بهروز در ۹ سال قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۳:
وجود جمله غبارست تابش از مه ماست
به ماه پشت میار و ره غبار مگیر
این ابیات انسان رو یاد جهان هولوگرافیک میندازه گویی مولانا به مدد شمس و در غالب سفر روح تصویری بسیار کامل تر از جهان های آفرینش میبیند.
غرقه ی وهمیم ورنه این محیط
از تنک آبی کناری بیش نیست.
ای شرر از همراهان غافل مباش
فرصت ما نیز باری بیش نیست
پیوند به وبگاه بیرونی
پیوند به وبگاه بیرونی
رضا در ۹ سال قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۶ - تدبیر کردن موش به چغز کی من نمیتوانم بر تو آمدن به وقت حاجت در آب میان ما وصلتی باید کی چون من بر لب جو آیم ترا توانم خبر کردن و تو چون بر سر سوراخ موشخانه آیی مرا توانی خبر کردن الی آخره:
زر غبا
اشاره به حدیث پیامبر نسبت به ابوهریره
کمتر به دیدنم بیا تا محبت زیادت گردد.
زُرْ غٍبَّاً تَزْدَدْ حُبَّاً
فریبرز فرشیم در ۹ سال قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸:
در پی نظر قبلی خودم، بد نیست اضافه کنم که اگرچه ناصر خسرو در میان اسماعیلیه دارای رتبۀ "حجت" بوده و به کرات در اشعارش خود را "حجت" دانسته، اما بعید است که در تمامی مواردِ کاربست واژه ی حجت، شاعر به خود اشاره کرده باشد. زیرکی شاعر در اینجا است که حجت به معنی دلیل و راهنما هم هست و اگر به نخستین قصیده نگاه کنیم، به این نتیجه هم می رسیم که مقصودش از «سخن»، چنان که یکی از خوانندگان در حاشیه ذکر کرده، می تواند قرآن باشد. از این گذشته چه دلیلی دارد که هرگاه شاعر «حجت» را به دنبال «سخن» بیاورد مقصود «سخن ناصرخسرو» باشد. لذا اگر کسرۀ اضافه را، آن گونه که آقای یغمایی و برخی دیگر می گویند، نادیده بگیریم، آن گاه معنی می شود قرآن [را] حجت بپذیر یا سخن قرآن را حجت بپذیر (توضیح این که "را" قابل حذف است.) می خواهم گامی هم جلوتر بروم: معتقدم ناصر خسرو «سخن» را به معنای «عقل» و «عقل کل»ی به کار می برد که منشأش قرآن است، مخصوصا در همین قصیدۀ بالا که معنایی ژرف تر، عام تر و چند جانبه تری هم ایجاد می کند. خوب است به روال خوانشِ شعر هم توجهی بکنیم که خواندن آن بیت را به صورت «سخن، حجت بپذیر ...» منطقی تر می نماید. از این گذشته حذف سکون نه تنها آهنگ یا موسیقی کلام را در هم می ریزد (توجه داشته باشید که شعر بیشتر موسیقی کلماتِ ملفوظ است نه مکتوب: شعر در "خواندن وشنیدن"ش زیبایی هایش را نشان می دهد، نه در نوشتن؛ نوشته را ما حتی در ذهن می خوانیم!) بل که بدین معنا هم هست که شاعر از اختیارات شاعری متعددی استفاده کرده و شعر را گرفتار ثقل و دشواری نموده و موسیقی اش را مشوب کرده است، در حالی که در نظر داشتن سکون و افزودن "ب" به «نگر» سیلان خواندن را کاملا تحقق می بخشد و تسهیل می کند. آنچه که در اینجا عرض کردن فقط نظر بندۀ حقیر است، نه ادعایی شاعرانه و ادیبانه که دست کم پنجاه سالی با آن فاصله دارم.
تشکری بی پیرایه هم از خانم مهناز می کنم که بنده را تشجیع به نوشتن این قسمت کردند. اما این نکته را هم عرض کنم که گرچه تقطیع شعر به هر دوصورت ممکن و وزن عروضی هم در هردو یکی خواهد بود، اما در صورت اول باید بپذیریم که شاعر از اختیارات شعری زیادی استفاده کرده است، در حالی که در صورت دوم، دامنۀ آن اختیارت محدودتر شده است. نکتۀ دیگری هم مطرح است مربوط است به "زبانشناسی شعر" در ادبیات فارسی و مسائل مربوط به صامت های تبدیل شوند و به یکدیگر در مواقعی که ضرورت و سهولت بیانی ایجاب می کند.
پیروز باشید.
محمد نخعی در ۹ سال قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۳:
دعوت میکنم دوستان بزرگوارم را به شنیدن این غزل زیبا با صدای خانوم سپیده ریس السادات و تار اعجاب انگیز آقای ایمان وزیری
آلبوم "مونس دیرینه" و به عبارتی : Tale of Friendship
قطعه ی اول این آلبوم را از دست ندهید دوستان
در مایه ماهور ...
بی سواد در ۹ سال قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان:
نمی دانم که گفته است، همین به یاد دارم که دوست از دست رفته ای هر گه که به دیدنم می آمد می خواند.
به عبث ترش مکن رو، که چه میکنی درین کو
دل خویش کرده ام گم، به کسی چه کار دارم
بی سواد در ۹ سال قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۳ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸:
شاه را پیش جز از بخته ی پخته ننهی
مو منی را که ضعیف است یکی نان ندهی
و بخته همان اخته است
دام نر خایه کشیده که گوشتی مطبوع طبع شاهان دارد!!
بهروز در ۹ سال قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۲:
زیباست:
شاد باش ای عشقباز ذوالجلال سرمدی
با چنان پرها چه غم باشد تو را از آب و طین
بهروز در ۹ سال قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:
«الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه»، مردم مانند معدن های طلا و نقره هستند.
مهناز ، س در ۹ سال قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸:
ببخشید
درست تر می نماید
مهناز ، س در ۹ سال قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸:
با پوزش
با جناب فریبرز موافقم
شاید هم در خواندن اشتباه می کنم ، ولی ، ”سخن حجت بپذیر و بنگر تا به گزاف“ ، دسرس تر می نماید ، ولی در هر دو صورت وزن درج شده همان است و صحیح .
مانا باشید
فریبرز فرشیم در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸:
البته با عرض تشکری پنجاه ساله و پنجاه باره به خدمت آقای یغمایی. بندۀ بینوای خاکسار در یادداشت خودم نوشته بودم «ظاهرا» و «من فکر می کنم». اما ایشان با استدلالی به عرض و طول و حجم پنجاه سال بنده را قانع کردند که بنده اشتباه می کنم.
آقای یغمایی بسا سپاس ها خدمت سرکار.
آیا برایتان امکان دارد که بیت را تقطیع هجایی و ارکانی بفرمایید و وزن عروضی آن را اگرچه در اصل آمده در زیر هجاها و ارکان هم بنویسید؟
کمال داودوند در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۴۳:
7880
احمد در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی:
ملخ بوستان خوردو مردم ملخ
اسماعیل وفا یغمائی در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸:
بنظر من که ناصر خسرو را میشناسم و خود پنجاهسال است در پی شعرم و نیز توجه به وزن و معنای شعر که منظور از حجت خود ناصر خسرو است که مقام حجت خراسان را داشت همان نوشته گنجور درست است سخن حجت بپذیر و نگر تا به گزاف...با درود
رضا در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۴ - منادی کردن سید ملک ترمد کی هر کی در سه یا چهار روز به سمرقند رود به فلان مهم خلعت و اسپ و غلام و کنیزک و چندین زر دهم و شنیدن دلقک خبر این منادی در ده و آمدن به اولاقی نزد شاه کی من باری نتوانم رفتن:
در مریاش آنک حلو و حامض است
حجت ایشان بر حق داحض است
که چو ما او را به خود افراشتیم
عذر و حجت از میان بر داشتیم
کسی که دارد حلوا یا ترشی می خورد نیاز به احساس و درک شیرینی یا ترشی ندارد چون خود می داند چه می خورد.
ابراهیم در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۶ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:
مصرع اول بیت دوم اکثر جاها خصوصا در دهخدا اینطور آمده:
خدا بگیردشان زانکه چاره ی دل ما...
رضا در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۴ - منادی کردن سید ملک ترمد کی هر کی در سه یا چهار روز به سمرقند رود به فلان مهم خلعت و اسپ و غلام و کنیزک و چندین زر دهم و شنیدن دلقک خبر این منادی در ده و آمدن به اولاقی نزد شاه کی من باری نتوانم رفتن:
یمشی مکبا یعنی سینه خیز رفتن و استوا یعنی ایستاده رفتن اشاره به آیه 22 سوره ملک
معین گلابی در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱:
درود.این نکته ای که در مورد بیت"میوه نمی دهد . . ." به نظر می رسد این گونه که سروده و نگارش شده،تعلیق بیشتری ایجاد می کند تا اینکه جا به جا شود.
م. اشراق در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان:
اشتباهات و تصحیح :
ولی در همه کاشانه هیچ نبود....صحیح است!
بهر کسی نتوان گفت حال قصه عشق....صحیح است!
مگر بصاحب دیوان ایلخان گویم ....صحیح است!
متشکرم منبع کلیات سعدی سنه 1369 قمری
خط نستعلیق
فریبرز فرشیم در ۹ سال قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸: