گنجور

حاشیه‌ها

سید در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶:

سلام، به دوستان توصیه می کنم آهنگ دفتر بی معنی از سرکار خانم سپیده رئیس سادات را گوش کنند! خیلی زیباست

 

پروین در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۳:

با اواز سراج گوش کنید لذت ببرید

 

علیرضا خطیب زاده در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۱ - پرسیدن شیر از سبب پای واپس کشیدن خرگوش:

قعر چه بگزید هر که عاقلست
زانک در خلوت صفاهای دلست
ظلمت چه به که ظلمتهای خلق
سر نبرد آنکس که گیرد پای خلق
قعرِ چَه بگزیدن، تنها یی گرفتن از مردمی است که انسان را از خودِ خقیقی اش دور می سازند و راهزنِ او می گردند.
انتخابِ تنهایی جهتِ رویارویی با خود و "خود"، معرفت گونه ترینِ تنهایی است. این گونه انسان، نه دچارِ خود کوچک بینی و نه دچارِ خود برتر بینی است. چنین انتخابی بر میزانِ توازون و تعادلِ روانی، معرفتی و روحی است که صورت می پذیرد.
در این مقام، انسان از پسِ مطالعه، تجربه و دیدن و معاشرت با گونه های متفاوتِ افرادِ جامعه و دریافت و درک انسان ها با خواستگاه های همسان و گاه متفاوت و حتّی متضاد، و همراهی با خود و شناختِ بی پیرایه از خود و دریافتِ نقاطِ ضعف و قوّتِ خود، در نهایت برای درک و شناختِ بیشترِ خود و دیدنِ خودِ عریانش به تصمیمِ حضور در تنهایی و همدم و همراه شدن با خویشتنِ خود می رسد.
این انتخاب نه از برای دور شدن از دیگران و یا خار انگاشتنِ غیرِ خود و نه به این دلیل که از دیگران برتر است و دانشی بیش از دیگران دارد، صورت گرفته، بلکه ازین رو به این گزینه رسیده که خود نیاز آن را احساس کرده و راهی برای آشنایی و آشتی با خود در آن می بیند.
زندگیِ معرفت اندیش و در تداومِ آن تجربت اندیش، به ناچار از برای تداومِ این خصلت و حرکتِ رو به جلو ودرک و دریافت تازه و نو از هستی و حیات، انسان را به تنهایی می کشاند و در این تنهایی است که انسان می تواند رابطه ای منطقی و عارفانه با خود، خدا، هستی و دیگران برقرار کند.

 

علیرضا خطیب زاده در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴ - از خداوند ولی‌التوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بی‌ادبی:

حافظا، این جا به ادب باش که سلطانی و مُلک / همه از بندگیِ حضرتِ درویشان است (غزل 50)
ادب، تنها یک مقوله ی اخلاقیِ صرف نیست بلکه یک اصل در طریقِ زندگی و سلوکِ عرفانی است که بی آن هیچ معرفتی فراچنگ نیاید و هیچ حرکت و روندگیی به سر منزلِ مقصود نرسد. ادب در این مقال تنها رعایتِ آدابِ ظاهری و احترام گذاشتن و رسم و رسومات را رعایت کردن نیست که امری فراتر و بالا تر این امورِ معمول است. اگر چه در نزدِ عوام چنین اموری ادب تلقی می گردد و مایه ی خوش آمدِ اطرافیان است؛ امّا آن ادبی که در این مقال از آن یاد می گردد ادبِ به باطن است. به سخنِ روشن آن رفتاری مَدِّ نظر است که فرد به ذات در این آداب در آمده باشد و اصلِ ادب بر این نیست که موأدب، برای خوش آمدِ دیگران چنین است بلکه ازین رو چنین است که نمی تواند غیر از این باشد و برای او هر آنچه جامه ی وجود به تن دارد موردِ احترام و دارای کرامت است. یعنی کرامتِ ذاتیِ وجود و هستی را در نظر دارد و از ذرّه تا کهکشان و از جماد تاحیوان برای او محترم است؛ تا چه رسد به آن که روی و نظر بر حقیقت دارد و شمائلِ معشوق را به یاد می آورد. چنانکه پیامبر که نمادِ مقامِ انسان کامل است نیز در جایگاهِ معراج به همین ادب به مقامِ قابِ قوسین رسید:
به ادب نافه گشایی کن از آن زلفِ سیاه / جای دل های عزیز است به هم بر مزنش (غزل 275)
«مَا زَاغَ البَصَرُ وَ مَا طَغَی» (نجم، آیه 17) «دیده اش کژتابی و سر پیچی نکرد.»
ادب و شَرم تو را خُسرو مَه رویان کرد / آفرین بر تو که شایسته ی صد چندینی (غزل 475)

 

لاله در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰۷:

من استاد اندیشه اسلامی هستم و هر ترم اشعار زیبای مولانا را در وصف خداوند و پیامبر (ص)برای دانشجویانم می خوانم.مولوی خوانی در کلاس درس بسیار شورانگیز و لذت بخش است.خدایش بیامرزد.

 

مهدی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:

قابل توجه محمد عزیز
آستین بر سر داشتن به معنای بر سر زدن نیست. اینکه در مصراع دوم از بیت دهم "دست شوق بر سر" دیده می شود به کلمه "مگس" در مصراع اول اشاره دارد. اگر دقت کرده باشید مگس وقتی به چیز شیرین می رسد دائما دست بر سر می کشد.

 

احمد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » مرغ سحر (در دستگاه ماهور):

بنام دوست
وبا درود
خدمت سرور گرامیم آقای مستوفی عرض کنم در اینکه شعر محتوای سیاسی دارد شکی نیست نعمه آزادی نوع بشر سرودن فریاد آزادی خواهی شاعر است و اینکه زمان سرودن شعر مصادف با نهضت آزادی خواهی مردم ایران است ( مردم هرسرزمینی وقتی در اوج خفقان قرار می‌گیرند تشنه راه نجات هستند وقایع انقلاب کمونیستی و شعار حمایت از کارگر به مزاق مردم بسیاری از کشورها از جمله ایران خوش آمد _بخصوص که شوروی آن زمان ژست ضد استعماری وانگلیسی گرفته بود_ در شعر استاد زارع از غم گشته بی تاب هم میتواند اشاره‌ای به شعار های عامه پسند آن روز های طرفدارآن انقلاب شوروی باشد البته استاد با بیان _ازمساوات صرفنظر کن _ به نظر میرسد قصد دارد طرز تفکر را به چالشی معنا دار بکشد ) با خوندن سایر اشعار استاد میتوان به بینش سیاسی ایشان پی برد و نشان ازدرک صحیح ایشان از ایران است که فرموده اند ( هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست کار ایران با خداست )
بدرود مرا یاد کن تو به گفتار نیک .......

 

احمد سیر در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶:

سلام می شود این بیت را من معنی کند امام زمانه که هرگز نه راده ست به شریعتش سامری ساحری را

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:

یا
دل رفت ز بر چو رفت دلبر از بر

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۳ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:

دل رفت ز بر چو رفت دلبر از دل

 

حبیی الاه عا لمی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۰:

با سلام اقای محمد امین من فکر می کنم که معنی مصرع دوم بیت چهارم این باشد
مصحف خاموشان منضور کسانی که ظاهر قران راگرفته وهیچ از بطن قران نمی دانند وقر ان هیچ اثری در زندگی انان ندارد که مانند قران بلا استفاده وخاموش می ماند واما سی پاره منضور قران ناطق پویا موثر بوده که در تمام زندگی افراد اثر گذار می باشد اید وارم که درست فهمیده با شم و درست توضیح داده باشم

 

حبیی الاه عا لمی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۰:

با سلام در جواب هموطن گرامی امین با ید بگو یم که تمام اشعار عرفا از جانب خدا به عارف الها میشوداینستکه همه اشعار عرفا بوی خدائی می دهد

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:

زبان حال انسان رانده شده از بهشت.

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:

متاسفانه دراویش این شعر را برای خود کرفته اند. خاجه منظورش عارف است چه انجا که صوفی می گوید. چه انجا که درویش.

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:

گویند بازرگانی برای سه دخترش یا سه دختر پادشاهی شعری از خاجه طلب کرده تا به هن ببرد

 

ادب دوست در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

امین کیخای عزیز
خدا نیاورد انروز که کسی شما را روان شاد کند
خیلی زود است ، انشاالله سالها زندگی کنید.

 

نوید در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۴ - حکایت در معنی عزت محبوب در نظر محب:

سلام فک کنم تو اخرین بیت ماجرا اشتباه نوشته شده

 

شیوا خنیاگر در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

همه زندکی من مولاناست جز او راهی نمیبینم وجز راه او فکری در سر ندارم

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

در تعجم از کسانی که در حاشیه این شعر از حضرت مولانای بزرگ انتقاد میکنن و بکار بردن کلمات واقعی که خود این افراد در طول زندگی گوهربارشان ممکن است بارها به کار برده باشند را چنان انکار میکنند و مولانا را بی ادب خطاب میکنند که گویی خود معصوم هستند و تا کنون بدترین حرف عمرشان * بی ادب * بوده است...
از مولانای کبیر برای این شعر پر مفهوم و پند آموزشان متشکرم و برای شادی روحشان دعا میکنم که تاثیر زیادی بر ادبیات فارسی گذاشتند.. مانند قسمتی از این شعر که به ضرب المثل معروفی در زبان فارسی تبدیل شده * ... رو دیدی ولی کدو رو ندیدی... *
و آن مردمان عزیزی که در حاشیه این شعر از این شعر مولانا انتقاد کردند و انگار بهشون برخورده طوری جلوه نکنند که دیگران فکر کنند اینان روزی خود جایگاه آن کنیز را در عمل واقعی تجربه کرده اند و حال با دیدن این شعر مولانا ... یاد خاطراتشان افتاده اند و گویا غمگین و ناراحت شده اند.... زنده باد مولانا
5 مرداد 94

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

در تعجم از کسانی که در حاشیه این شعر از حضرت مولانای بزرگ انتقاد میکنن و بکار بردن کلمات واقعی که خود این افراد در طول زندگی گوهربارشان ممکن است بارها به کار برده باشند را چنان انکار میکنند و مولانا را بی ادب خطاب میکنند که گویی خود معصوم هستند و تا کنون بدترین حرف عمرشان * بی ادب * بوده است...
از مولانای کبیر برای این شعر پر مفهوم و پند آموزشان متشکرم و برای شادی روحشان دعا میکنم که تاثیر زیادی بر ادبیات فارسی گذاشتند.. مانند قسمتی از این شعر که به ضرب المثل معروفی در زبان فارسی تبدیل شده * ... رو دیدی ولی کدو رو ندیدی... *
و آن مردمان عزیزی که در حاشیه این شعر از این شعر مولانا انتقاد کردند و انگار بهشون برخورده طوری جلوه نکنند که دیگران فکر کنند اینان روزی خود جایگاه آن کنیز را در عمل واقعی تجربه کرده اند و حال با دیدن این شعر مولانا ... یاد خاطراتشان افتاده اند و گویا غمگین و ناراحت شده اند.... زنده باد مولانا

 

۱
۳۷۸۵
۳۷۸۶
۳۷۸۷
۳۷۸۸
۳۷۸۹
۵۰۷۸
sunny dark_mode