سید مجید سادات کیائی در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
«خربنده» یعنی چهارپادار ، و در اینجا مراد از آن کسی است که در خدمت نفس است.مولانا همین ترکیب را به همین معنی در دفتر دوم مثنوی بیت 1879 (با تصحیح دکتر استعلامی) اینگونه آورده است:
سالها خر بنده بودی ، بس بود
ز آن که خر بنده ز خر واپس بود
محمدامین در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷:
سلام و درود
شده یک جهت نمازی به دو قبل میگذارد
با توجه به نماز، "میگزارد" صحیح است.
کامران در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:
درود فراوان به اساتید و دوستان والا ومقام
اینکه در ابیات شاعران عرفانی تفسری وجود دارد شکی نیست لاکن شاعران هم مانند دیگر انسان ها در زمانهای مختلف دارای روحیات مختلفی بوده اند و شاید نتوان به راحتی عقاید انها را در هر یک از اشعار انها بصورت مجزا جستجو نمود در توالی زمانی اشعار این نکته لازم است که ترتیب زمانی اشعار مشخص شود زیرا بطور حتم اخرین سروده های یک شاعر چکیده ای از سال ها تفکر و سلوک عرفانی او خواهد بود . و نتیجه گیری مقطعی از یک شعر به عنوان ملاک عقیدتی یک شاعر میتواند به گمراهی بینجامد و منبعی برای سوء استفاده فرق مختلف . پس برای تفسیر و شناخت روحیات و منش و سلوک یک شاعر عرفانی ؛ لازم است با جهد فراوان و در نظر گرفتن توالی زمانی اشعار و کسب اطلاعات دقیق از زمان و مکان و اعتقادات غالب در روزگار حیات او و حتی استفاده از مباحث روانشناسی فردی و اجتماعی وکاملا" بیطرفانه به شناخت و تفسیر اشعار پرداخت
محمد در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:
کسی در یادداشتهای بالا نوشته جهود برساخته فردوسی در شاهنامه است. چنین سخنی مطلقا نادرست است . واژه "یهود" عبری است و از واژگان کتاب مقدس وارد فرهنگ ایران شده اما سابقه این ورود دو هزار سال است و همگام با واژگان زبان فارسی متحول شده و معادل فارسی آن شده است " جهود ". چنین تبدیلی به دلیل یک قاعده تاریخی زبان فارسی است که طبق آن ی آغازی واژگان فارسی میانه به ج در فارسی نو تبدیل شده است. بسیاری از واژگان فارسی که ج آغازی دارند محصول این تحول تاریخی هستند. مانند: "یو " فارسی میانه که شده " جو" (گیاه خوردنی شبیه گندم) . و مانند "یوان " فارسی میانه که شده "جوان" فارسی نو.
همانطور که در فارسی نمیگوییم "یو" ، "یوان" بلکه میگوییم جو، جوان. واژه معادل درست در زبان فارسی میشود جهود.
بنابراین وقتی در فارسی میگوییم جهود در حال فارسی حرف زدن و بکار بردن کلمه ای فارسی هستیم درحالیکه به کار بردن واژه یهود یعنی کاربرد خالص واژه ی عبری مطابق اصل کهن کتاب مقدس.
محمد در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۰:
در مصرع اول به این صورت است...
دلا چونی دلا چونی دلا چون
محمد رضا نیک زاد در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸:
سلام به همۀ دوستان 16 / 6 /1395
«فرصتی را که بدستست، غنیمت دان
بهر روزی که گذشتست چه داری غم»
سنایی غزنوی هم یک«قطعۀ» دو بیتی دارد در همین معنا:
«هم اکنون از هم اکنون داد بستان
که اکنونست بی شک زندگانی
مکن هرگز1 حوالت سوی فردا
که حال و قصهٔ فردا ندانی»
حافظ می فرماید:
«وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی»
در کتابِ بحر المعارف (جلد دوم )
عالم ربانی و عارف صمدانی مولی عبدالصمد همدانی
تحقیق و ترجمه: حسین استادولی ص 7 این مطلب نقل شده است:
قال الجنید - رحمه الله - (( لیس شی ء اعز من ادراک الوقت ، فان الوقت اذا فات لا یستدرک )) . قال افلاطون الالهی : (( اعظم المصائب فوات الوقت بلا فایدة )) . و لذا قیل : (( وقتک اعز الاشیاء، فاشغله باعز الاشیاء و هو ذکر الله بلاغفلة و فترة )) . و قیل : (( فوات الوقت اشد من فوات الروح ، لان فی فوات الروح الانقطاع من الخلق ، و فی فوات الوقت الانقطاع من الحق . و لذا قیل : افضل الطاعات حفظ الاوقات )) .
یعنی:
(( چیزی از ادراک وقت (حالات ملکوتی که گهگاه سالک را دست می دهد) گرانتر نیست ، چه هرگاه وقت از دست رفت جبران پذیر نخواهد بود )) . افلاطون الهی گوید: (( بزرگترین مصیبتها بیهوده ازدست رفتن وقت است )) . از این رو گفته اند: (( وقت تو گرانترین چیزهاست ، پس آن را به گرانترین چیزها که ذکر خدا بدون غفلت و سستی است ، مشغول دار )) . گفته اند: (( فوت وقت از فوت روح سخت تر است ، چه در فوت روح گسستن از خلق نهفته است ، و در فوت وقت گسستن از حق . و از این رو گفته اند: برترین طاعات حفظ اوقات است )) .
بهار فرزی در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
درود بر مولانای گرامی
مولانا و اشعار وی ویژگی های خاص و زیبایی دارد که هر شعری از آن برخوردار نیست و به همین سبب شعر او را و نیز خود وی را نزد مردم بزرگ و با ارزش کرده است. یکی از ویژگی هایی که بکار بردن آن جرعت و شجاعت میخواهد و کار هر کس نیست بکار بردن واژگان صریح است. عده ای از مردم این روش کار را قبول ندارند چرا که با اصولی که در ذهن پرورانده اند مغایرت دارد. اما این موضوع دلیل بر اشتباه بودن کار بخصوص مولانا نیست. او همیشه جزو بر ترین ها بوده و هست .
علی رحمتی"شیداخرقانی" در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶:
درمصرع آخر:سایه هم یک پایه برتر بود ز دیوار ها
از دیوار ها درست است نه ز دیوارها
رضا در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴:
طرزی افشاری در همین باره گفته:
مبادا که از ما ملولیده باشی
حدیث حسودان قبولیده باشی
برو طرزیا زلف خوبان به چنگت
بیاید زمانی که پولیده باشی
محمد رضا نیک زاد در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷:
سلام به همل دوستان 16 / 6 / 1395
این بیت ِ پروین:
«مگوی هر که کهن جامه شد ز علم تهیست
که خاص نیز بسی هست در میان عوام»
این سخن علی علیه السلام، را تداعی می کند.
« و اخفی ولّیِّه فی عباده فلا تستصغرنَّ عبداً من عبیداللّه فربما یکونُ ولّیِهُ و انتَ لا تعلمُ»
یعنی:(خداوند) و دوست خود را در میان بندگان پنهان کرده است، پس هیچ بنده ای را از بندگان خدا کوچک نشمار، چه بسا همان کس دوست خدا باشد و تو ندانی و از این ماجرا بی خبر باشی»؛
همچنین این موضوع مهمّ اخلاقی-اجتماعی را سعدی در باب چهارم (باب تواضع) بوستان در قالب یک حکایت در 51 بیت که اینگونه آغاز می شود،آورده است:
«فقیهی کهن جامهای تنگدست
در ایوان قاضی به صف برنشست
نگه کرد قاضی در او تیز تیز
معرف گرفت آستینش که خیز
ندانی که برتر مقام تو نیست
فروتر نشین، یا برو، یا بایست
نه هرکس سزاوار باشد به صدر
کرامت به فضل است و رتبت به قدر
دگر ره چه حاجت به پند کست؟
همین شرمساری عقوبت بست
به عزت هر آن کو فروتر نشست
به خواری نیفتد ز بالا به پست . . .»
همچنین یاد آور ضرب المثل منتسب به ملا نصرالدین است:«آستینِ نــــو بخور پــلو»
در پناه خداوند باشید.
نصرت الله نیک زاد در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷:
16 /6 / 1395
در بارۀ مفهوم این بیت ِ پروین:
«مگوی هر که کهن جامه شد ز علم تهیست
که خاص نیز بسی هست در میان عوام»
این سخن علی علیه السلام، تداعی می شود.
« و اخفی ولّیِّه فی عباده فلا تستصغرنَّ عبداً من عبیداللّه فربما یکونُ ولّیِهُ و انتَ لا تعلمُ»
مهران در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۴ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت بط » حکایت بط:
مقصود از سه بیت زیر در شعر چیست؟
1- من ره وادی کجا دانم برید - زانک با سیمرغ نتوانم پرید
2- آنک باشد قلهٔ آبش تمام - کی تواند یافت از سیمرغ کام
3- چند باشد همچو آب روشنت - روی هر ناشسته رویی دیدنت
نوید در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:
سلام
معنی مصرع دوم از بیت اول چیه دقیقا؟؟؟
اکبر در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:
یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرند
از روی تو بیزارم گر روی بگردانم
اگر دشمنان به تعداد مردم کل زمین، به سمت من هجوم بیاورند، دلداده روی تو نیستم اگر که به دشمنان پشت کنم (با آنها رو در رو نشوم)
چقدر زیبا خونده چاوشی ، حالا که یه خواننده پیدا شده شعرهای خوب و پرمعنا میخونه خواهشا ایراد نگیرین
نوید در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۳۸ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲:
بیت اول مصرع دوم ایراد وزنی داره
یدی در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:
دوستان،
در مصرع سوم کلمه خام بایستی خامم باشد!
با سپاس، یدی
آریا در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
با پوزش از اساتید ارجمند . بنده نه در ادبیات دستی دارم و نه ادعایی اما با خواندن بعضی از نظرات و اقداماتی که اداره سانسور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مورد بعضی از متون و کتب ادبی فارسی انجام داده بیشتر نگران شدم.
آیا گفتن همورویید به جای بواسیر یا دسنتره به جای اسهال کلاس می آورد
رضا حقیقی در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:
بیت سوم مصرع دوم "مرا مگوی" نوشته شده که اشتباهه و در ضمن وزن رو هم به هم می ریزه و درستش "مرا مگو" هست.
علی در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:
مصرع
به شهر خود روم و شهریار خود باشم
در شعری از شاه نعمتالله ولی هم موجود است.تضمین از حافظ است یا نعمت لله؟
کیانوش در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲: