گنجور

حاشیه‌ها

هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایه هیچ... در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۳۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱:

سلام
به نظر منم پارسایی درسته
چراکه در مصرع بعد از نرگس فتان حرف می زنه
و میگه
پارسایی و سلامت هوسم بود ولی...
شیوه ای می کند آن نرگس فتان که...باعث میشه ترک پارسایی و سلامت نفس کنم

محمد.ر در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۳۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

برداشت من از این رباعی اینست که قران برای دوره ای در گذشته بوده و دوام نداره و شراب اما با گذشت زمان دوام خود را از دست نمیدهد بلکه بهتر نیز میشود

۷ در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۳۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳:

کم می‌نشود تشنگی دیده شوخم
با آن که روان کرده‌ام از هر مژه جویی
عجب چشمان بی حیایی دارم که با اینهمه اشک،ذره ای از شور و شوقش برای دیدن یار کم نشده

۷ در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸:

گر دست دهد دولت آنم که سر خویش
در پای سمند تو کنم نعل بهایی
اگر بخت یارم شود تا جانم را در راه نعل بهای اسب سمندت تو فدا کنم
شاید که به خون بر سر خاکم بنویسند
این بود که با دوست به سر برد وفایی
نعل بها= نقدی که پادشاه غالب از مغلوب ستاند. مالی که سلطان و امیر مغلوب برای مراجعت و صلح به پادشاهی غالب دهد.
مالی که پادشاه در وقت مرور از موضعی از صاحب آن می گیرد به بهای نعل اسب خود که از آنجا عبور کرده است

۷ در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:

به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم
نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
مرغ راغ
راغ=دامن کوه=سبزه زار
نه در راغ سبزه ، نه در باغ شخ
ملخ بوستان خورد و مردم ملخ
فردوسی:
سپه بود بر دشت هامون و راغ
دل رومیان زان پر از درد و داغ .

amin در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳:

با سلام خدمت همه یاران گنجور
چه قدر تلخ است که شخصی به نام علیزاده طوسی در مقاله نامه ای از لندن: «حافظ: واعظ، صوفی، یا معلّم؟»
با بسنده کردن به دو بیت اول غزل 133 حضرت حافظ او را صوفی نمیداند. باید به این شخص که برای بی بی سی فارسی ( به قول آقای حسینی دشمن تصوف و عرفان) مقاله نوشته است گفت که چگونه با دو بیت به این نتیجه پوچ و بی ارزش رسیده است! قول آقای حسینی مبنی بر به وجود آمدن صوفیان حکومتی به نظر بنده صحیح است.

فرومند در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى:

سلام ، لطفا در مورد کلمه فرومند بیشتر توضیح فرمایید. با تشکر فرومند

فرومند در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۶ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى:

سلام ، لطفا در مورد کلمه فرومند بیشتر توضیح بفرمایید.

۷ در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:

با صدای محمدرضا شجریان: پیوند به وبگاه بیرونی
با صدای شیدا
آهنگ:مرتضی نی داود
پیوند به وبگاه بیرونی
زیبا خوانده

۷ در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۳ - حکایت تیرانداز اردبیلی:

یکی آهنین پنجه در اردبیل
همی بگذرانید پیلک ز پیل
پیلک گونه ای تیر با پیکان دوشاخه بوده است،
پیل در آخر مصرع دوم:فیل

سپیده در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

دیدم که اختلاف نظری وجود داشت درمورد لغت طمع.
در عربی از طمع هم به جای طعم استفاده میشه و قضیه ی رایجیه:)
اولین بار رو بسته بندی مواد غذایی دیدم و پرسیدم درموردش، اشکالب نداره استفاده ازش و اشتباه نسخه ای و تایپی هم نیست.

۷ در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۶ - حکایت در معنی غلبه وجد و سلطنت عشق:

بسوزاندم هر شبی آتشش
سحر زنده گردم به بوی خوشش
اگر میرم امروز در کوی دوست
قیامت زنم خیمه پهلوی دوست
پیشکش کسانی که هر جا دیندند واژه[دوست] بکار رفته هپروت بافی میکنند.
دوست=شاهد سمرقندی
یکی شاهدی در سمرقند داشت
که گفتی بجای سمر قند داشت

ATAA در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:

وقتی دنیا بر وفق مراد کسی نیست. اعتقادات مذهبی هم نمیتونه کمکی بهش بکنه.
هفت فلک اشاره به همان هفت آسمان در متنون اسلامی داره که اقتباس از نظریه مردود هیئت بطلمیوسی و زمین محوری است.

عزیز آلی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۹ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:

کلمه «زخم» در مصراع سوم اضافی است و مخل معنی و وزن. شکل صحیح مصراع چنین است: هر چند ز چشم دوری، ای بینایی!

alireza۰fa در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

بیت چهارم به شکل زیر تصحیح شود لطفن:
کاینت شکاری شگرف وینت شبی بوالعجب

مهناز ، س در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۸:

متصل گرامی ،
یعنی
تو مرا دریا دل کرده ای
شعر است و غلو و اغراق و پرواز خیال
آسان گیر بر خود کارها.
مانا باشی

متصل در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۸:

از تو چو دریا دل من یعنی چی؟؟؟؟ متوجه نشدم.... در بعضی نسخه ها هم "عهد و چو دریا دل من" نوشته شده که پیچیده تر هم هست!!

حمید زارعیِ مرودشت در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۶ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:

ای بی غمان حذر که غزالان مست یار
فتراک، عمرِ عافیت آمیز می کنند

حمید زارعیِ مرودشت در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:

شمشیر غمزه کند شد آهنگ قتل من
کاین تیغ را به خون و جگر تیز می کنند
نسخه‌ی سنگی چاپ هند

حمید زارعیِ مرودشت در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷:

دیده از شاهدِ امید فروبند و ببین
که لبِ شام، به صد ذوقِ سحر می خندد
.
عرفی‌شیرازی
.
.
اینجا میشود (امید) را همان ایده‌آل‌های ذهنی در نظر گرفت که چشم آدم را بر خیلی چیزها میبندند.
.
کسانی که به شدت دنبال ایده آل هستند، از دیدن خوبی‌های اطرافشان محروم میشوند، چون همیشه چشم به ایده‌آلی دارند که نیست!
.
عرفی در این بیت میگوید این امید به ایده‌آل، مثل شاهدی زیباست و شما را به خودش متوجه می‌کند و نمیگذارد زیبایی‌های دیگر را ببینید.
.
کافی‌ست چشم از این ایده‌آل‌ها بردارید تا زیبایی‌های دیگر به چشمتان بیاید.
.
مثل آدمی که تمام شب به فکر سحر هست و از دیدن زیبایی‌های شب
محروم میشود
.
مثل مرد و زنی که برای دوستی ایده‌آل‌های عجیب دارند و تنها می‌مانند.
.
مثل انسانی که ایده‌آل مالی او را از زندگی هرچند ساده باز می‌دارد.
.
مثل دانش آموزی که ایده‌آل دانشگاه‌های بزرگ، او را از لذت تحصیل در دانشگاه خودش باز می‌دارد.
.
و خیلی ایده‌آل‌های بیهوده و دست نیافتنی دیگر.
.
باید پذیرفت آنچه را که نمی‌توان تغییر داد
.
بیدل میگوید:
.
حریفِ گوهرِ نایاب نبود سعیِ غواصان
مگر این کامِ دل از همتِ مردان شود پیدا
.
بیدل‌دهلوی
.
.
یعنی اگر گوهری را پیدا کنید، دیگر نایاب نیست، پس عملا هیچ غواصی نمیتواند آن مروارید دست نیافتنی را به دست بیاورد، چون دست نیافتنی بودن یک ایده‌آل است که توی دست نیافتنی بودن معنا دارد.
.
پس فقط از همت مردان و قدرت گذشتن از ایده‌آل است که آن مروارید دست نیافتنی (که همان بی نیازی‌ست) به دست می‌آید.
.
.
عمران صلاحی میگوید:
.
این راه چه ماه می‌تواند باشد
هر گوشه پناه می‌تواند باشد
از مقصدمان سوال کردم، گفتی:
مقصد خودِ راه می‌تواند باشد
.
عمران صلاحی

۱
۳۷۸۶
۳۷۸۷
۳۷۸۸
۳۷۸۹
۳۷۹۰
۵۶۶۷