آرش طوفانی
آرش طوفانی در ۶ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۹ - قصهٔ «سُبْحانی، ما اَعْظَمَ شَأْنی» گفتن ابویزید قدّس الله سرّه و اعتراض مریدان و جواب این مر ایشان را نه به طریق گفت زبان بلک از راه عیان:
در تقویت معنای "سغراق" در نظر دکتر سروش و ناظر به این بیت مولوی باید تاکید کرد که معنایی که دکتر سروش برای واژه "سغراق" ذکر کرده اند و آن را به معنای "باده" یا "می" گرفته اند؛ درست بوده و توسط "لغت نامه دهخدا" نیز تایید شده است.
در لغت نامه دهخدا برای واژه "سَغراق", معانی ذیل آورده شده است:
پیاله شراب, پیاله می
و در پایان مطالبش در این باب, معنای "می" را نیز به تنهایی برای واژه "سغراق" آورده است؛ این بیت شعر را نیز به عنوان شاهد مثال از "تاج المآثر" ذکر می کند:
رونق گرفت مجلس ساقی شراب در ده
سغراق آتش افشان یاقوت ناب در ده
بنابراین با توجه مراتب بیان شده, نظر دکتر سروش در معنای واژه "سغراق" دارای پشتوانه ادبی و واژه شناسی بوده و مصون از خطا هست. به خصوص که بسیار سازگار با معنای کلی این بیت مولانا نیز هست.
آرش طوفانی در ۷ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:
ای کاش! امکان ضبط و ضمیمه نمودن خوانش صوتی برای همه اعضا گنجور میسور می بود. همانند این که درج حواشی توسط افراد گوناگون ممکن شده است.
---
پاسخ: این امکان وجود دارد. اینجا را ببینید.
آرش طوفانی در ۷ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:
سلام مجدد به یاران عزیز
لحن خوانش این غزل که در قالب صوتی ضمیمه این غزل شده است؛ بسی می توانست شایسته تر و عمیق تر باشد.
آرش طوفانی در ۷ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:
سلام به دوستان عزیز
هر وقت که این بیت سعدی را می خوانم و یا به گوشم می رسد, مست و طربناک می شوم:
سر که نه در راه عزیزان رود
بار گران است کشیدن به دوش
روح سعدی بزژگوار قرین کامیابیذو شادی باد.
آرش طوفانی در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را:
واقعا «هفت پیکر» نظامی، یک شاهکار ادبی، اخلاقی و معرفتی است. جداً خواندن این اثر هوشمندانه را به تمام عزیزان، پیشنهاد می کنم. روح این مرد فرهیخته «جناب نظامی» شاد و قرین مرحمت باد!
آرش طوفانی در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را:
با عرض سلام و ادب
بیت شماره 44 عیناً به عنوان بیت شماره 45 تکرار شده است که شایسته حذف از پایگاه داده گنجور است. متشکرم
آرش طوفانی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۳:
سلام خدمت عزیزان
از خواندن این غزل مست می شوم. به نظر بنده این غزل زیباترین و حکیمانه ترین غزل مولوی است. روحش شاد باد.
آرش طوفانی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۹ - پیدا شدن روح القدس بصورت آدمی بر مریم بوقت برهنگی و غسل کردن و پناه گرفتن بحق تعالی:
سلام خدمت عزیزان
«رَبوه» به معنای «بلندی، جایی که در ارتفاع بالاتری نسبت به مکان دیگر قرار دارد؛ به نحوی که از آن بلندی، منطقه مادون در دید کامل واقع می شود.»
آرش طوفانی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۱:
شایان ذکر بوده که در دیوان غزلیات شمس به تصحیح مرحوم استاد بدیع الزمان فروزانفر نیز در مصرع دومِ بیت دوم، واژه «دوغ» ضبط شده است؛ نه «یوغ»!
البته گفتنی است که واژه «دوغ» را می بایست با دال مفتوح به صورت «دَوغ» خواند؛ که به معنای بیماری و تباه شدن است. از همین روی مصرع مذکور که می گوید:
به دَوغ دیو در افتی دریغ آن باشد
چنین معنا می شود که : «اگر به آفت و تباهی شیطان گرفتار شوی، موجب افسوس و تأسف است.»
آرش طوفانی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۱:
درود و ادب خدمت دوستان
براستی غزلی نغز و پر مغز است!
آرش طوفانی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۹ - قصهٔ «سُبْحانی، ما اَعْظَمَ شَأْنی» گفتن ابویزید قدّس الله سرّه و اعتراض مریدان و جواب این مر ایشان را نه به طریق گفت زبان بلک از راه عیان:
با عرض ادب و احترام خدمت عزیزان
در بیت شماره 2107 مثنوی به تصحیح دکتر عبدالکریم سروش، معنای «سغراق»، «باده» است؛ و «سغراق زفت» یعنی «باده سنگین».
آرش طوفانی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۳، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:
با سلام خدمت دوستان عزیز
در مورد این بیت: «پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت/ ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم»
که برخی دوستان نیز مطالبی در مورد آن بیان داشتند؛ لازم به ذکر می دانم که حافظ در این بیت به موضوع اجتناب ناپذیر بودن احتمال وقوع گناه در موجود انسان سخن می گوید؛ و این یعنی احتمال ارتکاب گناه از سوی انسان امری خارق العاده نباید محسوب شود؛ و لذا کسی که مدّعای پاکی مطلق و طهارت محض را داشته باشد، در عالم آدمیّت فرزند ناخلف است؛ یعنی از جنس انسان نباید باشد!
این موضوع یکی از نظریّات بدیع و منحصر به فرد و از کشفیّات بسیار عمیق تفکّر حافظی است که نتایج جامعه شناختی و اخلاقی فراوانی را در دل خود حمل می نماید.
اما باید توجّه داشت که برخلاف نظر پاره ای از دوستان گرامی، این همجواری عمل گناه آلود با وجود آدمی به معنای این نیست که گناه یک جزئی از اجزای ذاتی وجود آدمی باشد؛ به نحوی که با نبود آن آدمی از جرگه ی انسانیّت بیرون رود! چراکه مفهوم «ذات» و یا «جوهر» از مفاهیم فلسفه ی یونانی و ارسطویی بوده که ایرادات عدیده ای نیز بر آن وارد است و حافظ هم اصلا در وادی بیان مقولات توهمّی مثل مفهوم جوهر و امثال آن هیچ گاه نبوده است. از همین روی تفکّر حافظی را با اوهام فلسفه ی یونان باستان و آنچه از این دست در حکمت و کلام اسلامی نیز پیگیری شده است؛ آلوده نفرمایید.
حافظ در این بین متذکّر این مفهوم فربه است که توقّع جامعه ی بی گناه و انسان صد در صد مطّهر توقعی بسیار بعید از جماعت حتّی پیامبرانه همچون حضرت آدم و حضرت یونس و حضرت داوود و... می باشد؛ چه رسد به جوامع متشکّل از انسان های متوسّط الحال!
لذا این مفهوم را در واقع به مثابه ی یک ابزار معرفتی به کار می گیرد تا از خشکی و عبوسی و تحجّر جامعه ی صوفیانه و مدّعیان دینداری زمانه ی خود بکاهد؛ همان جامعه ای که به زرق و ریا و نفاق تا بن دندان آلوده بود و خرقه پوشان سالوس و دینداران خشک مغز و متظاهر آن کوچکترین ارتکاب گناه را از کسی تحمّل نمی کردند و آن را به معنای لرزیدن عرش کبریایی می دانستند!
حافظ در مقابل این توبه فرمایانی که خود کمتر توبه می کردند مفهوم خطاکاری انسان را به عنوان یک اصل روانشناختی که متّکای درون دینی ای همچون «قرآن کریم» نیز داشت، به زیبایی بی بدیل شاعرانه ی خود بیان کرد! روحت شاد حافظ! روحت شاد!
آرش طوفانی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۳، ساعت ۲۲:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹:
با درود به عزیزان
در «دیوان حافظ» به تصحیح «استاد احمد شاملو» بیت دوّم این غزل به این ترتیب آمده است:
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند/مرید فرقه دردی کشان خوش خویم!
به نظر بنده نیز عبارت «فرقه» به جای «خرقه» مناسبت بیشتری دارد؛ چراکه عموما حافظ خرقه را متعلّق به صوفیه می شمارد و همواره نیز صوفیه و زهد عبوس آن ها را مورد انتقاد قرار می دهد.
هرچند که از منظری دیگر می توان در این بیت، این وجه را نیز لحاظ نمود که حضرت حافظ با آوردن لفظ «خرقه» به نوعی «دردی کشی رندانه ی حافظی» را در نقطه ای مقابل زهد صوفیانه و به مثابه ی طریقتی سلوکی مراد کرده باشد.
آرش طوفانی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۳، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹:
روحت شاد حافظ!
اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک/کز آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک!
آرش طوفانی در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:
با عرض سلام خدمت عزیزان
در «دیوان حافظ» به تصحیح «استاد احمد شاملو» ابیات سوّم،پنجم و ششم این غزل، یعنی:
(3)می صبوح و شکر خواب صبحدم تا چند/ به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری
(5) هزار جان مقدّس بسوخت زین غیرت/که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری
(6) ز من به حضرت آصف که می برد پیغام/ که یاد گیر دو مصرع زمن به نظم دری
وجود ندارند؛ مضاف بر این که به نظر بنده تصحیح استاد شاملو از حیث ترتّب معانی و نظم موضوعی بسیار منسجم تر می باشد.
شایان ذکر است که البته طبق نسخه های «قزوینی»،«غنی»،«نائینی» ابیات مرقوم جزو ابیات این غزل درج شده اند؛ اما شخصا همان طور که عرض کردم، تصحیح استاد شاملو را به جهت رعایت نظم مفهومی ابیات بسیار بیشتر می پسندم.
آرش طوفانی در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۷ - باز جواب گفتن آن کافر جبری آن سنی را کی باسلامش دعوت میکرد و به ترک اعتقاد جبرش دعوت میکرد و دراز شدن مناظره از طرفین کی مادهٔ اشکال و جواب را نبرد الا عشق حقیقی کی او را پروای آن نماند و ذلک فضل الله یتیه من یشاء:
مولانا در تناسب مضمون بیت 21 این حکایت، در جایی دیگر می فرماید:
« آنچه برّد بحث را عشقست و بس
او ز گفتگو شود، فریاد رس!»
آرش طوفانی در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۷ شهریور ۱۳۹۳، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:
بیت نهم این غزل ناب، ناخودآگاه این سخن حافظ را به ذهنم احضار کرد:
عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد!
آرش طوفانی در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۴۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۰ - حکایت کرم مردان صاحبدل:
روحت شاد سعدی که چقدر دل نشین و عمیق سخن می گویی! روحت شاد!
بله!
تنی زنده دل، خفته در زیر گل/به از عالمی زنده مرده دل!
افسوس و صد افسوس که مزاج دهر تبه گشته و روزگار سفله پرور شده است!
آرش طوفانی در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹:
سلام به عزیزان
در حاشیه های مربوط به این شعر بحث شده است از این که آیا سعدی عارف بوده است و یا خیر؟
آنچه در بحث دوستان عزیز موجب غفلت قرار گرفته است این بوده که معنای عارف را پیش از ورود به بحث کنکاش و مشخّص ننمودند. و همین موجبات اختلاف نظر آنها را رقم زده است.
به نحو بسیار مجمل عرض می شود که چنانچه عارف را به معنای کلاسیک آن که دلالت بر طریقه ی صوفیه نماید؛ که از مشخصه های آن عزلت گزینی و ترک دنیا و طلب فقر بوده است؛ در نظر آوریم؛ همچون طریقت غزالی و مولانا و امثال آنها، آن گاه سعدی در این معنا عارف محسوب نمی شود! چرا که به صراحت سعدی بر ارج و تفوّق توانگری بر درویشی صوفیه معتقد است!
از منظر دیگر اگر عارف را کسی بدانیم که وقوف به دقایق معنا و احاطه بر امر خودشناسی و حامل حکمت های زندگی باشد؛ قطعا سعدی به جهت نگاشتن هر کدام از کتب بوستان و گلستان به حقّ جزو اهل حکمت و عارف به این معنا شمرده خواهد شد!
امّا فارق از تقسیم مشعر، سعدی از آن دست متفکّرانی است که بسی بیش از مکتب های عرفانی پیش از خود فخر و فراخی دارد؛ به نحوی که نمی توان به راحتی سعدی را در فلان طریقت یا بهمان نحله گنجاند!
سعدی به حقّ، خود بنیانگذار شیوه ای از فکر کردن است که پیش از او سبقه ای از نوع نظر او موجود نبود! یعنی سعدی خود صاحب مکتب است و از آن دست ماهیانی است که در تور قالب های فکری دیگران جا نمی شود!
سعدی همانند حافظ، مکتب تأسیسی خود را دارد که ناشی از استقلال نظرگاه او است!
بنابراین هر دو عزیزی که در صدر حاشیه های این شعر مطالبی را بیان فرموده بودند از منظرهای گوناگون محقّ بودند؛ و آن تفاوت دیدگاه ایشان نیز ناشی از همین هویّت مستقل تفکّر سعدی بوده است؛ که از جهتی نمی توان او را عارفی کلاسیک محسوب نمود و از زاویه ای دیگر امّا او از اجلّ حکما و عرفای رازدان پارسی شمرده می شود.
آرش طوفانی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۲۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲۱ - حکایت دختر حاتم در روزگار پیغمبر (ص):