امروز دیدم یار را آن رونق هر کار را
میشد روان بر آسمان همچون روان مصطفا
خورشید از رویش خجل گردون مشبک همچو دل
از تابش او آب و گل افزون ز آتش در ضیا
گفتم که بنما نردبان تا برروم بر آسمان
گفتا سر تو نردبان سر را درآور زیر پا
چون پای خود بر سر نهی پا بر سر اختر نهی
چون تو هوا را بشکنی پا بر هوا نه هین بیا
بر آسمان و بر هوا صد ره پدید آید تو را
بر آسمان پران شوی هر صبحدم همچون دعا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با مشاهده محبوبش از زیبایی و شکوه او سخن میگوید و او را به آسمان تشبیه میکند. او متوجه میشود که محبوبش چنان درخشان است که حتی خورشید نیز از نور او خجالت میکشد. شاعر از محبوبش میخواهد نردبانی نشانش دهد تا به آسمان برود، که محبوب پاسخ میدهد نردبان درون خود اوست و باید خود را بالا ببرد. با این پیام، شاعر به اهمیت خودشناسی و تلاش برای ارتقاء روحی اشاره میکند و میگوید که با شکستن محدودیتها میتواند به آسمان پرواز کند و هر روز را همچون دعا تجربه کند.
هوش مصنوعی: امروز یار خود را دیدم که باعث رونق هر کاری است و مثل روح مقدس در آسمان به آرامی حرکت میکند.
هوش مصنوعی: خورشید با زیبایی خاصی که دارد، باعث شرم آسمان میشود و دل انسان هم از روشنی او سرشار میشود؛ مانند اینکه آب و گل با توان گرمایی و درخشندگی او بیشتر میشوند.
هوش مصنوعی: گفتم نردبانی بده تا به آسمان بروم. او گفت: سر خود را پایین بیاور و زیر پا بگذار.
هوش مصنوعی: هرگاه قدمت را بر آرامش و نیکبختی بگذاری، بر ستارهها نیز گام نهادهای. وقتی تو بتوانی بر دشواریهای زندگی غلبه کنی، بر هر چیزی نیز میتوانی پیروز شوی. پس با شجاعت و اراده بیدرنگ پیش بیا.
هوش مصنوعی: در آسمان و بر فراز هوا در هر صبحگاه، صد مسیر و راه برای تو نمایان میشود. تو مانند دعایی که در سپیده دم گفته میشود، به آسمان پرواز میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کوس تو اندر خوردنی، هر روزگار اندر منه
باد برگست و قفا سفت و سیل و عصا؟
ای گنبد زنگارگون ای پرجنون پرفنون
هم تو شریف و هم تو دون هم گمره و هم رهنمون
دریای سبز سرنگون پر گوهر بی منتها
انوار و ظلمت را مکان بر جای و دائم تازنان
ای مادر نامهربان هم سالخورده هم جوان
[...]
طال اللّیالی بَعدَکُم و اَبیَضَّ عَینی مِن بُکا
یا حَبّذا اَیّا مَنا فی وَصلکم یا حَبّذا
آه از غم آن خوش پسر کز هجر او عمرم به سر
رفت و نیامد زو خبر جز حسرت و رنج و عَنا
اندر فراق دلبرم حیران شد این دل در برَم
[...]
زلف و رخت چون روز و شب زان زلفکان بلعجب
افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها
ای آتشی افروخته، در بیشه اندیشهها
امروز خندان آمدی، مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی، چون بخشش و فضل خدا
خورشید را حاجب تویی ، اومید را واجب تویی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.