گنجور

حاشیه‌ها

دکتر براتی در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

چکار کردی گنجور با حاشیه ها

شـایان در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۲ - ارمایل و گرمایل و رهانیدن قربانیان مارهای مغزخوار روییده بر دوش ضحاک:

همان داد درست تر است
شاهنامه را تحریف نکنیم !

امید طبیب‌زاده در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۳:

وزن این شعر مطلقاً «فعلاتُ فَعِلُن فاعلن مفعولن» نیست، بلکه وزنِ دوریِ «فَعِلاتُ فع لن // فَعِلاتُ فع لن» است. بسیاری از مصراع های این غزل به وزن اول قابل تقطیع نیست (مثلاً همان مصراع نخست بیت اول)، اما تمام مصراع های آن به راحتی با وزن دوری فوق تقطیع می شود.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

h.m در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹:

سلام
معنی این مصرع و ربطش او مصرع اول همین بیت چیه؟
شوکت شاهی مبر، حسنی ده این اعزاز را
سپاسگزارم.

ع. مقدم در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸:

از استاد گرانقدری که زحمت کشیده و این سایت را با صرف سرمایه و زمان بسیار تهیه کرده و در اختیار عموم قرار داده اند بسیار متشکرم و از اینکه فهمیدم سالهاست در حفظ و نشر فرهنگ غنی ایران عزیزمان زحمت میکشند از ایشان ممنونم و امیدوارم سالها زنده باشند .

ارش در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:

جناب شایق سلام دوباره...دوست عزیز برای خودتان دلنشین است که با نگاه خودتان از شعرها لذت ببرید ولی یک ایراد دارد که برای مخاطبان معنی شعر ممکن است مخدوش شود...این شعر اشکارا برای معشوق زمینیست....طعنه به معشوق می زند که کسان متعددی اکنون عاشق وی هستند و در بیت اخر به خودش یعنی سعدی می گوید فکر کسی دیگر باش که این یار گله ای در او چریده
سعدی در بستان هوای دگری زن. وین کشته رها کن که در او گله چریده است
در اواسط غزل هم انگار با حالت رنجش می گوید اصلا حالا که چنین شده و عده زیادی تو را دیده اند بهتر است خیال خودت را راحت کنی و همه تو را ببینند
نیک است که دیوار به یک بار بیفتد. تا هیچ کس این باغ نگویی که ندیدست

ایمان در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۴۲:

استاد ناظری در آلبوم رقصانه، قطعه سوم، این رباعی را اینگونه خوانده اند:
من رقص "هم" از خیال تو آموزم

احمد در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » افکار پریشان:

غم و شادی‌, خوش‌ و ناخوش ‌, بد و خوب

احمد در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۸ - فقر و فنا:

والا سفیر خردمند وخشور پاک خداوند
کش گفت عقل برومند استاد بوالبشرم من
این بیت رو جا انداختی (بیت13)

پرورش در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۱:

فراوان درود! در بیت 26: 26
ای حجت، کاز خرد باشد
همواره تو زین بدل در این کازی
در مصراع اول واژۀ «دل» بعد از واژۀ «کاز» جا افتاده است (دیوان ناصرخسرو به تصحیح محقق و مینوی)
و البته وزن به همین واسطه دچار مشکل گردیده.
26
ای حجت، کاز دل خرد باشد
سپاس و شادباش!
همواره تو زین بدل در این کازی

محسن خ در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۳:

مصرع دوم آخرین بیت باید چنین باشد:
بگو وَاللهُ أَعلم بالصّوابِ (به کسرۀ "ب" توجه شود. برای رعایت وزن بیت "بالصوابی" خوانده شود.)

احمد در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۰ - شجاعت ادبی:

مگزین مذهب از برای ذهب
ای هوادار دوره ذهبی

مازیار در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۴ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲:

لیلی خانم .... دلی که سوخته نباشه دل نیست ...

یاسررییسوند در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس، ،،
شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند...
حافظ.
زیبایی تشبیه بیت هفتم
زیبایی تشبیه شاعرانه در این بیت این است که معمولا چشم دلدار را به گل نرگس از جهت شباهت تشبیه میکنند که خمارین است ولیکن اینبار شاعر گل را به چشمان دلدار تشبیه کرده است که گل نرگس چون میخواسته بمانند چشمان دلدار ،شود نه توانست بمانند شود که خمار مست ، و از این سبب هم چون چشمان خمارین ،نشان از حال بیمار نیز دارد ،دیگر گل نرگس تا ابد بیمار بماند...
درواقع زیبایی این تشبیه حافظ در همین جهت عکس و معمول آن است که دیگران بکار میبرده اند .
چشمان خمار ...اشاره به گل نرگس و شباهت آن به چشمان مست گونه ی یار.
چشمان خمارین...شخص بیمار و ناخوش احوال نیز چشمان ش بدین حالت می آید که منظور بیمار همان عاشق یا معشوق در فراق است .یا ناخوش احوالی از شببی دیگر.

صدرا در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

در جواب mazdack :فکر نمیکنم همه ی دسته بندی ها و حرف هایتان صحیح باشد.

شهاب در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۹:

بنده جایی دیدم ک نوشته شده بود
"گویند بهشت حوض و کوثر باشد"

تابان در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

ما تو غمگین ترین لحظه هامون.. تو تنهاییامون.. تو دلخوریامون.. حتی گوشه ی انفرادی اوین..
سعدی داریم.. حافظ داریم..
ادبیات ما رو به هم نزدیک می کنه.
ادبیات ما رو زنده نگه می داره..

+ برادر جان، روزه ت قبول :)

کمال در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۱۰:

7414

سعدی فرغانی در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:

سعدی:
برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را
هر ساعت از نو قبله‌ای با بت پرستی می‌رود
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
می با جوانان خوردنم باری تمنا می‌کند
تا کودکان در پی فتند این پیر دردآشام را
از مایه بیچارگی قطمیر مردم می‌شود
ماخولیای مهتری سگ می‌کند بلعام را
زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا می‌کشد
کز بوستان باد سحر خوش می‌دهد پیغام را
غافل مباش ار عاقلی دریاب اگر صاحب دلی
باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را
جایی که سرو بوستان با پای چوبین می‌چمد
ما نیز در رقص آوریم آن سرو سیم اندام را
دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل
نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را
دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش
جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را
باران اشکم می‌رود وز ابرم آتش می‌جهد
با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را
سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود
صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را
حالا حافظ دیوان شیخ رو باز کرده ولی گیر کرده چون کار هر کس نیست و چقدر ضعیف چقدر بد سروده با اینکه کتاب باز بوده اما چه سود
ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را
باده درده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را
دود آه سینهٔ نالان من
سوخت این افسردگان خام را
محرم راز دل شیدای خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را
صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را
قبول ندارید بدون تعصب از غزل شماره 1 شیخ و حافظ شروع کنید به خواندن تا متوجه شوید به سادگی

آریا در ‫۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:

این رباعی دست کاری شده صحیح و درست رباعی رو مهسا خانم نوشته

۱
۳۷۳۶
۳۷۳۷
۳۷۳۸
۳۷۳۹
۳۷۴۰
۵۴۷۳