کتی در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:
ب هیچ وجه قصد تمسخر نداشتم در حقیقت همیشه اینطور تایپ میکنم.
ب هر روی من جواب یکی از سوالاطم رو نگرفتم معنی بیت هنوز برام مجهوله!؟
۷ در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:
من ز فکر تو به خود نیز نمیپردازم
نازنینا تو دل از من به که پرداختهای
به جای "نیز" "در مصرع نخست هیچ" هم دیدم که بیشتر جور درمیآید
من ز فکر تو به خود هیچ نمیپردازم
۷ در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:
بیم ماتست در این بازی بیهوده مرا
چه کنم دست تو بردی که دغل باختهای
بیم دارم که در بازی شترنج عشق مات شوم چه کنم گه تو دغل میبازی و تقلب میکنی
کتی در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:
این شعر واقن ظیباست فقط من طعجب کردم ک بعظی ابیات توی این شعری ک تو سایططون گذاشتید حظف شده مثلن:
تا توانی پا منه اندر فراق ابغض الاشیا عندی الطلاق
یا
تو ز سرمستان قلاووزی مجو جامه چاکان را چه فرمایی رفو
یا
محرم ناسوت ما لاهوت باد افرین بر دست و بر بازوت باد
اینا جریانش چیه؟در ظمن میشه لتفن معنی بیت اخری ک نوشطمو بگید ناسوت و لاهوت یعنی چی؟
طاهر خورشیدی در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:
سلام
به نظر من نظر همه دوستان صحیح است.
عشق سعدی در اکثر اوقات زمینی است.
سعدی غرل عرفانی هم دارد ولی بسیار کم.
با توجه به واژه های به کار رفته و تجربه ای که بنده از غزل سعدی دارم، هم نظر با جناب دکتر ترابی، باید بگویم این غزل خیلی از زبان سعدی دور است. مثلا ناوک، تکرار لذت، مرغکی، پر بسته، خوبت به دام آورده ام و...
رضا در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۲:
در مصراع اول کلمه"مور" نادرست و "جور" صحیح است.
در مصراع چهارم"واویلا" اشتباه نوشته شده است.
محمد رشیدی در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » پنجم:
مصراع نخست بیت ششم
ناله های دل و جان را نیست محرم جز تو
باید باشد
Suri Dalir در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲:
من سر نخورن که سر گران است عکه یا عکا بخشی از فلسطین است که الان دست بخشی از آن دست ایسرائیل است و بهائیان بعد از تبعید از ایران به آنجا رفتند. بقیه توضیحات هم زیاد درست نیستند.
یاس در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۲۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۷۱:
درود بر تمامی پارسی زبانان :)
شکرشکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله میرود
کمال در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۱:
5351
سیدمحمد در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۷:
گمان نمی کنم هر عارفی فیلسوف باشد و هر فیلسوفی عارف . فیلسوف از خرد و قوانین عقلی صحبت می کند ، ولی عارف از عشق ،
در میان شعرا ، هم فیلسوف می بینیم و هم عارف .
زنده باشید
کمال در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۰:
باسلام به دوست عزیز،بنده ازروی تفنن هررباعی از شاعرفوق روبصورت عددهای ابجدجمع بندی میکنم وحاصل ان رودرحواشی ها
اونطورکه نظرم حاصل میگردد دراین امردرج مینمایم
امید که موردرضایت شمادوست عزیزودیگردوستان گنجوری واقع گردد،ممنون
جلال الدین در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۷:
شایسته و بایسته است که آنان را عارف بنامیم.
فلسفی خود را ز اندیشه بکشت
گو بدو کو راست سوی گنج پشت
روفیا در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۷:
هر شاعری که درباره هستی، ماهیت، خرد، جهان و قوانین حاکم بر آن سخنی درخور اندیشیدن گفته است!
جلال الدین در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۷:
کدام شاعر فیلسوف بوده ؟!!
روفیا در ۹ سال قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۷:
نیلوفر جان میگوید :
خوشا آن صبحی که جان با رهنمایی تو چاره مشکل را بیابد،
چاره آن کسی بیابد که تو بیچارگی را روزی و قسمت او کنی،
و اما مفهوم آن :
در جای جای ادبیات ما شعرایی که حقیقتا فیلسوف بوده اند درباره این پدیده های متناقض نما سخن گفته اند :
مثل فقری که در حقیقت ثروت است :
اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل
کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی
مرگی که در حقیقت زندگی و زندگی که در حقیقت مرگ مکرر است :
آزمودم مرگ من در زندگیست
چون رهی زین زندگی پایندگی است
ناکسی ای که در حقیقت کسی است:
من کسی در ناکسی دریافتم
پس کسی در ناکسی درباختم
چالاکی که در افتادگیست:
گندم از بالا به زیر خاک شد
بعد از آن او خوشه و چالاک شد
نادانی ای که اصل جوهر دانایی است:
تا بدانجا رسید دانش من
که بدانم همی که نادانم
پستی ای که در حقیقت بلندیست:
بلندی از آن یافت کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
عدم نمایی که در حقیقت اصل جوهر هستی است:
ما عدم هاییم هستی ها نما
تو وجود مطلقی فانی نما
اینجا نیز شاعر می گوید :
چاره او یابد که تش بیچارگی روزی کنی
حال دیگر خود رابطه میان بیچارگی و چاره یابی را پیدا کنید دوست عزیز!
عارف در ۹ سال قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:
شاهبازان طریقت، به مقام مگسی
م در ۹ سال قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
با درود فراوان بر گردانندگان سایت و کاربران فرهیخته، چرا این غزل از حافظ فیلتر شده؟ من که چیز بدی نمیبینم
کورش در ۹ سال قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۹:
دل من رای تو دارد ...
رای بر وزن چای به معنی آهنگ و میل به چیزی بکار رفته است.
یعنی دل من میل به تو دارد.
امیرعباس در ۹ سال قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷: