداشتن خود شاعر بوده است.
باتشکر از بذل توجه مدیریت سایت "گنجور"

گمنام در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۰ - حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود و آن کی به منزل قوتی یافتند و ترسا و جهود سیر بودند گفتند این قوت را فردا خوریم مسلمان صایم بود گرسنه ماند از آنک مغلوب بود:

بابک گرامی،

ما قصه سکندر و دارا نخوانده ایم
با ما، به جز حکایت مهر و وفا مگو
پژوهش تاریخی بسیار خواندنی است کتاب سکندر و دارا( سالها پیش خوانده ام و در دسترسم نیست امید
که عنوان آن را درست نوشته باشم)
تاریخی است که آدمی را به تفکر وا میدارد و بد گمان میسازد نسبت به بسیاری از کتب تاریخی .
پرده از دروغ هایی که به او نسبت داده اند بر میدارد
از شهرها که ساخته است ،عشقها که ورزیده آتشها که افروخته و راهها که در نوردیده در زندگی کوتاهش،
من خود بخشی از مسیر اورا با اتومبیل طی کرده ام بر فلات سخت گذر بخش غربی ایران ،و هم تندیس وی را برهنه پا بر اسبی بی زین و برگ، بر ساحل سالونیک ،در چند گزی مهرابه ای ویران به چشم سر دیده .

فاطمه رحیمی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

در بند اول بیت هشتم فکر می کنم که کلمه ی وفادار به جای هوادار در مصرع "می سوزد و همچنان هوادار" درست باشه

بهنام در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:

تارا خانوم سلام
با این نظر شما مبنی بر اینکه نباید درباره ی مذهب شعرا زیاد مته روی خشخاش گذاشت کاملا موافقم ولی با این جمله ی شما مبنی بر اینکه هرکس به مذهب خاصی افتخار کرد انسانی سطحی است کاملا مخالفم، نظری هم که دادید متعصبانه بود پس دیگران را به خودپسندی متهم نکنید. یک سوال آیا همه ی اشعار عطار را خوانده اید؟ آیا میدانستید که خود عطار در شعرهایش خیلی محکم از اعتفادات و تمایلات دینی اش حرف میزند؟ امیدوارم زمانی که این اشعار را می خوانید به عطار انگ سطحی بودن و خودپسندی نزنید. بدرود

کمال در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۰۲:

6199

سلطانی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۷:

به نظر میرسد که بیت اول باید چنین باشد
کاری ز درون جان تو می باید

مولانا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۳:

مردی کرم ز آغاز گو نادرست است و مر دیگرم ز آغاز گو درست است.
من خود مولانا هستم.به جای تجلیل از من اشعارم را به درستی تحلیل و تعریف و نه تحریف کنید.

فریاد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۱:

از لقمان پرسیدند :
از چه کسی ادب را یاد گرفتی؟ گفت: از افراد بی ادب ، به این ترتیب که کارهای زشت آنها را دیدم اما انجام ندادم.
معنی شعر:
افراد دانا هر حرفی که می شنوند از آن پند می گیرند اماافراد نادان اگر صد جمله و سخن حکمت آمیز هم بشنوند، آن را شوخی و بازیچه می پندارند و پند نمی گیرند.

گمنام در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۰ - حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود و آن کی به منزل قوتی یافتند و ترسا و جهود سیر بودند گفتند این قوت را فردا خوریم مسلمان صایم بود گرسنه ماند از آنک مغلوب بود:

جناب بابک،
زنده یاد ذبیح بهروز می گوید: میترا یا مسیحا در روز یکشنبه 25 ماه دسامبر، برابر با اورمزد روز از دی ماه، 271 سال پیش از زادن عیسا مسیح ( چنانکه مقرر داشته اند در تقویم گریگوری!!) چشم به جهان گشوده است. تو خود حدیث مفصل بخوان ازین.......

بابک چندم در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۰ - حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود و آن کی به منزل قوتی یافتند و ترسا و جهود سیر بودند گفتند این قوت را فردا خوریم مسلمان صایم بود گرسنه ماند از آنک مغلوب بود:

گمنام جان،
امید که آنچه برای شما نوشتم رها شود، ولی این از قلم افتاد:
چند سال پیشتر در حومه ای از تهران به کارگری در مصالح فروشی برخوردم که موهایش بور بور (طلایی) و چشمانش آبی آسمانی بود که اگر نمی دانستی گمان میکردی اهل شمال اروپاست... ولی حسین آقا گفت که اهل افغانستان است! بنده هم بلافاصله ذهنم رفت سوی اسکندر و یونانیان و یا نهایتاً آندسته از رُمیان که پایتختشان باختر بود...
باری،
مصریان در سنگ نگاره ها و نوشته های خود از قومی که آنان را مردم دریا (Sea people) خوانده آورده اند و آنکه در نبردی آنان را شکست دادند، و باور محققین که اینان هیتایتها (مردمانی آریایی) بوده اند...
سرباز داوود که پادشاه او را کشت و زنش را تصاحب کرد یک هیتایت بود...
نگاهی به ظواهر برخی از ایزدیان، کردها، و دیگر مردمان شمال عراق و سوریه و حتی برخی از فلسطینیان گواه بر روشن بودن پوست و چشمان و طلایی بودن موی آنان می دهد...
با این تفاصیل بعید نمی آید که فلسطینیان خود قومی هندواروپایی بوده و یا با چنین اقوامی آمیزش کرده باشند، لذا بور و چشم روشن بودن مسیح اگر که او حقیقتاً وجود داشته می تواند ممکن باشد...
البته بنده در منزل دوستی ارمنی پرتره ای از مسیح دیدم که خوب تمام عیار ارمنی میزد، و در مغازه ای آفریقایی پرتره ای دیگر که اینبار تمام و کمال آفریقایی بود... و پرتره های امامان در مملکت گل و بلبل را فراموش نکنید که به ایرانی بودن می زند تا عرب...
و این یعنی آنکه مردمان آنچه را که بوده تغییر شکل می دهند به آنچه که برایشان نزدیک و مفهوم است...

بنی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:

در بیت چهارم، آیا شبگرد به جای شب دزد درست نیست!؟

بابک چندم در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۰ - حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود و آن کی به منزل قوتی یافتند و ترسا و جهود سیر بودند گفتند این قوت را فردا خوریم مسلمان صایم بود گرسنه ماند از آنک مغلوب بود:

شمس الحق عزیز،
آنچه که برای جناب گمنام نوشتم به حبس رفت...
ولی آیا باخبرید که تنی چند از محققین در همان سرزمینهای عیسوی و موسوی نه تنها عیسی (به خاطر تشابهاتش با میترا و مهاجرت این باور ایرانی به رُم و...) که موسی و حتی ابراهیم را نیز اشخاص حقیقی نمی دانند؟
اگر نظریات آنان درست باشد نه تنها باورهای کلیسا که تمامی این باوران سامی (البته نسخی که به ما رسیده) جمله بر بادند...

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷:

بسیارند کسان که برای بالا بردن مقام خود و به کرسی نشاندن عقاید خویش سعی در پایین آوردن و کوچک کردن دیگران دارند ، تا خود را برتر نشان دهند .
شما را تحقیر می کنند ، تا خود را بزرگ کنند .
این آسمان چهارم و القای همراه داشتن سوزن به مردم هم به همین منظور است ،
بنازم به این همه خرافات

۱
۳۸۲۲
۳۸۲۳
۳۸۲۴
۳۸۲۵
۳۸۲۶
۵۵۴۹