داتیس در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:
چرا شعر ناقص نوشته شده !!!؟
سجده بر بتی دارم راه مسجدم منما
کافر ره عشقم من کجا مسلمانی
ما و زاهد شهریم هر دو داغ دار اما
داغ ما بود بر دل داغ او به پیشانی…
احسان در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۲ دربارهٔ رهی معیری » منظومهها » گنجینهٔ دل:
در این مصرع
غافل از ان گنج که در خانه داشت
یک فاصله بعد از که حذف شده
مهدی کاظمی در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:
ای دریغا ای دریغا ای دریغ
کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ
افسوس و صد افسوس که آن ماه آنچنانی در زیر ابر ئنهان شد ...
چون زنم دم کآتش دل تیز شد
شیر هجر آشفته و خونریز شد
چگونه توضیح بدم این هجران رو که آتش دلم سرکشیده و شیروجودم درنده و خونریز و سرکش شده ... یعنی چگونه این همه رو بگوییم وقتی دیگه تاب و تحمل ندارم ...
آنک او هشیار خود تندست و مست
چون بود چون او قدح گیرد به دست
برای تشبیه اونیکه در وقت هوشیاری تند و سر مسته ببین وقتیکه جام قدحی نوش کنه چگونه میشه ........
شیر مستی کز صفت بیرون بود
از بسیط مرغزار افزون بود
مثل شیر قدرتمند ومستیکه وصف حالش با صفت سخته کل قلمرو و گستره اش برایش کوچکه.... افزونی شیر بر سیطره اش مثال آتش درون من ازین دوری و ازین فراق هست و در قالبم نمیگنجد.. عشقی که تجربه اش دنیارا برای عاشق کوچک و سینه رو فراخ میکند.....
حرف و صوت و گفت را بر هم زنم
تا که بی این هر سه با تو دم زنم
با زبانی گویا تر از زبان سر و باصدایی رساتر و با نوعی ارتباط پر مفهوم تر میشه باتو دم زد اخه تو رویای من و فکر من و ذوق من رو خودت میدونی و میبینی.... خودت از غم هجرانم خبر داری من اینگونه باتو دم میزنم بی حرف و گفت .........
آن دمی کز آدمش کردم نهان
با تو گویم ای تو اسرار جهان
تا اون اسراری از حقیقت که از حضرت ادم نهان کردم باتو بگویم ....
آن دمی را که نگفتم با خلیل
و آن غمی را که نداند جبرئیل
اون حرفهایی رو نگفتم با ابراهیم خلیل و مختص حالات و عشق و اشتیاق توست بتو میگویم و حتی ازون غمی که جبریل خبر نداره و بتو میگویم و بردل تو نازل میکنم ..
علی رشوند در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
این شعر حافظ از آن شعرهایی است که حال عرفانی شگفتی داشته است .این گفتم و گفتا تجربه عرفانی بی نظیر ی است که سوال می کند هم جواب می دهد گفتم ماه من شو گفتا اگر برآید .این اگرها همان قله های صعود است که همت حافظ گونه مولوی گونه وخیام وار و نظامی گونه می طلبد
مهرزاد ابراهیمیان در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۲۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۴:
البته تا حدود زیادی مفهوم این حکایت روشن است,هرچند کمی هم ناروشن.......به هر حال شاید با یک مثال مفهوم آن روشن تر شود:
فرض کنید موبایل شما خراب شده و باید قطعه ای از داخل آن تعویض شود و شما آن را به همسایه تان که تعمیرکار تلویزیون است بدهید تا قطعه را تعویض کند ,و او هنگام باز کردن درب پشت گوشی موبایل آن را بشکند!!!!
در این صورت,هرچند که او موبایل شما را شکسته است اما مقصر اصلی شما هستید که کار را به کاردان نسپرده اید.(و این داستان میتواند در تمام امور زندگی صدق کند, و سعدی از شما میخواهد همیشه مراقب کارهایی که میکنید یا حرفهایی که میزنید باشید تا کمتر ضرر کنید)
عبداله مرشد در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۵۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
خواننده شعر شهریار تا اون موقعیت گیرش نیاد قابل لمس و درک نیست و لااقل بهتر حس نمی شود . برای همین مثلا اونجا که میگه .من الینی گچپ یاشیم .سن بیر اوتز یاشیندا قز . سویله گوریم اللی یاشین نه نسبتی اوتز یاشا . مثلا زن وشوهر با اختلاف سن زیاد و یا دو دوست در این شرایط بهتر قضیه را درک میکنند . برای همین بعضی دوستان در مصادیقی اشتباه می کنند و فکر میکنند شعر استاد فقط برای موضوع خاصی است یا بوده
عبداله مرشد در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۴۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
بچه که بودیم بما میگفتن اگه یه موقعی گم شدید . اون بالا ستاره ایه دنباله دار دنبالشو بگیرد گم نمیشید. بزرگ که شدیم بما که رسید ونبالشو خودش برید.
میم الف در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۸:
لطفا مصرع دوم بیت دوم تصحیح شود:
در فهمِ خط پرگار حکم دو سر نباشد
کیاسری در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶۵:
در نوشتار دوست گرامی - فرزند فردوسی- هم واژه های بیت و استاد تازی هستند. به دلیل ریشه یکسان زبان ها ، هر واژه ای اگر ریشه یابی شود ، شاید به زبان بیگانه برگردند. حذف کم کم و پرهیز از پذیرش واژگان نو بیگانه ، بهتر است.
کمال داودوند در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۵۳:
5363
سعید در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:
بازوی ستبر گرخدا داد تو را
بر دوش کشی بار فقیری مردی
محمد زاهدیان تجنکی در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
این متن را برای مخاطب عام می نویسم ...
سعدیا گفتی به چشم خویشتن دیدی که جانت می رود
چون رفتنش را دیده ام ، آن دلستانم می رود
چون درد من را دیده بود ، آنگونه شادان می رود
من گشته ام شیدای او ، اما خرامان می رود
مرد دل در داغ او ، اما چه آسان می رود
م.ز.
امیر در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۸ - منع کردن خرگوش از راز ایشان را:
منظور مصراع دوم از بیت اول چیست؟
با تشکر .
انسیه آرزومندی در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲:
در بیت چهارم نیمه ای ابر است صحیح است.
آرشام در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۱ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۳:
شعر زیبایست
در آرامگاه خواجه در دروازه قران شیراز هم این شعر رو نوشتن..
انسیه آرزومندی در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۲:
'من خون گرفته کردم نظری و کشته گشتم' صحیح است.
جواب علیرضا در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹:
سورتی یعنی سوره ای
گمنام در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:
بابک گرامی،
نوشت باد، نوشمان باد، مایان پیداگران باده ناب،
شناگران افسون گل سرخ، "کاشفان فروتن می"
نوشت باد!
با این همه، بر ماست گشودن این راز ، گشودن افسون گل سرخ .
درباره سنگ آسمانی که میگویند 'خرخزندگان " را از میان برد با شما هم رای نیستم، آنا ن ناهنجاریی د رزنجیر تکامل بودند (پی آمد یک یا چند جهش )که سرما و کمبود خورد و خوراک ازمیانشان برداشت،
وسر انجام خرابی این دیر بر گردن بنده عشق ،سخندان فاش گوی است که میگفت:
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
تندرست و شادکام بوید
سیاوش عیوضپور در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۹ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:
اصلاح کنید
هم صورت آن کس که تو را دارد دوست
زینب در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سیام: