گنجور

حاشیه‌ها

زاهد نیشابوری در ‫۹ سال قبل، چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:

سلام.جمشید زجم بود ومن زاده جم ...بهرام به گور رفت ومن بر ره کفر.من چن اثر تالیف کردم به پیروی خیام ولی افسوس که هیچ ازان فرهنگ اصیل نمانده بر این ملت.چند بیتی از اشعارم وپیشکش ان امام بی بدیل (خیام)میکنم چرا که نیشابوریم وباشد بهای من بسیار،این اشعار از کتاب جدیدم با نام فتوت نامه است:بشکسته سبو زحال من باخبر است،،،،ابریق تهی زحال من خون جگراست....می نوش وبزن باده جهان در گذر است....این در گذر و ان دگری رهگذر است....این دلق گلی که ادمی نام گرفت....چون مرد وفتاد خشت گلی نام گرفت.یا می نوش که ادمی رهگذر است...خوب نوش که عمر توبی بدل است...چون لاله قیمتی فتاد در دل خاک. ...هرگز نشود زنده چو شد مدفن خاک....تقدیم به تمامی خیام دوستان

روفیا در ‫۹ سال قبل، چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۲:

بسیار خوب!
"توتمب" را خوب آمدید!
چیزی مانند فروپاشی است، نوعی پاشیدن است که با پخش و پلا شدن همراه است و نوعی پاشیدن به درون صورت میگیرد در مورد سازه های استوانه ای مانند کاریز و دیگر سازه های میان تهی!
و این همان فروپاشی است!
راستی مستندی به یاد ماندنی درباره کاریزهای ایران در برنامه آپارات دیدم و چیزی شبیه به توتمبیدن کاریز را به یاد می آورم.
این "بل" که فرمودید در مازندرانی نیز به کار می رود و گاه به معنای let me است "بل بورم" یعنی let me go،
بگذار تا بروم!
ولی "بل اونجه" یعنی put there،
بگذار آنجا!
درست مانند "گذاشتن" پارسی که هر دو معنای put و let را می تواند داشته باشد.

کمال در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۰۹:

7599

مجتبی در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۸ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۸۸ - ز من بر صوفی و ملا سلامی:

نگاه نقد متوجه نویسنده مطلب محمد است
به امید هدایت

مجتبی در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۸۸ - ز من بر صوفی و ملا سلامی:

بسم الله
واقعا چی فکر کردید آقا سعید
یعنی باورتون اومد مقایسه کردید علمای یهود و نصارای را با علمای اسلام
اینهمه تفسیر منطبق بر روایات و آیات و مستند درباره قرآن نوشته شده
دلیل اینکه مردم جهل دارند دو تا بیت لاهوری نیست
یا اینکه مشکلی در روحانیت هست و یا نیست با شعر نمی شه
استناد کرد
علمای اسلام حفظ کردند و قرآن را سینه به سینه منتقل کردند
اگر چیزی در شما هست که به اسلام علاقه مند
نمی شوید دلیل بر اینه
که شما حرف درست رو نمی بینید و دنبال
این هستید که ببینید که فرد چه کاره هست یا نیست
این حدیث است که به گفته نگاه کن نه به اینکه چه کسی این
را گفته
دقت کنید که متنی مستند و عالمانه بنویسید
نه اینکه عدم علاقه و یا حتی علاقه مردم به دین را از یک عده
بدانید که همان دین را از کانال ایشان گرفته اید
حتی آنچه را که به گمانتان درست یا به گمانتان نادرست است
در ضمن حقیقت و واقعیت و انحراف فاصله ای به اندازه
4 انگشت دارند
به امید هدایت

راستین در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷:

درود ...
به روشنی پیداست که در بیت چهارم، باید که سلیمان باشد.
شادباد...

نازنین در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵:

شعر بسیار زیبا با صدای گرم آقای چاوشی بسیار زیبا بود.
اما دوستان عزیز قالب این شعر وحشی که غزله,ولی متن آهنگ آقای چاوشی از سه غزل وحشی برگرفته شده و در اصل قالب شعری مثنوی نیست.

محسن حیدرزاده جزی در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲:

با سلام ، دوستان عزیز وزن شعر همان مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن است وزنی که شما فرموده اید درست نیست برای تشخیص نادرستی آن کافیست هجای اول یک مصراع را با وزن مقایسه کنید ؛ چنان که می بینید هجای اول تمام ابیات یا بلند است یا کشیده که در هر دو حالت وزن باید با هجای بلند آغاز شود درصورتی مفاعلن با هجای کوتاه آغاز می شود .

jalal bahador در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

درود.به نام ادب و ادبیات و با کدام پیشینه بعضی دوستان به صرف امروزی بودن هنری پتک بر سندان شخصیتی میکوبند که شخصیت وزینش در این اشفته بازار موسیقی بر همگان ثابت شده؟؟؟دوستانی که جناب چاوشی را بدون هیچ ملاحظه ای و فقط و فقط به صرف اینکه امروزیست میکوبند و حتا حاضر نیستند نیکی کارش را ببینند خود بفرمایند در مقام خصوصی و عمومی خویشتن آیا باعث شده اند فقط یک جمع ده نفره به بیت شعری گرایش پیدا کنند؟بی انصافی تا کجا؟؟؟ مگر نه اینکه امروز چاوشی بهترین بهترینهاست و تنها کسی ست که باعث پیوند و همراه کردن جوانان امروز با آثار بزرگانی چون مولاناست.چه دوست داشته باشید و چه نه.چه خوشایندتان باشد و چه نه.ایشان امروز بهترین وادی موسیقی ایران است با هواخواهان بیشماری که تعصب روشن و سنجیده ای دارند و باید هزاران بار خدا را شکر کرد که این گنجینه گرایش به آثار وزین بزرگان دارد و کارهای آنان را در قالب کار خویش شنیدنی میکند...خوب بود چنین گنجی مثل هزاران تجربه بی ارزش دیگر رو به عشقبازیهای مسخره و امروزی می آورد؟؟....هدف شما از کوچک شمردن و نادیده گرفتن و هیچ انگاشتن چیست؟؟؟ چرا که هرگز با انداختن سنگریزه به اقیانوس ذره ای از بزرگی اقیانوس کاسته نمیشود....دیگر اینکه مولانا همانقدر به من و شما تعلق دارد که به چاوشی و نامجو و هر کس دیگری.حتا بزرگترین شاعر امروز به واسطه بزرگی و شعرش هم نمیتواند خود را صاحب منظر مطق بداند و فکر کند چون اسم دارد و شعر دارد پس هر چه او میگوید همان است...هنر یعنی جذب کردن دیگران به آفریده یا اندیشه ای که فکر میکنیم بهترین است نه پراکندن مشتاقان....شادزی و مهرافزون

jalal bahador در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

به راستی که اثر محسن نامجو با این سروده بی نهایت شنیدنی ست.من که به :گر سنگ فتنه بارد....میرسد به هم میریزم....
شادزی و مهرافزون

امید بهرامی در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱:

باز آمده ای کو که به ماگوید راز
هان بر سر این دوراهه از روی نیاز
چیزی نگذاری که نمی آیی باز

ذبیح اله رنجبر در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

با سلام
در مصراع آخر این غزل واژه ی " وی " قافیه ی میانی را مختل کرده است. با توجه به اینکه در تمامی ابیات قافیه میانی رعایت شده، " قدمی نرفته ز کوی آن " صحیح به نظر می رسد .

مریم در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

دوستان دقیقاً می‌ش «گر نیستی تو ماده زان شاه نر به رقص آ» و «ای شیرجوش دررو» را معنی کنید؟

مریم در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۲:

«قلماش» واژه‌ای ترکی است و به معنی بیهوده، یاوه، هرزه و نامعقول است.
«تَنگ» به‌معنی بار است و تَنگ شکر درست است؛ اما استاد حسام‌الدین سراج در تصنیف بسیار زیبای خود، به‌اشتباه خواننده‌اند «تُنگ شکر».
سرمۀ سپاهان: بهترین سنگ سرمه، سنگ سرمۀ اصفهان بوده است.

مریم در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۲:

در دو بیت پایانی، جای بزم سلطانی و سرّ ربانی باید عوض شود.
آن‌هم سرّ ربانی است، نه سیر ربانی.

مریمی در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۲:

به باور یهودیان و مسیحیان، فرزند قربانی حضرت ابراهیم، اسحاق بوده است.
از صدر اسلام در تعیین نام ذبیح، بین مفسّران اسلامی اختلاف‌نظر وجود داشته است؛ اما این اختلاف‌نظرها از قرن هفتم هجری به بعد، اندک‌اندک فروکاسته و نام اسماعیل به‌عنوان نامزد قربانی در سنّت اسلامی به ثبت رسیده است.
در شعر کهن ما، معمولاً قربانی همان اسحاق است.

امیر در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۳ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲:

مصراع آخر را چیزی افتاده است.

گمنام در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۳۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۲:

روفیای گرامی،
مصدر هشتن ( هلیدن) را هنوز کرمانیان صرف میکنند
همانند بسیاری فعل های کهن دیگر مانند تمباندن ، خراب کردن ، و تمبیدن خراب شدن و واژه ای زیبا و باب دل
شما و دکتر کیخا "" تو تمب ، تو تم ""از درون تمبیدن ،خراب شدن برای "افسردگی های درون زا" . واین نه تنها در درون آدمیان که درون کاریزهای کهن نیز رخ میدهد،
تو تم میکنند واز آب دادن باز می مانند. باری؛
بهل ! بگذار ( بل )، نملم ( نمی هلم ، نمی گذارم)
و کرمانیان البته لر نیستند
و به گمانم شیخ هم در بیتی منسوب به او:
چو ....اندر شکم پیچد فرو هل !!
که باد اندر شکم باری است بر دل .
ببخشایید نقل کفر هم کفر نیست.

یاسر در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۲۵:

سلام
در آوازی از آقای افتخاری در مصراع اول به جای "زهجرانت" "ز بخت بد" اومده

کمال در ‫۹ سال قبل، سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۰۸:

5369

۱
۳۷۳۸
۳۷۳۹
۳۷۴۰
۳۷۴۱
۳۷۴۲
۵۴۷۲