گمنام-۱ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:
ام ام ،
مردمی ( میمردم ) تا بدیدمی رویت.
حقیر در ۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۷:
به نظرم اشکال وزنی در مصرع سوم موجود نیست
هاشم در ۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:
Farhad Koohkan, [21.09.16 16:29]
با درود به پیشگاه یاران گرامی و بزرگانی که با باریک بینی هامشی بر چکامه زیبای استاد سخن نگاشته و با افزودن دیدگاه های خود چشم اندازهای تازه ای فرا روی خوانندگان گشوده اند و کشتی سرگردان اندیشه را در دریای بیکران چم های ( معانی ) واژگان زبان پارسی به کرانه های تازه رهنمون گشته اند،
هادی عزیز با ترجمه خود پاسخ بسیاری از نادانسته های این چکامه را به زبانی روان و آسان فرموده اند و دیگران نیز با جهش هایی که در اندیشه هایشان پدید آمده به برداشت های ارزشمندی دست یافته اند . اکنون من نیز برای روشن شدن اندیشه دلبستگان به چکامه ها و اندیشه های این بزرگ مرد پهنه سخن دوپهلو و مستعار دریافت خود را از واژگان تازی پیش کش می کنم (نبایر از یاد برد که ویژگی شعر این است که _ به قول دکتر محمد تقی و حیدیان کامیار مرز شعر بودن زبان آن جاست که زبان به جای خبر رسانی به بیان احساسات و عواطف رو آورد ؛ زبان چگونه شعر می شود 1383)و باید به یاد داشت که زبان حافظ زبان ایهام و استعاره است و زیبایی شعر ایشان این است که هر کس به فراخور آنی که در آن است از سخن ایشان برداشتی می کند .
در مصرع دوم : همانا من روزگار را از دوری تو چون روز رستاخیز در می یابم که در آن روز هیچ کس پناهی نمی یابد و مرا در دوری تو آرام و پناهی نیست.
در مصرع چهارم ، سخن را می توان غیر پرسشی نیز فرا یاد آورد و آن را خبری پنداشت ( بیش از این چشم مرا اشکی نیست و این ما را نشانه ای است .) .
با فرمایش عزیزی که " حلت " " را حلال شدن " ترجمه کردند همراهم اما یاد آور می شوم که در زبان تازی "حل یحل "به چم جانشین شدن و نتیجه دادن نیز هست . بنا بر این من توان این گونه دریافت که هر کس پدیده آزموده ای را دوباره بیازماید جز پشیمانی نخواهد دروید و پایان کار او جز به پشیمانی نخواهد انجامید .
اما در بیت " پرسیدم از طبیبی ... " از طبیب احوال دوست را که غایب است نپرسیده است ، بلکه احوال خود را در حالی که در کنار دوست باشد یا از دوست دور باشد می پرسد و از طبیب می خواهد تا چگونگی او را در این دو حال بیان کند و طبیب در پاسخ می گوید آنگاه که از دوست دوری در شکنجه و سختی به سر می بری و آنکاه که در کنار دوست می گذرانی در تندرستی هستی .
بیت سوم در پاسخ به طبیب است : به خدا قسم که دوستی و دوست داشتن را بی سرزنش ( اغیار )ندیده ام .
با کرنش و پاسداشت تلاش همه شمایان در راه شناساندن فرهنگ پارسی : هاشم پیرگزی
لیلا در ۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳:
سعدی چه قدر زیبا می فرماید در بیت:
باور مکن که صورت او عقل من ببرد
عقل من آن ببرد که صورت نگار اوست
به نظر حقیر نزدیک به مضمون این بیت از مولاناست:
ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد
خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد
alireza۰fa در ۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۲۰ - و له ایضا:
دوستان، لطفن ترجمه بفرمایید.
حسین در ۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳ - ارزش گوهر:
در بیت نهم علامت ویرگول باید بعد از اگر باشد.
احسان میرزائی تشنیزی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:
اجرام که ساکنان این ایوان اند
اسباب تردد خردمندان اند
هان، تا سر رشته ی خرد گُم نکنی،
آنان که مُدبر اند سرگردانند.
.
.
اول باید یه سری توضیحات درباره بعضی لغات بدم که درست برداشت بشه.
اجرام : جمع جِرم هست که هر شیئ ای معنا میده که میتونه معنای بی خاصیت هم بده ، بهر حال شعر هست و بازی با کلمات و معانی عمیق و کنایه ها همه باید مد نظر باشه.
خرد : درکی است از واقعیت به کمک عقل و رسیدن به علم در حالی که هادی و راهنماش اخلاقه و حالا مسئولیت رو می پذیره. (تعریف استاد هلاکوئی)
خردمند : کسی است که پنج خصوصیت رو داشته باشه : علم ، عقل ، واقعیت ، اخلاق ، مسئولیت
(توضیح عمومی : عقل نیرویی است که از طریق اون میشه واقعیت رو به علم رسوند و در صورتی که اخلاق و مسئولیت کنارش باشه ، میشه فردی که دارای صفت خردمندی هست.) -دکتر هلاکوئی-
معنای لغوی مُدبر : پیش اندیشیده ، از پیش طراحی شده ، هدایت شده ، ساختگی ، تهیه شده ، کسی که به ترتیب اهمیت میدهد ، کسی که کارها را انجام میدهد. (المعجم)
معنای لغوی مدبر : تدبیر کننده ، صاحب تدبیر. (معین)
معنای لغوی تدبیر :
لغتنامه دهخدا : اندیشه کردن در عاقبت کار ، پایان کار نگریستن ، در پس کاری در آمدن.
معین : به پایان کار اندیشیدن ، اندیشیدن ، مشورت کردن ، پایان بینی.
توضیح :
بعد از این توضیحات فکر نمیکنم فهمیدن این بیت شعر چندان سخت باشه.
میشه گفت اجرام که همون هر چیز یا شیئ میتونه باشه ، به نظر میاد اینجا به معنیه اشخاص بی خاصیته که ساکنان این ایوان یا همون حیاط یا همون دنیا هم به نظر تعبیر میشه ، اسباب یا همون وسیله ، تردد هم گذشتن و حرکت و راه رفتن و اینها معنی میشه که در بطن همه اینها دیده شدن مُستَترِه ، که اون اشخاص بی خاصیت سبب دیده شدنه خردمندان هستند تا سر رشته ی خِرد گُم نکنی ، اینجای شعر هم که خیلی واضحه ، و الان میرسیم به مصرع آخر که به نظر میاد که میخواد به همه بگه که اون کسی که قبل از هر کاری فکر میکنه یا اندیشه میکنه و عاقبت کارو میبینه ، کاملا به اوضاع مسلط نیست و سرگردانه ، نمونه همون شخصی که میگن اگه کسی رو پیدا کردی که خیلی به کارش مطمئن بود ، یا یقین داشت باید به کارش و به علمش شک کنی ، که در پس هر علمی یه شک و تردیدی خوابیده یا همون تعبیره مستتر بودن در جریانه.
الان به گفته ی این شعر میفهمیم که آدمهای خردمند به کارشون یقین ندارند.
این برداشتی بود که من از شعر داشتم ، گفتم در اختیار شما بگذارم ، هر انتقادی شنیده میشه.
مهدی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۲ - نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زان سبب عالم کبودت می نمود
این بیت از شعر مولانا اشاره به احوالات ذهنی ما که بر درک ما از جهان تاثیر میگذارند است.
که بعد ها ایمانوئل کانت فیلسوف المانی و بنیانگذار ایده آلیسم المانی همین را متذکر شد با فرق آن که آن گفت ما عینک زمان و مکان بر چشمانمان داریم و این ذهن ما است که ماده احساس را در زمان و مکان مشخص تنظیم و منظم میکند.
nabavar در ۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۰ - مقالت یازدهم در بیوفایی دنیا:
با شما موافقم مهناز بانو
اغلب می نالیم و گله مندیم ، طلبکاریم ، خود کرده را تدبیر می خواهیم ، تمام شیرینی های زندگی را به تلخی یک دلتنگی می فروشیم ،
چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اختری را
نظامی تنها نیست ، چه بسیارند که دست تقدیر را علیه خود می بینند و دنیای زیبا و شاد را با زبان بی وفایی به دوزخی غیر قابل زندگی تعبیر می کنند، این همه نعمت ، این همه جنب و جوش ، این همه زندگی را ، من ، به ابد نادیده نمی فروشم ، اگر چه حکیم نظامی گفته باشد،
به قول شما گرامی
مانا باشید
مهناز ، س در ۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۰ - مقالت یازدهم در بیوفایی دنیا:
چند اشتباه تایپی
بیت سوم : بار درین موج گشادن که چه
بیت هشتم : پای ز انبازی او بازکش
بیت : عاقبت چونکه به مردم کند، به گمانم چنین باشد : عاقبتت چونکه به مردن کند
امید که اشتباه نکرده باشم
مانا باشید
کمال داودوند در ۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۹۲:
5603
وممنون ازفایل موسیقی که ازطرف گنجور
برای شاعران مربوطه درنظرگرفته شده درضمن اگررایگان بود
بهتر بود.
مهناز ، س در ۸ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۰ - مقالت یازدهم در بیوفایی دنیا:
حکیم نظامی ست
اما ، اینهمه بد بینی چرا
از این زندگانی تنها مرگ را مجسمه پیش رو داشتن چرا
مگر دندان اسب پیش کشی را می شمرند ؟
زندگی نعمتی ست که به ما ارزانی شده . اینگونه نگاه را نمی پسندم ،
آقای نظامی ، مانا هستید ، ولی ،،،،،
فرشته ک در ۸ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۴ - در رفتن شیرین به کوه بیستون و گفتگوی او با فرهاد و بیان مقامات محبت:
در متن آمده:
با نیازی نیازت هست دانم
به هر جا هست برخوان کش بخوانم
به جای 'با نیازی' ابتدای بیت، 'به انبازی' صحیح است
همچنین
مرادت گفت چه؟ گفتا مردات
که واژه آخر، 'مرادت' صحیح است
قافله باشی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۸ - چالیش عقل با نفس هم چون تنازع مجنون با ناقه میل مجنون سوی حره میل ناقه واپس سوی کره چنانک گفت مجنون هوا ناقتی خلفی و قدامی الهوی و انی و ایاها لمختلفان:
راهزن= راه (اسم) + زن (بن مضارع)
گمنام-۱ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۰ - مقالت یازدهم در بیوفایی دنیا:
جناب شایق،
می فرماید:
پای منه بر سر این خار خیز
خویشتن از خار نگه دار خیز
به گمان همین باید کرد ، در رویارویی با میخ
عادل در ۸ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۹ - داستان عیسی:
جامه ی عیب تو تُنُک رشته اند
به نظر صحیح تر و موزون تر میاد.
mm در ۸ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:
ای که گفتی، فمن یمت یرنی
جان فدای کلام دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه، من
مردی، تا به دیدمی رویت
حمید سامانی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
خوانش کلمه پس در بیت سوم شعر با صدای خانمی که در اینجا گذاشته اید اشتباه است
پس در بیت سوم به معانی پشت و پسین است نه به معنای سپس و پس
پس و کس در" ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس" قافیه درونی هستند
در ضمن ره زند هم بایستی جداگانه نوشته شود، رهزند غلط است
اشتباه های املایی فراوان در گنجور به چشم میخورد
رضا در ۸ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۱ - درک وجدانی چون اختیار و اضطرار و خشم و اصطبار و سیری و ناهار به جای حس است کی زرد از سرخ بداند و فرق کند و خرد از بزرگ و طلخ از شیرین و مشک از سرگین و درشت از نرم به حس مس و گرم از سرد و سوزان از شیر گرم و تر از خشک و مس دیوار از مس درخت پس منکر وجدانی منکر حس باشد و زیاده که وجدانی از حس ظاهرترست زیرا حس را توان بستن و منع کردن از احساس و بستن راه و مدخل وجدانیات را ممکن نیست و العاقل تکفیه الاشارة:
قدیمی ها در ماه رمضان وقتی سحر برای خوردن سحری بر می خواستند چون ساعتی نبود پرده ها را می کشیدند و به بیرون خانه نگاه نمی کردند که مبادا هوا روشن شده باشد تا از سحری خوردن باز نمانند. وقتی انسان از دیدن خورشید ابا می کند عجب نیست اگر جایی پشت به حق کند.
مهرزاد در ۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲: