گنجور

حاشیه‌ها

مهدی کاظمی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:

نک بپرانیده‌ای مرغ مرا
در چراگاه ستم کم کن چرا
حالا دیگه ای زبان با کلامت پرنده روح و جان مرا پرانده ای و باعث زیان من شدی ای زبان در چراگاه ستم و ظلم کمتر جولان بده و شادمانی کن ...
یا جواب من بگو یا داد ده
یا مرا ز اسباب شادی یاد ده
یراهی نشونم بده خودت یا که عدل و انصافی بخرج بده و یا راه شادی رو نشونم بده تا از اندوه زیان تو ای زبان در بیام
ای دریغا نور ظلمت‌سوز من
ای دریغا صبح روز افروز من
بازرگان میگه : افسوس که تو ای طوطی مانند نوری تاریکی مرا روشنایی میبخشیدی ....افسوس که مانند صبح اغازی برای روز من بودی
ای دریغا مرغ خوش‌پرواز من
ز انتها پریده تا آغاز من
افسوس که این مرغ بلند پرواز من از انتهای افرینش تا اغاز انرا پریده و طی کرده (اشاره مرغ به روح است که از عالم ملکوت به عالم ماده تنزل کرده و در جسم وتن هبوط یافته و مستولی گشته)
عاشق رنجست نادان تا ابد
خیز لا اقسم بخوان تا فی کبد
ادم نادان از رنج کشیدن خودش لذت میبره و هرچه بیشتر درون غرق میشه بیشتر عاشق دنیای فانی با تمام رنج هاش میشه ...دلیل این حرفم رو در قران بخوان ..:: از سوگند بدین شهر ..تا انجا که ...:: ما ادمی را در رنج افریدیم
از کبد فارغ بدم با روی تو
وز زبد صافی بدم در جوی تو
ای محبوب حقیقی تا وقتی که با جمال تو دمساز بودم از رنج اسوده بودم و در جویبار عشق و محبتت از ناخالصی پاک بودم
این دریغاها خیال دیدنست
وز وجود نقد خود ببریدنست
این همه افسوس گفتن های من برای دیدن روی محبوب است و ازین تن و گرفتاریهای این عالم بریدن است ...
غیرت حق بود و با حق چاره نیست
کو دلی کز عشق حق صد پاره نیست.....
غیرت حضرت حق است این مرگ و فنا و با این غیرت راه چاره اندیشی نیست ....کجاست دلی که از عشق به حق شرحه شرحه نیست ...واما غیرت چیست ::
غیرت آن باشد که او غیر همه‌ست
آنک افزون از بیان و دمدمه‌ست
غیرت اونییست که با همه فرق دارد غیرتی که او بر خلق دارد تا بجز او بر غیر مشغول نباشد از محبتی که به ادمی و به عشاق دارد و ...او غیور است... اوییکه نمیشود با حرف و کلام اورا بیان کرد ونشان داد... عشق و عرفان اسلامی ما از انجایی اغاز میشود که :::خداوند متعال در یک جای قرآن از کسانی یاد میکند که «یُحِبُّهُم وَ یُحِبّونَه»:هم آنها خدا را دوست میدارند، هم خدا آنها را دوست میدارد ..همانند فلسفه می و میخوارگی در عرفان ما که در جایی فرموده است از دست خدایشان شراب مینوشند ....9216557471

سید احمد مجاب در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۱:

نخل ترت در پیرهن چون (نیشکر) شد پرشکن

خواهش میکنم در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:

ممکنه در حاشیه ها دوستان بجای این همه ایراد گیری از ظاهر کلمات و اشعار درباره معانی اظهار نظر کنید

کمال در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۷۴:

6330

عیسی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶:

درود حامد عزیز. خوشوقتم که با شما همکلام میشم. مشخصه که مطالعه دارید راجع به هندسه. اما روابطی که برخال‌ها رو تولید میکنن به لحاظ ساختار، کاملا تعریف شده هستن و ایهامی درمورد اونها وجود نداره. گرچه یک مطالعه تاریخی نشون میده این روابط از ابتدای کشف، دسته بندی شدن و بعدا متوجه شدن که ابعاد فضاهائی که برخال‌ها در اونها قرار دارن، اعداد شمارشی نیستن. من ریزبینی شما رو کاملا درک می‌کنم. اما باید مراقب باشیم که این نوع تفسیر در جامعه علمی قابل پذیرش نیست. درواقع اونها از پذیرش هرچیزی که بجز با روابط ریاضی بیان بشه، معذورن. حتی اگر این شعر فاخر عطار باشه.

حامد در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶:

برخود پدید کرده ز خود سر خود دمی
هجده هزار عالم اسرار آمده
درود عیسی جان این بیت با یکی دو بیت دیگه بیانگر تکرار قوانین درون خود هستند که فرمول ساخت برخال هست

عیسی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

تاسف‌باره. چطور میتونید هنر رو با هنرکالا به مردم بشناسونید؟ خواننده‌هائی که اسمشون برده شد، در تائید کدوم استاد منزه ادبیات هستن؟ بسیاری از کلمات رو اشتباه بیان می کنن. بسیاری رو. حدی داره این تفکرات سطحی. این تیپ کارهای هنرکالائی، فوقش میتونه واسه باند ماشین مناسب باشه. چه چیزی رو در کنار چه چیزی قرار میدید؟ بخدا تامل هم خوبه. یه ذره اندیشه هم خوبه. ذیل تمام اشعار پر شده از این حواشی بی‌خاصیت. یک چنین وبگاهی باید پولیسی داشته باشه که متاسفانه نداره. چه ربطی داره که کی این ابیات رو خونده و چگونه خونده. حداقل اگر اسمی میبرید از خواننده ای اسم ببرید که عقبه مطالعه ادبیش روشن باشه دوستان.

میترا در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۳ - داستان مشغول شدن عاشقی به عشق‌نامه خواندن و مطالعه کردن عشق‌نامه در حضور معشوق خویش و معشوق آن را ناپسند داشتن کی طلب الدلیل عند حضور المدلول قبیح والاشتغال بالعلم بعد الوصول الی المعلوم مذموم:

برداشت من این است که مولانا می خواسته بگوید فقط طالب عشق مجرد باش که لایتغیر است و شادی و نشاط و سپاسگزاری و اعتماد و درنتیجه شادمانی تو را هم دایمی می کند و دیگر درچنین فضایی سالک از قید زمان حال هم آزاد است چه رسد به کیفیت و کمیت امور در لحظه حال. صوفی کسی است که سپاسگزار وشادمان به نعمات خداست و هنوز به نعمات توجه دارد و شاکر است اما صافی کسی است که درهر حالتی درعشق خالص بدون هیچ نیازی به دنیای بیرون به ماسوا - غرق است. و درضمن می فرماید این تفکر غلط است که رسیدن به این مقام فنا فی الله مخصوص افراد خاصی است و مورهم اگر طالب سلیمان شد همان در ظرفیت وجودی اش بوده و باید ان میل و طلب را در خود چدی گرفت. اتفاقا این جایی است که خیلی از ما دچار اشتباه می شویم و فکر می کنیم تواضع می کنیم.

حسین در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۷ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۴ - در مدح هژبر سالب علی‌بن ابیطالب صلوات ا‌لله و سلامه علیه ‌گوید:

در کتاب کشکول طبسی خواندمش نامی از قاانی نبرده است

گمنام در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۷ - مسلهٔ فنا و بقای درویش:

دوستان ،
گمان نمی برید فرمایش شمس به نو جوان واجب الغسل و قیاس آب حمامی با عنایت مردان اندکی مشکوک میزند ؟؟
( به قول امروزی ها)

گمنام در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:

به نظر می آید از نخستین سروده های آقای بلخی باشد در سن و سال مکتب خانه ، زمانی که تمرین شاعری میکرده است " مرا باور نمی آمد که از بنده تو برگردی !!!!" و یا مطلع : چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا!
یحتمل برای تفریح خاطر شنوندگان سروده شده است
و خداوند آگاه تر است.

گمنام در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:

جناب شمس ،
بعید ندانید از سامرست موام است ، به یقین میگویم.

۷ در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۲:

بر آستان وصالت نهاده سر سعدی
بر آستین خیالت نبوده دسترسی
بر آستان خیالت نهاده سر سعدی
بر آستین وصالت نبوده دسترسی

۷ در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۲:

عادت بخت من نبود آن که تو یادم آوری
نقد چنین کم اوفتد خاصه به دست مفلسی
نقد=سکه
تقصیر تو نیست که مرا یاد نمیکنی بخت من سر ناسازگاری دارد .سکه ارزنده ای چون تو کجا من درویش کجا

احسان در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

سلام...
به نظر من محسن چاوشی با خوندن این قطعات زیبای بزرگان دین خودش رو به ایشان ادا می کنه...
خیلی از جوونا که با اشعار بزرگان ما آشنایی ندارن...به واسطه صدای محسن چاوشی آشنا میشن..

....... در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:

پیوند به وبگاه بیرونی

ساقی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

دوستان حاشیه برای نوشتن توضیحاتیه ک شما از طرف خودتون میخواین برای شعر بذارین.جای دعوا و بحث و جدل نیس،در ضمن اینجا ی سایت فارسیه،نوشتن نظرات انگلیسی یا با فونت انگلیسی معنیش چیه؟؟؟

روفیا در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:

دوست عزیز
منطقه امن یا safe zone برای ما آدمیان سرزمین پهناوری نیست،
تنها یک لبه تیغ باریک است که در آن هم منافع حقیقی ما تامین می شود هم کسی صدمه نمی بیند،
اندکی لغزش ما را به یکی از دو سوی لبه تیغ می اندازد،
این سو قربانی شدن خودمان است لیک ما نمی خواهیم قربانی شویم، موهبت زیستن را نمیخواهیم هدر دهیم، ما خودمان را دوست داریم!
آن دگر سو قربانی شدن دیگران است، ما این را نیز نمی خواهیم، ما اصلا نمی توانیم میان جیغ های دلخراش برخاسته از درد دیگران آسوده خاطر زیست کنیم،
ما تنها یک انتخاب داریم، لبه تیغ!

۷ در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:

(سزای) در مصرع دوم بیت 8 تکراری است و در مصرع دوم بیت نخست آمده:.
چندین چراغ دارد و بیراه می‌رود
بگذار تا بیفتد و بیند سزای خوایش
ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش
با شیر پنجه کردی و دیدی سزای خویش
شکل درست:بگذار تا بیفتد و بنشین به جای خویش
یا به جای( سزای) خویش (جزای) خویش باشد:
بگذار تا بیفتد و بیند جزای خوایش

مهرداد عباسی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۱۹:

جناب محمدی به قول شما هر کسی دنیا رو با چشم خودش میبیند و شما خیام نیستید.تناقضی که شما احساس میکنید از سر بی اطلاعی و عدم شناخت خیام است.خیام دانشمند کیست و خیام شاعر کی؟فرسودگی و بی میل شدن به دنیا نشانه ی نداشتن چشم بینا نیست،بر عکس نشانه ی داشتن چشمام سوال پیشه است.خیام از بی اطلاعی و غرق شدن در سوال های بی جواب به ستوه آمده که این بی اطلاعی خود ناشی از علم کامل او به ذات دنیاست!علم به ندانستن فرسوده کنندست برادر گرامی

۱
۳۷۸۳
۳۷۸۴
۳۷۸۵
۳۷۸۶
۳۷۸۷
۵۴۷۰