گنجور

حاشیه‌ها

مهدی اچ در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۵:

در بیت هفتم، به نظر می آید که باید زور غم باشد تا زور قم که بی معنی است، لااقل من معنایی برایش نمی فهمم.

امین افشار در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

یکی آهم... کز این آهم بسوزد دشت و خرگاهم...

. در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۵:

بیت آخر
و لی دینی
نه، ولی دینی

فرهاد در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

خانم مهسا رضایی،
آنچه در قرآن در باره آفرینش ذکر شده است این است (هود 7): وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا.
اشاره ای به "هوی" ندارد. آن جمله را شما از کجا آورده اید؟
آنچه در میان برخی به لسان عرب شایع است این است: أول ما خلق الله عز وجل الریح (یعنی الهواء) که با آن هوی که شما فرمودید متفاوت است :)
دیگر اینکه "هوی" به معنی عشق نیست، به معنی هوس است. اگر چه کشش بین عاشق و معشوق ممکن است در هوی و عشق یکسان باشد، اما در هوی هدف لذت بردن عاشق است، ولی در عشق هدف معشوق است.

. در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶:

سلام. بیت اول، مٍی، نوشم، نیست؟

کسرا در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۴ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۸ - در هجو سید احمد کسروی:

با خواندن این شعر از مردی پرآوازه همچون ملک الشعرای بهار، دی من به ایشان به سختی دگرگون شد. چراکه من نوشته های شادروان کسروی در بارۀ ملک الشعرا را خوانده ام. ایشان بی آنکه از او نامی ببرد، با دلسوزی و فداکاری بی همتایی ( که امروزه بسیار کمیاب است)، نسبت به ایران و ایرانی زبان به نکوهش و خرده گیری از کارهای فرهنگی عوام فریبانه باز کرده بود و اگر نبود پاورقی گردآورندۀ نوشتارهای شادروان کسروی، به سختی می شد شخص مورد نظر آن پاکمرد را حدس زد. من اگر شعر این شاعر را امروز نمی خواندم ، ممکن بود در دلم تردیدی برای گفته های کسروی در بارۀ این شاعر می داشتم ولی با خواندن این شعر سراپا فحاشی و تحقیر دیگر از این دودلی درآمدم و فهمیدم که حق با شادروان کسروی بود. کسی نیست به این اقای شاعر که به خودش لقب ملک الشعرای بهار داده بگوید آخر شما که خود را شاه شاعران نامیده اید، آیا سزاوار است نام شادروان کسروی را آورده و بی دلیل به آرمانهای نیکخواهانۀ او تاخته و آناگاه چون وی مردی تبریزی بوده، و چون با زبان دلیل و منطق نمی توانستید به او پاسخ دهید، همۀ هم میهنان آذری را نشانه رفته و دل آنها را هم به درد آورید؟ خرمگس شما بودی آقای ملک الشعرای بهار که نتوانستید فرقی میان درگیریهای شخصی خود با شادروان کسروی و به میان کشیدن آذری زبان بودن او و تاختن و تحقیر کردن هم میهنان آذریمان قائل شود. شما برای کوبیدن شادروان کسروی، به لهجۀ زیبای آذری زبانانمان تاخته اید و از این رهگذر دل آنها را به درد آورده اید. شما با اینکار بهانه به دست بهانه جویان بیگانه پرست و تجزیه طلب داده اید تا آنها شعر شما را سندی برای تجزیه طلب بودن خود قرار دهند. کار شما قابل بخشش نیست آقای ملک الشعرای بهار.

فرهاد در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:

مصرع اول بیت آخر بدین گونه صحیح است:
آینه ای؟ رنگ تو عکس کسیست...
سپاس

کسرا در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶:

بیت شش بسیار زیباست

بهزاد در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:

رسم الخط فارسی به خصوص فاصله گزاری بین واژه ها رعایت نشده است. لطفا در صورت امکان تصحیح شود. به عنوان مثال "مگردرچشم" باید بشود "مگر در چشم"

محمدرضا علیپور در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

سلام.این غزل بسیار زیبا رو اقای محسن چاوشی در اهنگشون یعنی اهنگ من خود آن سیزدهم خونده.حتما گوش بدید.به خدا اشکتون رو در میاره

ثمین در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۶ - تزییف سخن هامان علیه اللعنة:

به نظرم این درسته
نردبان زندگی ما و منیست عاقبت این نردبان افتادنیست
هر که بر این نردبان بالا نشست لاجرم استخوانش سخت تر خواهد شکست

عیسی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۸ - حکایت در معنی شفقت:

شمس‌الحق عزیز، در این جا باید دو نکته رو در نظر داشت:
-اول اینکه اگر این سؤال راجع‌به شاعری پرسیده می‌شد که وسواس در به‌کار بردن کلمات (سره) پارسی داشت، اونوقت جای تامل وجود می‌داشت. اما سعدی و شعرای غزل‌سرا غالبا چنین وسواسی ندارن.
- ظاهرا لغت جوهری بعنوان جواهرشناس متداول بوده و در بازه زمانی زندگی اونها بیشتر از گوهری بر سر زبان بوده. یک سیر اجمالی در اشعار خود سعدی نشون میده سعدی بارها این لغت رو استفاده کرده که گاهی صراحتا بهمین معنیه و گاهی مقارن ایهام هم هست (دربرگیرنده معنای معنوی جوهر (=گوهر)). مثلا چیزی که در ذهنم هست اینه:
گر جوهری به از جان ممکن بود تو آنی
حتی راجع‌به حافظ هم این استفاده به صورت ملموسی دیده میشه. فقط بعنوان یک مثال:که قدر گوهر یک دانه جوهری داند
علی‌الخصوص این مصرع اخیر تعمد شاعر رو در بکار بردن جوهری بجای گوهری برای صاحب صنف کاملا نشون میده ( چون کلمه گوهر هم در اون هست). بنابراین نتیجه می‌گیریم که یک دلیل عمده رایج بودن جوهری بجای گوهری هست در اون بازه زمانی و عدم وسواس شاعر برای خرج کلمات پارسی سره، باعث شده همین رو استفاده کنه.

میم یه در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۰:

به نظرم بهتر است تنها در صورتی نظر اصلاحی در مورد اشعار بدهیم که منبعی موثق و تصحیح شده را مد نظر داشته باشیم. اینکه نادرست بودن مصرعی را به آنچه در یاد داریم مستند کنیم کاملا غیر اصولی است. بدتر این می شود که مثلا چون محسن نامجو با تغییری به سود ریتم آواز و به زیان وزن شعر مصرعی را متفاوت خوانده باشد، آن را مرجع تصحیح متن صحیح فوق کنیم!
در را بطه با "تن تننم"، تنتنه به معنای غوغا و خروش است ولی به نظر می رسد در کنار معنای لغوی، (و شاید بیش از آن به خصوص به علت نوع به کار بردن کلمه) آهنگ کلمه نیز مد نظر مولانا باشد. چنین ابداعی در جاهای دیگری از مثنوی و دیوان شمس هم سابقه دارد. نمونه ای که به یاد دارم:
می زنی تو زخمه و بر می رود
تا به گردون زیر و زارم روز و شب

علی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:

باسلام خدمت سروران عزیز
درتاییدوتکمیل فرمایشات احسان عزیز فکر می کنم این دوبیت همانگونه که ایشان فرمودند در گوشه مثنوی مخالف سه گاه که یکی از گوشه های دستگاه سه گاه است توسط استاد شجریان اجرا شده است.ومنظور از مثنوی نوع شعر نیست بلکه گوشه آوازی است.

رامین در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:

به نظرم به جای "فشاندن" شاید "فشردن" یا "افشردن" بهتر باشه. چون شاعر توی بیت ششم هم از همین کلمه استفاده کرده. (البته شاید لزوماً استدلال درستی نباشه، اما من هر چه فکر کردم نتونستم با اون ارتباط برقرار کنم)

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۹:

جناب تقوی بیات
نظر جنابعالی را خواندم
ولی بر خلاف دیدگاه شما ، مولوی به شق القمر باور دارد و درین چامه نیز مهر تأئید دیگری بر آن زده است ، مگر بخواهید با مغلطه باور او را دگرگونه جلوه دهید
حاشیه های دوم و سوم جواب قاطعی بر انحراف دیدگاه شماست
در جواب خیالات شما در مورد هاله ی ابر بر روی ماه نیز به عرض میرسانم که در تاریخ آمده که دو نفر از یاران حضرتش به دونیمه شدن ماه شهادت داده اند
و این شهادت ها مورد قبول دیگران واقع شده
میخواهم به جای خیالبافی شما راه دیگری را نشانتان بدهم تا شماهم به راستی شق القمر کنید : انگشت سبّابه خود را عمودی روی بینی بگذارید و به ماه نگاه کنید ، انگشت را کمی با بینی فاصله بدهید تا شق القمر کرده باشید
خوش باشید

م ع ح کندری در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۱ دربارهٔ رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۳:

[چون مصرعِ دوم تکمیل کننده مصرعِ اولِ آن بیت می باشد، به نظر می رسد "بِه= بهتر" بجایِ "بد" مناسبتر و درست تر باشد: ،"وز همه به، بر تنِ تو جوشن است": و "بهتر" از هر چیزی، می تواند از بدنِ تو محافظت کند= هیچ زره ای مانندِ دانش نیست؛ در کل، "دانش سببِ روشنیِ دل(: جان، روح و روان) و سلامتیِ بدن (: جسم)می گردد".]

حمید در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

در باب جبر و اختیار در نظر حضرت سعدی:
همانگونه که دوستان اهل فضل اطلاع دارند حضرت سعدی در نظامیه از شاگردان امام محمد غزالی بوده است.امام غزالی از بزرگترین فقهای اشعری و در حقیقت حبری مسلک هستند.در نظر این گروه از فلاسفه یا بهتر بگوییم عارفان مسلمان حضرت حق در خلق و تدبیر جهان و انسان اختیار تام و تمام دارد لذا حقی برای اختیار انسان باقی نمی ماند.حضرت سعدی جبر نظری اشاعره را به معشوق زمینی نیز تسری می بخشد.با در نظر گرفتن این نکته شاید بتوان بسیاری از ابیات افثح المتکلمین حضرت سعدی شیراز را بهتر درک نمود مانند این بیت بسیار زیبا:
سعدی چو جورش می کشی در پیش او دیگر مرو
من میروم ای بی بصر او می کشد قلاب را
در واقع در بسیاری از ابیات شیخ اجل عدم وجود اختیار در برابر و حضور معشوق به وضوح مشخص است که به همان بحث اشاعره اشاره دارد.
شهر آن توست و شاهی فرمای هرچه خواهی
گر بی عمل ببخشی ور بی گنه برانی

جاوید معصومی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸:

وزن شعر چرا با فاعلاتن شروع می شود

کمال در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۷۲:

5881

۱
۳۷۸۶
۳۷۸۷
۳۷۸۸
۳۷۸۹
۳۷۹۰
۵۴۷۱