هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس
سست میجنبد صبا ای صبح کار توست و بس
پیش خورشید مرا کاریست وانگه غیر صبح
کیست کو در پیش خورشیدی تواند زد نفس؟
ای نسیم صبح بگذر بر شبستانی که گشت
آفتاب از نور شمع آن شبستان مقتبس
با مه من گو فلان گفت: از غمت بر آسمان
میرسد فریاد من ای مه به فریادم برس!
من چو چشم ناتوانت خفتهام بیمار و نیست
جز خیال ابروانت بر سر من هیچکس
بارها از شوق رویت جان من میرفت باز
از قفا سودای مویت میکشیدش باز پس
در دو عالم یک هوس داریم و آن دیدار توست
میرود جان و نخواهد رفتن از جان این هوس
میفرستم هدهدی هر دم به پیشت وز حسد
میزند طوطی جانم خویشتن را بر قفس
باز دست آموزم و سررشتهام در دست توست
خواه چون بازم بخوان خواهی برانم چو مگس
نیست سلمان کم ز خاری و خسی دامن مکش
ای گل خندان و ای آب حیات از خار و خس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و longing (دلتنگی) نسبت به معشوق میپردازد. شاعر از قاصدی که پیامش را به معشوق برساند، میخواهد و بر این باور است که صبح و نسیم صبح به او کمک خواهند کرد. او احساس میکند که در تاریکی انتظار معشوق را میکشد و تنها خیال او را در سر دارد. در این عالم، تنها آرزوی او دیدار معشوق است و این عشق، جان او را میکشد. شاعر به نمادهای مختلفی مانند هدهد و طوطی اشاره میکند که نمایانگر عشق و دلتنگی او هستند و در نهایت به زیبایی و زندگیآوری معشوقش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: پیامی دارم که قاصدی برای رساندن آن وجود ندارد. نسیم ملایمی میوزد و تاخیر کرده است. این فقط کار توست که صبح را به ارمغان میآوری.
هوش مصنوعی: در برابر خورشید من وظیفهای دارم و سپس، غیر از صبح چه کسی میتواند در مقابل خورشید نفس بکشد؟
هوش مصنوعی: ای نسیم صبح، لطفاً بر آن خانهای بگذر که شب آن به نور شمع روشن شده و حالا آفتاب از آن نور الهام گرفته است.
هوش مصنوعی: ای ماه من، بگو که فلان شخص گفت: فریاد من از اندوه ناشی از غمت به آسمان میرسد. ای ماه، به کمک من بیا!
هوش مصنوعی: من مثل چشمی ناتوان و خوابآلود هستم و بیمار، هیچکس دیگری جز تصور ابرویت بر سر من نیست.
هوش مصنوعی: بارها به خاطر شوق و زیبایی تو جانم از دست رفت، اما دوباره این حس پرشور و عاشقانه نسبت به موی تو برمیگشت و جانم را به سوی خود میکشید.
هوش مصنوعی: در دو دنیا یک آرزو داریم و آن دیدار توست. جان من میرود اما این آرزو هرگز از جانم نمیرود.
هوش مصنوعی: هر لحظه هدهدی را به سوی تو میفرستم و طوطی حسود به خاطر حسادتش، جانم را در قفس محبوس کرده است.
هوش مصنوعی: من دوباره تحت کنترل تو هستم و سرنوشت من در دست تو قرار دارد. میخواهی مرا بخوانی و نزدیک کنی یا مثل مگس دور بیاندازی و بروی، انتخاب با توست.
هوش مصنوعی: سلمان همانند خاری و علف هرز نیست، پس ای گل خندان و ای آب حیات، دامن خود را از خار و علف هرز دور نگهدار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای توئی بیچارگان را چاره و فریادرس
ایزد از هر دو بند و سختی مر ترا فریادرس
هرکه را رنجی بدو آمد تو برداری ازو
بر ندارد رنج تو جز کردکار پاک و بس
جز بکردار نشاط و ناز نگذاری قدم
[...]
ای بنظم آراستن با سعد اکبر هم نفس
مدح سعدالملک مسعود بن اسعد گوی و بس
آنکه نفس ناطقه از سینه ارباب نظم
بهر سلک مدح او در نفیس آرد نفس
صدر عالی رأی ملک آرای دستوری که بر
[...]
در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس
یاد میدار آنکه: هستی هر نفس با دیگری
ای که بییاد تو هرگز بر نیاوردم نفس
میروی چون شمع و خلقی از پس و پیشت روان
[...]
ز اقتضای دور گردون گر پدید آید ترا
چند روزی در جهان بر قول و فعلی دسترس
بشنو از ابن یمین پندی بغایت سودمند
با سلامت عمر اگر داری بسر بردن هوس
بدمگوی و بدمکن با هیچکس در هیچ حال
[...]
دوش چون در تشت خون پنهان شد این زرینه تاس
ساقی دوران ز سیم ناب گردان کرد کاس
یک شبه مه در شب تاریک از وجه شبه
بارهٔ یار است گویی از شبه گردش نحاس
زهرهٔ زهرا ز مهر آورده بربط را به چنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.