گنجور

حاشیه‌ها

میر ذبیح الله تاتار در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۲ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

سلام به تائید برادر علی محمد بیت دوم
(خواهی که راه یابی بی رنج برسرگنج)
زیبا می آید

داکتر ق. مصلح بدخشانی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

با عرض درود و سپاس، در ین غزل بعضی کلمات قابل تصحیح می باشد، به قرار زیر:
در آخر مصراع اول بیت دوم، حرف "ق" از چاپ بازمانده است، که منظور کلمه ی عاشق است، همچنان در مصراع دوم همین بیت به جای (!ززن)، (ازین) درست است.
بی‌ درد نجوشد نفس از سینهٔ عاشق
موجی ‌که ازین بحر دمد شعلهٔ آه است
در مصراع اول بیت هفتم به جای رباب، ارباب درست است.
تنگ است به ارباب نظر وسعت امکان
این بیخبران را لب ساغر لب چاه است
در مصراع اول بیت یازدهم به جای محال ست، محال است درست است.
بی‌عشق محال است بود رونق هستی
بی‌جلوهٔ خورشید جهان نامه سیاه است
و در مصراع اول مقطع غزل به جای کلمه ی شعبه، کلمه ی کعبه و به جای کلمه ی چشمش، کلمه ی چشمت درست است.
بیدل نکند کعبهٔ جان جلوه به چشمت
تا گرد جسد آینه‌ دار سر راه است

مهدی کاظمی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۸ - تعظیم ساحران مر موسی را علیه‌السلام کی چه می‌فرمایی اول تو اندازی عصا:

ممنون از روفیای عزیز
کر اصلی کش نبد ز آغاز گوش
لال باشد کی کند در نطق جوش
اونیکه از اول ناشنوا بدنیا میاد دیگه هیچوقت حرف زدنم یاد نمیگیره و سعی در بگفت آمدن هم نمیکنه .... باید گوش کرد و کسب کرد و در کسب همت داشت
زانک اول سمع باید نطق را
سوی منطق از ره سمع اندر آ
برای اینکه برای سخن گفتن اول میبایست شنید پس برای اینکار از راهش که شنیدن و خاموش بودنه وارد شو و از صاحب دلی استمداد همت کن ... که راه بسی صعب است و عقل عقیله و نفس دام است
وادخلوا الابیات من ابوابها
واطلبوا الاغراض فی اسبابها
برای وارد شدن به خانه ها از درب بیا تو ......و برای دست یافتن به ...هدفی ...باید به ...وسیله... های به آن دست اندازید برای بیرون اومدن از چاه باید رسن را گرفت ....
نطق کان موقوف راه سمع نیست
جز که نطق خالق بی‌طمع نیست
و گفتن بی آموزگاری که محتاج به شنیدن نداره به غیر از کلام الله نیست اوییکه طمعی از کسی برای استماع ندارد و ما اگر مدح شاه میگوییم از فرط وارستگی اوست که بینظیر است و استاد ازلی ما اوست و ما سایه اوییم .... اوست که حقیقت است و دیگر هیچ ......

سید محمد در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۸ - تعظیم ساحران مر موسی را علیه‌السلام کی چه می‌فرمایی اول تو اندازی عصا:

چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی
به نهان از او بپرسم به شما جواب گویم
با پوزش

منم در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

سلام تا جایی که من میدونم حافظ به دلیل محدودیت هایی که در غزل سرایی به دلیل حاکم زمانش داشته خیلی جاها رندان افراد پارسا و شیخ و...حاکم زمانه و افراد بد به شمار میرفتن.مثلا:خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند/ساقی بده بشارت «رندان »پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقه ی می آلود/ای«شیخ پاکدامن»معذور دار مارا

کمال در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۳۷:

ج.آ : 12389

روفیا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۸ - تعظیم ساحران مر موسی را علیه‌السلام کی چه می‌فرمایی اول تو اندازی عصا:

چون تو گوشی او زبان نی جنس تو
گوش ها را حق بفرمود انصتوا
ضمن تایید سخنان مهدی کاظمی عزیز دریغ آمد مرا داستان دیگری از مثنوی را بازگو نکنم که در آن روش یافتن گنج را به فردی چنین گفتند که تیر و کمان را برمیداری و تیر را رها میکنی هر کجا افتاد گنج همانجاست،
آن نگون بخت نیز تیر را کشید و رها کرد ولی گنج آنجا که تیر افتاد نبود، پس از آن کاشف به عمل آمد که علت نیافتن گنج این بود که بی جهت تیر را کشید حال آنکه در دستورالعمل اشاره ای به کشیدن تیر نشده بود، و اگر تیر را نمیکشید تیر همانجا زیر پایش می افتاد و گنج همانجا زیر پایش بود!
از نقطه ای که من به این جهان نگاه میکنم این مطلب باز اشاره به rule of universe دارد، یعنی ببینیم دستورالعمل های جهان هستی چه می گوید و چگونه کار می کند، از خودمان چیزی در نیاوریم و چیزی به آن اضافه نکنیم، اگر دستورالعمل میگوید باید حمایت های مادر و پدر را و هر حمایتگری را جبران کنیم، ما یک تبصره به آن اضافه نکنیم که تا چه پدر و مادری باشند!!
این تبصره های من در آوردی همان کشیدن تیر است و تنها ما را از دستیابی به گنج دور می کند،
در داستان منازعت چهار نفر بر سر انگور نیز زباندانی از راه رسید و گفت:
پس شما خاموش باشید انصتوا
تا زبانتان من شوم در گفتگو
زبان دانی بباید تا زبان کاینات را بداند و آگاهمان کند که همه طالب انگور هستیم و تنها اگر لختی از هیاهوهای کودکانه دست برداریم وسکوت کنیم مترجم زبان جهان هستی با همان یک درم نیاز همه را برآورده خواهد کرد.
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی
پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

parvaresh در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۷ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰:

در بیت 7 «شوی» به «شود» تغییر یابد
کی شود عزّ و شرف بر سر تو افسر و تاج تا تو مر علم و خرد را نکنی زین و رکاب؟
و در بیت 14 «درو» به «دور» تغییر یابد:
ای برادر، سخن نادان خاریست درشت دور باش از سخن بیهدهش آسیب، آسیب!
این اشکالات با قیاس با تصحیح استادان مینوی-محقق اصلاح پذیرفته است. امید است سودمند افتد!

mosi در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:

بیت 12 به این شکله
مکن گریه بر گور مقتول دوست برو خرمی کن که مقبول اوست

رضا شایسته فر در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۶:

کلمه نخست بیت هشتم نباید «این» باشد؟

حسین در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸۱:

مصرع چهارم مضمونی از سعدی است .

روفیا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی:

سپاس سید محمد جان
تقارن دل انگیزی بین این دو بیت یافتید،
یعنی نمی توان با سوار شدن بر اتومبیل های فاخر ممالک دیگر و پوشیدن لباس های branded و یدک کشیدن یک کیلومتر عنوان ادای بزرگان را در آورد؟
چه خوب!
یادم به این حکایت سعدی افتاد :
ابلهی را دیدم سمین خلعتی ثمین در بر و مرکبی تازی در زیر و قصبی مصری بر سر. کسی گفت سعدی چگونه همی‌بینی این دیبای مُعْلَم برین حیوان لا یعلَمْ گفتم :
خطی زشت است که به آب زر نبشته است.

محسن در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۶ - تعریف کردن منادیان قاضی مفلس را گرد شهر:

بی در کجا ی گرامی
کاش می افزودی : مانای ادب را نیز از بی ادبان دولتش بیاموزد

Elham در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۲ - قصهٔ اعرابی و ریگ در جوال کردن و ملامت کردن آن فیلسوف او را:

گر تو خواهی کز شقاوت کم شود
جهد کن تا عشق تو افزون شود

محمّد کبریا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱:

البتّه در کلیّات حضرتِ سدی؛ به تصحیحِ محمّد علی فروغی ؛ به همین صورتی که اینجا ذکر شده ؛ آمده است.

محمّد کبریا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳:

این «سور» ناگهان شورانگیز یست. بی بدیل و بی تکرار؛ ناگه هوایِ عمر...

محمّد کبریا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲:

این بحرِ خفیفِ مُسدَّسِ مخبون چه زیبا مضمون سازی و استفاده کلامی شده است. حضرتِ سعدی بهشت را بدونِ محبوب خود نمی خواهد و حتّا عظیم تر؛ آتشِ دلداگی و نهیبِ خود از پروردگار به امرِ روبه رو می خواند. عجیب قطعه یِ پر زرق و برقیست.

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۴:

بیت چهاردم مصراع اول
مهل به پرورش تن شود روان مشغول
مطابق چاپ محمد قهرمان

محمّد کبریا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱:

با عرض سلام و خسته نباشید؛ بنظر می رسد در مصرعِ اوّل اینگونه صحیح باشد:
مَتی حَلَّلت بشیرازَ یا نسیم الصّبح

بی در کجا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۶ - تعریف کردن منادیان قاضی مفلس را گرد شهر:

جناب پویا،
بر روی چشم، مانای معنا را خواهم آموخت
سرکار نیز مانای تحقیر را از کدخدا سالار بیاموزید.

۱
۳۸۲۶
۳۸۲۷
۳۸۲۸
۳۸۲۹
۳۸۳۰
۵۴۷۲