۷ در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:
چو به منتها رسد گل برود قرار بلبل
همه خلق را خبر شد غم دل که مینهفتم
آن زمان که گل سرخ به نهایت زیبایی زیبایی میرسد بلبل بیقرار میشود و آواز سر میدهد من اینگونه شده ام و مردم از غم و بیقراری من خبردار شده اند.
عبدالواحد قلندرزهی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبــت روزی بیـــابی کـــــام را
حضرت حافظ شیراز،عارف پارس وغزلسرای ایران در این بیت، از سختی روزگار بر صبر تاکید وموفقیت وبیرون رفت از مشکلات را درشکیبایی می داند و این مطلب برگرفته از قرآن وگفتار پیامبر است.
نیک زاد محمد رضا در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:
سلام به همۀ دوستان
با توجّه به بیت ششم این غزل در مورد «دعـا» و ارزش و اهمیّت آن،این نکته را یاد داشت کنم که:
« دعا از یک سو انسان را به شناخت پروردگار که برترین سرمایۀ هر انسانی است، دعوت می کند و از سوی دیگر باعث می شود که خود را نیازمند او ببیند، و در برابرش خضوع کند و از طرف دیگر نعمت های او را ببیند و به او عشق ورزد و با او رابطه بر قرار کند در مراحل زندگی بداند که دعا به او اعتماد به نفس می بخشد و امیدوار می سازد و او را وادار به کوشش و فعالیت بیشتری می نماید.»
آیۀ شریفۀ:«وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ »﴿205 اعراف﴾
صراحتاً از انسان می خواهد که به یاد آفریدگا رش باشد.
و بر اساس آیۀ شریفه :«ایّاک نعبد و ایّاک نتسعین»(4 حمد) ما فقط از تو کمک می گیریم.
و بسیاری منابع وحیانی دیگر و روایات فراوان،حافظ این بیت را طرّاحی کرده و سروده است. . . .
نیلوفر در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۷:
معنا و مفهوم شعر را هر چه گشتم نیافتم حتی هیچ جا یک اشاره نیز به آن نشده است اگه معنا و مفهوم بین اول شعر را بفرمائید سپاسگزار خواهم شد
سعید در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۴:
بیت ششم نباید به جای دوغ، دام یا یوغ باشه؟
انوش در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:
درود، خسته نباشید، من در هیج جا ندیدم که تازی را عرب گفته باشد، آنچه که من از تاریخ و ادبیات می دانم، تازی همان تاجی و توزی است، و مردم جنوب ایران و دشتستان بودند، مشروح در
پیوند به وبگاه بیرونی
تندرست و پیروز باشید
شهرزاد چنگلوایی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۸ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵:
سرد نگردد ز مرگ، این دل آتش فروز
شهرزاد چنگلوایی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۸ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷:
شاید بیت اول اینگونه باشد:
نیشی گرفته سینه خود ریش میکنیم / تا هست فرصتی ادب خویش میکنیم
شهرزاد چنگلوایی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸:
مصرع پیش از آخر گمانم اینگونه باشد: عرفی آوردم متاعی٬ کو ترازو٬ غم کجاست
شاهین نجف نجفی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:
سلام . .
در نسخه ای که از دیوان خواجه دارم ، این بیت بعنوان بیت دوم آمده است : خلل پذیر بود هر بنا که می بینی --- مگر بنای محبت که خالی از خللست . ضمنا بیت نه من ز بی عملی ملولم و بس ... بیت ماقبل آخر آمده یعنی قبل از بهیچ روی نخواهید یافت هشیارش ... .این نسخه به نام آقای محمود علمی و مربوط به بیش از 60 سال قبل است . با تشکر
مهدی کاظمی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:
ای دریغا اشک من دریا بدی
تا نثار دلبر زیبا بدی
افسوس که اشکم مانند دریا زیاد نیست تا انرا تقدیم به دلبر زیبایم کنم ...
طوطی من مرغ زیرکسار من
ترجمان فکرت و اسرار من
ای پرنده باهوش من ای طوطی من تو کسی بودی که فکر مرا و اسرار مرا رمز میگشودی و بیان میساختی ..
هرچه روزی داد و ناداد آیدم
او ز اول گفته تا یاد آیدم
هرچیزی که عدل و بی عدالتی بر سرم میگذشت او برایم بازگو میکرد تا بیاد بیاورم ...
طوطیی کآید ز وحی آواز او
پیش از آغاز وجود آغاز او
اون پرنده ای که گفته هایش براو وحی میشد است .... حتی قبل از بوجود اومدن جهان ما او وجود داشته... (اشاره به پرنده روح که خداییست و ازلی)
اندرون تست آن طوطی نهان
عکس او را دیده تو بر این و آن
در درون تو است این پرنده روح وجان ولی تو عکس اورا و تجلیات اورا در دیگران میبینی... یعنی هرچه از عشق میپنداری دیده ای و میبینی در حقیقت بازتاب روح و جان درونی ماست که بر ایینه بیرون میافتد و اصل اوست...
آیـات نـفـوس، آیـات روحـی اسـت که کسانی به آن اطلاع می یابند که به نـفـوس مراجعه نموده، آیاتی را که خدای سبحان در آنها قرار داده آیاتی که هیچ زبانی نمی تواند آن را وصف کند، ببینند، آن وقت است که باب یقین برایشان گشوده می شود، و چـنین کسانی در زمره اهل یقین قرار می گیرند، آنانکه ملکوت آسمانها و زمین را خواهند دید}...برخی از عرفا نیز روح را به سیمرغ و یا کبوتر تشبیه میکنند
می برد شادیت را تو شاد ازو
میپذیری ظلم را چون داد ازو
یعنی تو عاشق جان درونت هستی و هرکاری باتو کند تورا خوش اید اگر ستمی هم کند انرا با دل و جان میپذیری که اصل اوست و دیگران ایینه ایند که تو را مینمایند
شادی های تو را از تو میگیرد و باز تو ازین تاراج شادی ...... جلوه های طوطی جان در معشوقان مجازی تو را شیفته میکند ...یاد این بیت معروف افتادم ........ عاشقی گر زین سر و گر زان سراست عاقبت مارا بدان سر رهبر است ..
ای که جان را بهر تن میسوختی
سوختی جان را و تن افروختی
ای کسانیکه از جان خودتان برای تن مایه گذاشته ایید و مادیات و شهوات پرداخته ای.... جان را سوزاندی و فدای هواهای نفس کردی ..در حالیکه میتوانستی به شناخت ذات و شهود قلبی بپردازی ولی جان را دراین هجران و فقدان سوزاندی
......
سوختم من سوخته خواهد کسی
تا زمن آتش زند اندر خسی
من دراین عشق سوختم کسی از شما سوخته ای چو من میخواهد ... میتونه از من برای اتش در هوا و هوسها انداختن استفاده کنه ... (خسی:: دون مایگی)
سوخته چون قابل آتش بود
سوخته بستان که آتشکش بود
فتیله چون قابلیت انتقال سوخت رو داره و کارش سوختنه پس اون رو بگیر و دستآویزش شو .....
اوییکه در اتش عشق سوخته شده قابلیت اینو داره که این اتش عشق رو انتقال بده ولی اوییکه درد هجران نکشیده و درطلب نسوخته ...نمیتونه پیام اور زندگی روحانیی باشه چونکه او در طلبیدن خواسته های نفسانی و مادی سوخته شده و اتش او اتش عشق نیست اتش مادیات و شهوت و قدرت و مال ومنال دنیاست و اتش نرسیدن به انهاست ... حتما خیلی هامون تجربه کردیم و در اتش خواسته ها ونداشته هامون سوختیم .. این سوختن شبیهه سوختن در عشق و معشوق است اما این دام است و ان جام ...
یارب تو مرا به نفس طناز مده ... باهرچه غیر توست مرا ساز مده من بتو گریزانشدم از فتنه خویش ..مرا لحظه ای بمن باز مده.....
سالار در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸:
در بیت دوم،مصرع یک، کلمه "صد" به اشتباه "سد" نوشته شده است
جلال الدین در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۰:
کمالا منظورت زین عدد چیست،
حاشیه ی تو بسی رمزآلود تر از رباعی ابوالسعید است.
پیوند به وبگاه بیرونی
کمال در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۰:
5950
روفیا در ۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:
درود شهروز گرامی
در بخش 64 گلشن راز شیخ محمود شبستری گپ دلپذیری با دو عزیز در این باره داشتیم که گمان میکنم اگر بخوانید پاسخ پرسش خود را می یابید.
شهروز در ۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:
سلام دوستان!
درباره بیت:
نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنج
نروند اهل نظر از پی نابینایی
تفسیری دارید؟
گمنام در ۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:
عارف جان،
نیابتا عرض میکنم، بهتر ازین نمی شود!!
محمد در ۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۶:
روح شو و جهت مجو ذات شو و صفت مگو
زان شه بیجهت نگر جمله جهات ریخته
عارفان در دلالت ضمنی " بی جهتی " هم رای هستند .مولانا بارها به این موضوع اشارت دارد:
از هر جهتی تو را بلا داد
تا بازکشد به بیجهاتت
در ادامه ، مصداق دیگری از این بی جهتی یا عدم را در کلام عطار می خوانیم:
پس چو عطار از جهت بیرون شویم
بی جهت در رقص آییم از الست
یا
عشق را با هفت چرخ و شش جهت آرام نیست
لاجرم نه بار هفت و نی غم شش میکشد
و یا اینجا در کلام سنایی غزنوی:
تو از فوق و جسم و جهت برتری
که فوق تو نقش خیالات ماست
تازه متولد شده در ۹ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:
فقط میتونم بگم صدای چاوشی عزیز ومهمتر از اون این شعری که مولانا گفته باعث شد بنده در سن سی سالگی به ادبیات رو بیارم و اون خلأ زندگیمون پیدا کنم...ممنونم از چاوشی
۷ در ۹ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰: