گنجور

حاشیه‌ها

بابک در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:

تصحیح،
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ....

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۷:

می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهاده‌ست به هر مجلس وعظی دامی
گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
بود آیا که کند یاد ز دردآشامی
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوری از خودکامی

 

بابک در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

تصحیح،
که یحتملاً خان زاده (شاهزاده) و یا حاکم بوده....

 

بابک در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:

با درود،
این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظری است
گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست
هر کسی قصهء شوقش به زبانی گوید
چو نکو می نگرم حاصل افسانه یکیست
"عماد خراسانی"
---
چند نگاه از عقلی ناقص و بیانی قاصر:
-رباعیات خیام در مجموعه هایی که بدست آمده از دو و سه و پنج و هفت وسیزده و نهایتاً هزار و چند صد رباعی را در بر می گیرد، و محققین بر آنند که از همان سیزده تا نهایتاً سی و اندی را می توان به ظن قریب به یقین از آن خیام دانست و از هزار و چند صدتا هزار و چند صدش را می توان الحاقی و از آن دیگران، گو اینکه ممکن است نام خیام را نیز در خود داشته باشند.
پس از آن دیگر این سلیقه و تشخیص آن محقق است که کدام را از آن خیام می داند و کدام را الحاقی، و هر محققی هم از جمله رولینسن انگلیسی، کریسشینسن دانمارکی ، روزن آلمانی، ژوکوفسکی روس، پاسکال فرانسوی....، و از خودیها ذکأالملک فروغی و دکتر قاسم غنی، صادق هدایت، علامه همایی، علی دشتی، سعید نفیسی، مجتبی مینوی، رشید یاسمی، فروزانفر، زرین کوب،علامه جعفری، دکتر علی شریعتی و و و.... آنان را از یا منظر خود بررسی و تفسیر کرده و یا نقدی بر آن نگاشته اند.
-ایهام اگر چنانهم در زمان "خیام" و یا در شعر موجود بوده، ولی توسط او و در "رباعی" به اوج کشانده شده. پس از او هم توسط هیچ کَس دیگری جز "حافظ"، که آنرا ازو وام گرفته، در "غزل" به چنان گستره ای کشانده نشده. به عبارت خلاصه سلطان ایهام در رباعی خیام و در غزل حافظ است.
-به ما در سیستم آموزشی از دبستان یاد داده اند که در شعر بدنبال "آن یک" معنی بگردیم، شاید هم در دبیرستان و دانشگاه که "آن" می تواند دو معنی دور و نزدیک و یا حتّی متضاد داشته باشد ولی همچنان بدنبال "آن یک" معنی راستین بگردید.
نتیجه آنکه شاید، در پس ذهن ما اینگونه نهادینه شده که در بطن شعر می باید فقط یک معنی صحیح و راستین نهفته باشد.
- حال چنان است که خواننده بر مبنای ذهنیت و باور سیستم شخصی آن معنی و تفسیر و تعبیری را که برایش آشنا و ممکن است در آنها جستجو کرده و احیاناً می یابد و نظر مخالف را رد می کند.
آنگونه که می بینیم آنکه تفکرات و باور سیستم مذهبی دارد برداشت خود را می کند، یا آنکه تفکراتش باورِ بر عرفان دارد چنان می بیند، و آنکه ذهنیت و باور سیستم مخالف برداشت خود را.
-همواره پنداشته و نمی دانم، که آیا این من خواننده است که در پی آنم که با یافتن "آنی" که ذهنیت مرا تصدیق می کند مهر تأیید بر باورهایم از سراینده بگیرم، و یا آنکه این من و ذهنیت من است که بر او مهر تأیید می زند.
آیا که من خواننده در پی آنست که نزدیکی و قرابت خود را با شاعر و متفکر بیابد و او را در کنار و ازنوع و آنِ خود ببیند، و گر گاهی نتیجه مخالف را بیابد احیاناً سراینده را نهی و تف و لعنت می کند، و یا شاید خواننده مخالف را؟
آیا ممکن است که شاید و فقط شاید، این سراینده از "این" و "آن" گذر کرده و به جایی رسیده که منِ تک باور ذهنیتم دارای گنجایشی نیست که آنرا دریابم؟ چرا که تک باورم و درون ذهنیتم مخالفی موجود.
ویا آیا ممکن است که من نمی خواهم، نمی دانم، ویا نمی توانم به اوجی که شاید و فقط شاید او منظور نظرش آن باشد که مرا بدانجا کشاند رِسم، و درپی آنم که بندی به پای او انداخته و اورا از اوج به کنار خود بیاورم که او نیز چون من باشد و مرا تصدیق و تأیید کند؟
شاید که باید چون سهراب گفت بود:
"کار ما نیست شناسایی گل سرخ، کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم..."
و یا آنسان که عماد گفت اندیشید....

 

بابک در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

در زمان حافظ بیشتر از یک سده از مستولی شدن ایلخانان، نوادگان چنگیز خانِ مغول، بر جنوب ایران می گذشت و سپس اینجویان (آل اینجو) و مظفریان (آل مظفر) که خود نوادگان آنان بودند بر مناطق مختلفی از جنوب حکومت کرده و با یکدیگر جنگ و ستیز. ایرانیان اینان را ترک دانسته و خطاب می کردند.
اینجا منظور یکی از آنانست که خان زاده (شاهزاده) و یا حاکم بوده، و اهل و شاید هم متولد شیراز و خالی بر صورت داشته، ولاغیر!.
جایی هم ندیدم که ترک در فارسی معنی زن زیبا را داشته باشد، تیمور لنگ هم که اهل شیراز نبود.

 

جعفر در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۷:

در این بیت "ترا بازگویم همه هرچ هست /
یکی گر دروغست بنمای دست" باید همه هرچه هست باشه

 

جعفر در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۶:

از دید من در بیت "به خورشید ماهیش بریان شدی /
ازو چرخ گردنده گریان نشدی" درستش گریان شدی است
و در مصرع تخست بیت آخر هم گفته ها باید بجای گفتها باشد

 

جعفر در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۵:

من این شعر رو قبلا در جاهای دیگر هم خوانده ام و چند واژه در چند بیت آنه با نوشته ی شما متفاوت است نمی دانم کدام رو درست بدونم ان چیزی که من خوانده ام چنین است :
در مصرع دوم بیت نخست : که ای شیر دل مهتر نامدار
در بیت دوم جای موبدان و بخردان جابجا بود (من ایدون شنیدستم از موبدان / بزرگان و بیدار دل بخردان)
در مصرع دوم بیت چهار : به گیتی فزون زین ندارد یکی بیش زاد
در مصرع نخست بیت هفتم : بفرمود تا سوی دریا برند
کاش از دوستان شاهنامه پژوه و خردمند کسی راهنمایی مان میکرد

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

دو دوست لطفا چت نفرمائید! این مکان جای بحث های خارج از مبحث نیست.

 

جواد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

منظور حافظ از بیت « من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم/ که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را» اینست که چون این دنیا زیبائی ها زیادی دارد انسان فریب این زیبائی ها را میخورد و بدان دلبسته میشود، تا جائیکه ممکن است بخاطر این دنیا از راه بیراه شود و دست به هر عمل غیر انسانی بزند در واقع این دنیا به یوسف تشبیه شده است و نفس شهوت طلب به زلیخا.

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

مرا سخن به نهایت رسید و فکر به پایان
هنوز وصف جمالت نمی‌رسد به نهایت
تو که استاد سخنی و این چنین میگی... دیگه از کی میشه توقع داشت... البته که تو سعدی بزرگ از فروتنی این حرف رو میزنی و محال است که تو در وصف کسی ناتوان باشی خداوندگار خوبی ها...

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸:

دوست دارم که کست دوست ندارد جز من
حیف باشد که تو در خاطر اغیار آیی
دوونه ی غیرتتم سعدی بزرگ

 

مهناز در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱ - گل بادام:

به نظر میرسد وزن این مصرع به این شکل صحیحتر باشد :ای مبارک شب آنکس"که" ز هجر تو برست.

 

فرجام در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:

ضمنا دوستانی که مستی در اشعار برخی شعرا و الالخصوص در رباعیات خیام را مستی معنوی و عرفانی تفسیر میکنند و بویژه آن دوستی که اولین حاشیه را گذاشته اند و " با دقت در رباعیات خیام " به اینچنین برداشتی از این ابیات رسیده اند ، لطف کنند به ابیات زیر توجه کنند .
*********************************
می گرچه حرام است ولی تا که خورد
آنگاه چه مقدار و دگر با که خورد
هرگاه که این شرط شد راست بگو
می را نخورد مردم دانا که خورد
*********************************
.
*********************************
گر باده خوری تو با خردمندان خور
یا با صنمی لاله رخ و خندان خور
بسیار مخور ورد مکن فاش مساز
اندک خور و گه گاه خور و پنهان خور
*********************************
.
*********************************
یکدست به مصحفیم و یکدست به جام
گه نزد حلالیم و گهی نزد حرام
ماییم در این گنبد فیروزه رخام
نی کافر مطلق نه مسلمان تمام
*********************************
.
*********************************
می گرچه به شرع زشت نامست خوشست
چون بر کف ساقی غلامست خوشست
تلخست و حرامست خوشم می آید
دیریست که تا هرچه حرامست خوش است
*********************************

 

مهناز در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱ - گل بادام:

شعری بسیار زیبا که این شعر حافظ علیه الرحمه را تداعی میکند.
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست...
برای مثال: "گفت ای عاشق شوریده من خوابت هست" با "گفت افسوس که بر دیده ره خوابت هست"

 

فرجام در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:

نسخه چاپی از انتشارات اسکندری چاپ دوم (طهران) که چاپ اول اون به سال 1902 میلادی در لندن هست .
مصحح - علی راستگو
ابیات این رباعی به اینصورت آمده :
گویند مرا که دوزخی باشد مست
قولیست ولیک دل در آن نتوان بست
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود
فردا بینی بهشت را چون کف دست

 

مهسا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:

وزن مستفعلن فعولن هم درسته

 

امین در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

درود بر دوستان. من فکر میکنم با توجه به بیت های قبل از بیت مرغ و ماهی آمده بشه اینطور هم میشه برداشت کرد، که اگر در هوا با در ته دریا باشید هم نصیبی از لطف خدا خواهید داشت.

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:

عراقی خلاصه بگو >>> خوشا دردی که درمانش تو باشی...

 

کسرا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

عیش بر من ناخوش است و زندگانی نیک تلخ
بی لب شیرین یارم، مرگ به زین زندگی
امان از فراق و هجران و غم... کار آدم زو به جایی میکشونه که...
هیچ کس دیدی که خواهد در دمی صدبار مرگ
مرگ را من خواستارم، مرگ به زین زندگی
خیلی خیلی غمگین اما قشنگ بود... این شعر رو باید بارها خوند...
خدایا رسم دنیاتو عوض کن... بی وفایی ها و فراق ها رو از بین ببر...
بله جناب سلطانی... هزاران درود بر مولانا فخرالدین عراقی …♥ ♥
تیر ماه 1394

 

۱
۳۷۸۳
۳۷۸۴
۳۷۸۵
۳۷۸۶
۳۷۸۷
۵۰۶۵
sunny dark_mode