گنجور

حاشیه‌ها

حاج علی محمد در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

عرض میکنم عشق یک حقیقت واحداست والبته مراتبی داردکه بالاترین مرتبه آن ذات باری تعالی است ومرتبه پایین آن عشق های زمینی وبایدگفت عشق های زمینی درواقع رهگذری است برای رسیدن و پی بردن به عشق والاوآسمانی البته به شرط اینکه درآین مرحله متوقف نشود

سهیل قاسمی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:

بیت هفتم: ای کسی که می خواهی نشانه های عشق را از دفتر عقل یاد بگیری؛ می ترسم نتوانی این نکته را به درستی درک کنی.
«به تحقیق» یعنی «به درستی» اینجا تحقیق معنی پژوهش نیست.

کعبه در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۰:

عاشق این بیتم
چه شکرفروش دارم که به من شکر فروشد
که نگفت عذر روزی که برو شکر ندارم
شکر وشیزینی و خنده اصلی ترین متاع مولانا هست که به جهانیان عرضه داشته است

انوش در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

از اساتید محترم خواهش میکنم بفرمایند( سراویل کحلیش در مرد پوش ) یعنی چه ؟

عبدالله قاسمی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷۱:

ضمنا برخی از ابیات این غزل زیبا توسط استاد ایرج خواجه امیری در برنامه برگ سبز شماره 173 در مایه دشتی خوانده شده

عبدالله قاسمی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷۱:

سلام
فکر کنم بیت پنجم به این صورت درست باشه:
چون راز برون نفتدم از پرده که هر چند
گویند مرا گریه نگه دار ندارم

Hossein Amir در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » ناصر الملک:

با درود. بیت سوم دو کلمه ی نخستین افتاده و بدین شکل می باشد:
لیک ما گفتیم کاین مرد جبان
پشت استقلال را خواهد شکست

غلامعلی حامدبرقی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳:

با عرض سلام به نظرم کلمه وی اشتباهاً روی چاپ شده است :
دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد
سندان بود آن دل که در او یار نگنجد

علی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۸ - حکایت:

یکی فتنه دید از طرف بر شکست. یعنی چی؟

پارسا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۷:

به نظر بیت آخر به گونه ی زیر صحیح تر هست :
شیوه چشم تو تا باده فروشی باشد
نتوان گفت بخواجو که مشو باده پرست
(برگرفته از دکلمه برنامه یک شاخه گل)

ATAA در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:

درود زاهد نیشابوری
چون لاله قیمتی *فتد* در دل خاک
یا بشد در دل خاک
اینجوری فک کنم آهنگ بهتری داره

محمد زینی زاده در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۴۶:

به نظر بنده حقیر نیز گویا در مصرع چهارم در گذر زمان کلمه ای جا افتاده. در منابع دیگر هم "نامردان را به روی کار آوردی" دیده ام. اما چون وزن این مصرع با مصرع های دیگر همخوانی ندارد، این فرضیه را قوت میبخشد.

محمد رضا نیک زاد در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۳ - حکایت در معنی نظر مردان در خود به حقارت:

18 / 6 / 1395 سلام به دوستان
در این حکایتِ دوازده بیتی چهار مورد پدیدۀ دستوری« صفت فاعلی مرکّب مرخّم » به کار رفته است.
1 - در بیت 4 کلمۀ «رهـرو» صفت فاعلی مرکّب مرخّم است. اصل و ژرف ساختش رهرونده بوده،فرایند زبانی حذف پسوند فاعلی « َنده » انجام گرفته ،به این حال در آمده است. رهرو.
2 - در بیتِ 7 کلمۀ «خودپسند» صفت فاعلی مرکّب مرخّم است. ژرف ساختش خودپسندنده است.
3 - در بیت 8 دو کلمۀ «جان پرور» و«دلفروز» صفت فاعلی مرکّب مرخّم هستند ژرف ساختشان جان پرورنده و دلفروزنده است.
ساخت دستوری و زبانی «صفت فاعلی مرکّب مرخّم » معمولاً چنین است:اسم یا صفت یا قید یا ضمیر مشترک+بُن مضارع که پسوند فاعلی « َنده» از آخرش به دلیل ایجاد سهولت در زبان حذف شده است.
دانستن این موضوعات به معناکردن و خوانش بهتر و کیفی ترِ بیت و متن کمک می کند.
همیشه شاد و پیروز باشید.

منصور در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۲:

به نظرم
در عشق و محبت کمتر و بیشتر، کهتر و کلان تر نیست. هرچه هست عشق است.
بلخی و غیر بلخی نیست.
هر که مشتاق تر جانش فزونتر، هر که آگاه تر زیباتر.
زمانی سخن از نعت یا لعن کسی یا چیزی به میان می آید که حقیقت پوشیده است، مستتر در کلام و ستایش است.
ساختن اتوریته دوری از حقیقت است.

پیام در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۷:

آدم واقعا شگفت زده میشه که مولانا چطوری پا فراتر از مرزهای انسان گذاشته و اینطور در بلندای معرفت و کمال ایستاده. وقتی مولانا رو می بینم به انسان بودن می بالم.

علی اکبرزاده در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:

در پاسخ به کاربری به نامِ «بهروز» که آهنگِ خوانشِ آوازیِ این چکامه‌ی جان‌نَوازِ فرزانه‌ی شیراز؛ زنده‌یادِ جاویدنام، خواجه «سعدی شیرازی» به آوایِ «محمدرضا شجریان» را از آنِ زنده‌یاد «محمدرضا لُطفی» اِنگاشته و پنداشته‌اند، باید یادآوری و گوشزد کُنم که این چکامه در سالِ 2541 (1361) در جُنگِ خنیای «سِرِّ عشق» یا «ماهور» - که کاری جاودانه و زیبا به آهنگ‌سازی و خنیاپَردازیِ جاودانه و زیبای زنده‌یادِ جاویدنام «پرویز مِشکاتیان» است – به گونه‌ی «ساز و آواز» و با نَوایِ نِیِ «محمد موسوی» و سِه‌تارِ زنده‌یادِ جاویدنام «پرویز مشکاتیان» خوانده و نواخته، و در سال 2545 (1365) روانه‌ی بازار شده است ...

نوروز فولادی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۶ - رسیدن اسکندر به حد شمال و بستن سد یاجوج:

نظامی یک آرمان گرای زمان خود بود که به دنبال انسانیت و عدل و مدینه فاضله بود. اسکندر الگوی او در این آرمانگرایی بود و شهر آرمانیش شهری است که اسکندر پس فتوحات فراوانش و ساختن سد برای جلوگیری از غارتگران به این شهر رسید و شهر آرمانیش را چنین توصیف می کند:
دین ایمنی چون زیئید از گزند؟/
که بر در ندارد کسی قفل و بند
همان باغبان نیست بر باغ کس/
رمه نیز چوپان ندارد ز پس
یکی از زیباترین و با مفهوم ترین شعر خود را از زبان اسکندر چنین گفته است:
اگر سیرت این است ما بر چه‌ایم؟/ اگر مردم اینند پس ما که‌ایم؟
فرستادن ما به دریا و دشت/ بدان بود تا باید اینجا گذشت
مگر سیر گردم ز خوی ددان/ در آزمودم آیین این بخردان
گر این قوم را پیش از این دیدمی/ به گرد جهان برنگردیدمی

آرش در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۶:

بیت یکی مانده به آخر مولانا به عشق صلاح الدین زر کوب از قصد از قلف به جاب قفل و از سلفیدن بجای سرفیدن استفاده کرده است

بیژن در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

آقای حمید
پس از شراب خربزه میخورند چون طبیعت گرم دارد و مانع سردی پس از شراب میشود.
قطعا اصل شعر هم همین است.
در ضمن جناب استاد ناظری و آقایان عصار و چاوشی هر یک با سبک و دید و صدای خود این شعر را خوانده اند و درود بر همگی آنان.
کسانی که انتقاد کرده اند که چرا آقای چاوشی خوانده مگر نماینده مولانا هستید و از ایشان دستخط دارید که چه کسی بخواند و چه کسی نخواند؟
جناب مولانا هم در همان زمان حیاتش در گیر مشکلاتی بود که تنگ نظران و دگماتیست هایی چون شما برایشان به وجود می آوردند و در نهایت به فراق ایشان و شمس منجر شد و تاریخ همچنان دارد با شمایان تکرار میشود.

یاسین در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲:

مپیــــچ اندر سر و پــــــای عـــــبارت/ اگــــر هستی ز اربـــاب اشــــــارت
نـــظر را نغــــز کـــــــن تا نغــــز بینی /گـــــذر از پوســــت کن تا مغز بینی

۱
۳۷۹۸
۳۷۹۹
۳۸۰۰
۳۸۰۱
۳۸۰۲
۵۶۲۷