گنجور

حاشیه‌ها

محمدرضا در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱:

غلط املایی اصلاح شود:
"صد بهار" صحیح است

ش-پناهی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳:

سرکار خانم هنگامه حیدری، می خواستم از توضیحات شما تشکر کنم، من همیشه حاشیه ها را می خوانم، به خصوص توضیحات شما را. شرح و تفاسیر شما از غزلیات دیوان شمس بسیار روشنگر و واقعاً عالی است. حقیقتاً به دانش بالا و ادراک وسیع شما غبطه می خورم، خوش به سعادتتان که چنین درک و دانش عمیق و متعالی ای از اشعار مولوی دارید.

سیل آبادی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۳:

غزل بسیار زیباست و در وزن آهنگین بسیار دلنشینی.
ما را ز شب وصل چه حاصل که تو از ناز/ تا باز کنی بند قبا صبح دمیدست
این بیت رو جایی شنبده بودم، آیا خواننده ای این غزل رو خوانده؟

فرید در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۷:

برداشت من از مصرع اول این هست :
اسرار ازل به عنوان معمایی هست که حل آن را کسی نخواهد دید.
بنابراین در مصرع دوم از بیت اول به جای "حرف" باید "حل" باشه :
وین حل معمّا نه تو خوانی و نه من؛

فرید در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:

به نظر من این طوری درسته :
در دایره‌ای که آمد و رفتن ماست
او را نه بدایت نه نهایت پیداست
کسی نزند دمی در این معنیِ راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
برداشت من این طوری هست :
منظور از "او" انسان هست نه دایره
دم نزدن یعنی اعتراض نکردن
منظور از معنیِ راست همون مصراع آخر هست

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سر‌آغاز:

به به فرهاد نیک دَم

علی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۳۳ - در خاتمهٔ کتاب:

بیت چهارم به این صورت است متاسفانه جا افتاده:
غرض آن بود کین ابیات دلسوز/ بدست بی دلان افتد یکی روز
و در ادامه بیت دیگری هست:
مگر از سوز دل روزی به جائی/کند صاحبدلی بر من دعائی

محمد رضایی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۶:

هرکس که بوسه ز دهانی گرفته است
گویا نشان ز گنج نهانی گرفته است
گلرنگتر شوی چو کشی عاشقی بجور
امروز باز حسن تو جانی گرفته است

مصطفی مهبودی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:

تقی سعیدی

سید احمد مجاب در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶۲:

فغان که جامه فانوس شمع هستی من
ز روزگار همین ( آستین )فشانی بود

ساغر در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:

درود برشما....
ضمن عرض ادب بسیار مشتاق هستم که بدانم مفهوم بیت"من مرغ لاهوتی بدم ....".:چیست؟
با سپاس

رضا در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:

دیدن ویدئوی زیر هم درباره تفسیر این بیت خالی از لطف نیست:
پیوند به وبگاه بیرونی

فرهاد در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سر‌آغاز:

جالب است که سعدی در سرآغاز بوستان از پند انوشیروان میگوید.
در متنهای پهلوی قطعه ای به نام "اندرز خسرو قبادان" (انوشیروان) هست که البته شباهت چندانی با گفتار سعدی ندارد مگر انکه میگویند انوشیران آن را در هنگام مرگ گفته است. خواندن بخشهایی از آن خالی از لطف نیست، که از نوشته های انگشت شمار مانده از پارسی میانه پیش از اسلام است:
اندرز خسرو قبادان (انوشیروان)
ایدون گویند که انوشه روان خسرو قبادان پیش از آنکه جان از تن جدا بود، به اندرز به جهانیان گفت که هنگامی که این جان از تن من جدا شود، این تخت مرا بردارید و به اسپانور برید و در میان جهانیان بانگ کنید که مردمان، از گناه کردن به پرهیزید و به کرفه (ثواب) ورزی کوشا باشید، و مال گیتی به خوار دارید، زیرا این همان تن است که تا دیروز به جز این تن بود. به هر گاه اهلایی (کار نیک) و خیر گیتی (مال دنیا) بیفزود، که امروذ به سبب ریمنی (نجاست) هرکه دست بر او نهد به برشنوم به باید شستن (غسل بر او واجب میشود). تا دیروز به سبب شکوه فرمانروایی دست به کسی نداد، که امروز به سبب ریمنی کسی دست بر او نه نهد.
...
در دهشن درویشان سپوز (تاخیر) و بستاری (سرسختی) مکنید. بنگرید که چگونه فرمانروایی از بین برود، خواسته بشود، مال ستبر و دوشرم (عشق) و دشواری و درویشی به گذرد.
ایدر (اینجا) زندگی اندک (عمر کوتاه)، و آنجا راه دور، و همیمال (رقیب) سخت و دادور راست است. کرفه به وام نه یابند، درود (رفاه) و پارک (رشوه) کار نه کند، و تن و روان نه پذیرند، جز اینکه بس کرفه کرده باشد (ثواب زیاد داشته باشد) به چینود پل (پل صراط) فراز نتوان گذشتن زیرا آنجا دادور راست چون مهر روشن است.
...
این نیز گفته شده است که هر کس به باید دانستن که از کجا آمده ام، و چرا ایدر (اینجا) هستم، و من باز به کجا باید شدن، و از من چه خواهند.
که من این را دانم که از پیش هرمزد خدای بیامدم و برای به ستوه آوردن دروج (دروغ) ایدر هستم و باز به پیش هرمزد خدای باید شدن، و از من اهلایی (کار نیک) خواهند و خویشکاری (پی روی) دانایان، آموزش خرد، و ویرایش خیم (نفس).
انوشه روان باد خسرو قبادان شاه شاهان که این اندرز کرد و این فرمان را داد. ایدون باد.
فرجام یافت به درود و شادی.

کمال در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:

5440

حمید زارعی مرودشت در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۵:

بیت هشتم رو تصحیح بفرمایید
..
نوبهار آن همه مشاطگی خاک نداشت
خون ما (ریخت) باین رنگ که گلشن کردند

حمید زارعی مرودشت در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۵:

بیت سوم رو تصحیح بفرمایید
شعلهٔ دردم و (زین) لاله‌ستان می‌جوشم
هرکجا داغ تو بود آینهٔ من‌کردند

حمید زارعی مرودشت در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۴:

بیت دهم رو تصحیح بفرمایید
.
زحمت هستی‌ام از قامت پیری دریاب
چقدر بارکشیدم که (دوتایم) کردند

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:

حسین جان
بیت آخر : گر زخم خوری بر رو رو زخم دگر می‌جو
رستم چه کند در صف دسته گل و نسرین را
میگوید : مرد میدان باش و در تلاش ، اگر یکبار شکستی ، باز برخیز برای شکست بعدی قد علم کن
مرد میدان ” رستم “ را با گل و نسرین چه کار ؟
ضمناً : منظور از گل ، گل سرخ است که اغلب در کناره ی کویر می روید که رُز هم میگویند و از آن گلاب می گیرند .
زنده باشی

امیر موسوی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

با سلام. درباره ی مقایشه ی موسیقی آقای نامجو و آقای چاوشی برروی این شعر، لحن غزل گرچه حماسی ست ولی اندوهناک است و دغدغه ی حضرت مولانا از کژفهمی نسبت به مرادش را نشان می دهد، پس حالتی نصیحت گونه و هشدار دهنده هم دارد. جناب نامجو مایه راست پنجگاه/ماژور را برای موسیقی اش برگزیده با ملودی نسبتا ثابت ادواری تکرار شونده که گاهی تحریرهای خاص نامجو نمکی به آن می افزاید. ماژور سراسر سبکی ست و طرب و شادی و - به عقیده ی بنده - اصلا حس شکوه ، اندوه و نصیحت شاعر را منتقل نمی کند. چاوشی اما مایه ی صحیحی را برگزیده و با تحریرهای به جا در محل درست واژه ها حس مطلوب را به شنونده منتقل می کند. شاید ذهنیت مولانا شبیه موسیقی چاوشی نباشد ولی به گمان من موسیقی چاوشی ترجمان بهتری از این غزل در زمانه ی ماست.

حسین در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:

سلام ،
معنی بیت آخر را کسی می داند ؟؟

۱
۳۸۰۱
۳۸۰۲
۳۸۰۳
۳۸۰۴
۳۸۰۵
۵۴۷۳