پیام در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۱:
این شعر واقعا بی نظیره....
همایون عزیز در آلبوم مستور و مست این غزل رو به زیبایی تمام اجرا کرده.
واقعا دست کسانی که این غزلیات زیبا رو پیدا می کنند و آهنگ سازی می کنند و میخوانند درد نکنه...
طاهری در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:
جناب محمد طهماسبی عزیز هر چند در زمره اساتید نیستم اما فکر می کنم منظور از آن بیت چرایی خلقت باشد.یعنی اینکه خالق به مخلوقات نیازی ندارد منتها این صفات خالق باید نمود پیدا کند. سلطان نماد پروردگار است و ایاز نماد مخلوقات.در خصوص من اظهار نظر جناب عیسی با توجه به اینکه معمولا در غزل هر بیت معنای مستقلی دارد آری این اتفاق ممکن است افتاده باشد چنانکه مرحوم شاملو با میل شخصی خودش جای بسیاری از ابیات را عوض می کردند.
کسرا در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۲ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد سوم » نغمهٔ حسرت:
روح رهی معیری عزیز شاد ... او واقعا یک هنرمند به تمام معنا بود... نه تنها شاعر که ترانه سرا و مدتی هم مدیر جاوید برنامه گلها در رادبو بود .
حمید رضا در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
روش درست ریختن می در لیوان یا خم، باید آنرا چنان به آرامی در میان جام ریخت که حباب ها و صدای حباب ها را دید و شنید (جوش و خروش)، و سپس با گردش خم (حالت مستی)، می را در داخل چرخاند تا بیشترین تماس آن با هوا ایجاد شود.
گفته میشود این کارها گاز الکل را کم کرده و عطر میوه در می پدیدار میشود.
ایران نژاد در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
آقای بابک گرامی،
نخست به خانم روفیا مژده میدهم که بابک معقول و منقول مورد علاقه شما که که استاد ادبیات هم می باشند و متاسفانه خلقی به ایشان حسد میورزند ، به گنجور بازگشته اند.
و اما به دلیل فوریت درخواست شما آقای بابک، از آنجا که فرهاد ممکن است به گنجور دسترسی فوری نداشته باشد، استدعا دارم معنی این جمله فلسفی - عرفانی را روشن فرمایید باشد که کسی در زیر گنبد کبود توانایی یافتن جواب شما را داشته باشد.
" آن می که خمهاازو در جوش وخروشند ز مستی می باید که از روی حقیقت باشد و نه مجاز..... "
با تشکرات فراوان.
بابک چندم در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
آقا فرهاد گرامی،
آن می که خمها ازو در جوش و خروشند زمستی می باید که از روی حقیقت باشد و نه مجاز...
لطف می فرمایید نمونه زمینی آنرا معرفی کنید که شدیداً و فوراً مورد احتیاج است، احتیاج...
کمال در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۴۵:
7708
میثم در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:
جناب شجریان که عمرش دراز باد ، این شعر رو در آلبوم زیبای "انتظار" با زیبایی زایدالوصفی اجرا کرده اند . ذوفمندان گوش بسپارند.
محسن در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:
یکی از ابیات جالب این غزل همون بیت ز عقل اندیشه ها زاید.... که البته این مفهوم در ادبیات ما که ریشه عرفانی هم داره بسیار دیده شده تا حدی که بسیاری از مردم امروز باب نقد در این خصوص گشودند که همین فرهنگ و دیدگاه باعث عقب ماندگی ما شده! اما به نظر من اینچنین نیست زیرا میشه به این صورت تعبیر کرد که انسان در کنار تکیه بر عقل جهت انجام امور رندگی برای حل بهرانهای روحی و رسیدن به آرامش درونی بهتره همیشه به عقل متکی نباشه و یک جاهایی عاشق عشق حقیقی باشه
بابک چندم در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:
در زمان رهایی لطفاً فاظله به فاضله تبدیل شود
کسرا در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳:
عاااااالیه این رباعی
بابک چندم در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:
آقا فرهاد گرامی،
نه تنها ربّ و کعبه مقصود یکی نیستند، که بر خلاف گفته شما کعبه مقصود معشوقه حافظ نیز نیست.
کعبه مقصود و تماشاگه هر دو اشاره به مکان دارند، حال آنکه نه تنها خدا که اشخاص را نیز به مکان تشبیه نمی کنند...
ممکن است که شاعری درجه دو و سه محبوب خود را به برج ایفل و یا زیبایی شهر رُم و یا شیراز، و حتی مدینه فاظله تشبیه کند...ولی از استاد سخنی چون جنابش چنین عملی بسیار بسیار بعید می آید...
باری،
جناب حافظ پاسخ شما را نه خیلی دور، که در همین غزل داده:
واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است
بابک چندم در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:
خانوم نگار. ف عزیز،
"گنجی است در این خانه که در کون نگنجد
این خانه و این خواجه همه فعل و بهانه است"...
گویا پیش از زمان زمانی بوده که زمان نبوده، و در پیش نیز زمانی بیاید که زمان نباشد...
آن زمان همین حال باشد...
بابک چندم در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:
جناب کیخا،
دوستان مدتهاست که در بدر بدنبال شمایند، امید که باز گشتتان موقتی نباشد...
علی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۵:
یکی از ابیات زیبای شاهنامه در همین بخش از قلم افتاده انجا که کتایون ب اسفندیار میگه،،،سوار جهان پور دستان سام،،، ببازی سراندر نیارد بدام.
امین کیخا در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:
پیشانی کردن یا پیشانیدن اینجا به معنای رودررو شدن است یعنی دقیقا مانند واژه ی confront انگلیسی که front آن از فرانسه به معنای پیشانی است
پروین آزادی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۶:
کاتوره
فرهنگ لغت عمید
(صفت) ‹کاتور› [قدیمی]
[kāture]
1. سرگشته؛ سرگردان؛ گیج؛ حیران.
2. (اسم مصدر) سرگشتگی؛ سرگردانی: ♦ هیچ راحت مینبینم در سرود و رود تو / جز که از فریاد و زخمهات خلق را کاتوره خاست (رودکی: 521).
سیدمحمد در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
شاید سعدی به عمد کلمه ی ” کمالیت “ را آورده که بدعتی ست ، وگرنه برای استاد سخن بسیار آسان بود به جای آن مثلاً می نوشت : هر چه گفتیم در اوصاف کمال و خِرَدش
ضمناً بسیار بسیار کلمات عربی هستند که فارسی شده اند و اعراب همانطور که ما به کار میبریم ، استفاده نمی کنند ، و همینطور کلماتی که از زبان ما به عربی رفته
برای مثال کلمه ی ” در “ به عربی شده ” درب “ و جمع آن ” دروب “ که در عربی به مانای دروازه ست
پس به سعدی ایرادی نیست.
سیدمحمد در ۹ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
جناب رضوی ، در یک مورد با شما موافق نیستم
نوشته اید “وانچه در خواب نشد” به “وانکه در خواب نشد
(خواب صفت موجودات جاندار است و چشم و پروین در اینجا استعاره ای برای شخص است)
که استعاره برای شخص نیستند و همان” وآنچه“ درست است چون برای اشاره به چشم از چه استفاده می کنیم نه از که
و
همینطور پروین خوشه ی ستارگان درآسمان است که برای اشاره به آن ”چه “ به کار می بریم
{ چه در آسمان است ؟ ، خوشه ی پروین}
{با چه اشاره کرد ؟ با چشم}
چشم و پروین ، شخص نیستند
نمی گوید من در خواب نشدم ، می گوید چشم من در خواب نشد
زنده باشید
فرهاد در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱: