گنجور

حاشیه‌ها

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۷۵:

7647

عابد توانچه در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:

ندب . [ ن َ دَ ] (اِ) داوکشیدن بر هفت باشد در بازی نرد، و آن را به عربی عذرا خوانند، و چون از هفت بگذرد و به یازده رسد آن راتمامی ندب و داوفره گویند و به عربی وامق خوانند، وچون بر هفده رسد آن را دست خون گویند و اگر از دست خون بگذرد حکم اول پیدا کند، ...
لغتنامه دهخدا

نادر در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۱:

ای عشق، تویی جمله ..
ای عشق، تویی تنها ..

سید رشتی در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۰:

قای شیخ محمد شریف رازی می‌نویسند:
روزی در محضر مرحوم حاج شیخ محمد تقی بافقی رضوان الله علیه بودم، ایشان به مناسبتی از مرحوم ملا محمد اشرفی مازندرانی(1315ق) که قبرش در بابل مازندران به مقبره حجة الاسلام معروف است، یاد فرمود و از مقامات ایشان تعریف فرمودند و مِن جمله از مقام ایشان اینکه به قدری ارتباطشان با مرکز ولایت و منبع وحی و رسالت کامل بود که اگر به آنها پیغامی می‌فرستاد برایش از آن طرف جواب می‌آمد و الشاهد اینکه: وقتی جمعی از اهل بابل به قصد زیارت امام رضا(ع) حرکت می‌کنند که در میان آنها یکی از مقدّسین بابل و مریدهای خاص ایشان بوده و موقع رفتن برای وداع حاجی(قدس سرّه) ، می‌آید و اظهار می‌کند که به مشهد مقدس مشرف می‌شوم، شما را فرمایشی هست؟(مرحوم حاجی اشرفی) می‌فرمایند:
«این کاغذ را می‌دهم می‌بری به حضرت رضا(ع) میدهی و جواب آن را گرفته و می‌‌آوری و التماس دعا دارم.»
آن مقدس کاغذ را گرفته و با خود فکر می‌کند که جناب حاجی اشرفی مگر متوجه نیست که حضرت رضا(ع)از دنیا رفته، چطور من کاغذ را به حضرت بدهم و جواب بگیرم؟!
بالاخره با قافله به سمت مشهد حرکت می‌کند و پس از ورود، با خود می‌گوید که کاغذ حاجی را در ضریح حضرت می‌اندازم. به حرم مشرف شده و کاغذ را میان ضریح می‌اندازد و بزیارت مشغول شده و مدتی که خواسته بود در مشهد توقف می‌کند.
وی می‌گوید: شب آخر اقامت در مشهد بقصد زیارت وداع مشرف شده بودم. هنوز پاسی از شب نگذشته بود که چند نفری به صورت فراش و خدّام حرم آمده و مردم را بیرون می‌کنند. من تصور کردم که شاید استاندار یا نایب الحکومة یا شخص بزرگ دیگری می‌خواهد مشرّف شود که حرم را خلوت کنندو لکن کسی معترض من نشد.
در جای خود که نشسته بودم مشغول دعا شدم که یک مرتبه دیدم نور زیادی در حرم ظاهر شد و در ضریح گشوده شد و حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا(ع) بیرون آمد و به طرف من تشریف آورند و به کلی قوای من تصرف شده، مات و مبهوت جمال منورش شدم. فرمود: فلانی، به بابل رفتی، سلام مرا به حاجی اشرفی برسان و بگو:
آئینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب کن تو خانه سپس مهمان طلب
پس از آن، حضرت به ضریح مراجعت نموده و زوار در حرم ریختند و مانند اول گردید. پس من خودم آمدم و دانستم که حضرت جواب نامه‌ی حاجی را به من مرحمت نموده و فهمیدم که کخ حاجی تا چه اندازه با این خانواده ارتباط دارد. چون مراجعت به بابل نمودم و حاجی را ملاقات کردم، خواستم جواب حضرت را بگویم، که حاجی(قدس سرّه) بر من سبقت گرفته و فرمود: مولایم فرمود:
آئینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب کن تو خانه سپس مهمان طلب

آرش در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:

سلام
روفیا عزیز، اگر بنده اشتباه نکنم در مصرع سوم "راست" به همان معنی سخن حق است که گفتنش موجب آزردگی خاطر "گل" نمی شود. و بله معادل انگلیسی آن "right" است. اما بعید می دانم Rectus معادل مناسبی باشد.

vijay در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

اقا گمنام گرامی
خیلی خوشحال شدم از پیام تان،امیدوارم که شادکام هستید. من راهنمای شما را خیلی لازم دارم و خوشبختم که شما کمک بنده میکنید.
إن شاء الله با زودی دوباره سحبت میکنیم
مخلس
وجی دیپ

جرعه نوش در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

سلام به فرهیختگان ارجمند
شاید در بیت ششم اشاره ای به حدیث سفینه شده که پیامبر (ص) فرمودند مثل اهل بیتی کسفینه نوح...
در میان اهل بیت پیامبر که کشتی نجاتند، هست خاکی که به آبی نخرد توفان را. لقب حضرت امیر(ع) نیز ابوتراب است. پس یکی از ذریه آن جناب منظور است. و احتمالا منظور سیدالشهداست که هل من ناصر ینصرنی سردادند و یار طلبیدند و امام صادق علیه السلام هم فرموده اند: همه ما کشتی نجاتیم اما کشتی حسین(ع) سریعترین است.
دستگیری امام حسین از غریقان و گستره این دستگیری نیز بر اسرع بودن این کشتی صحه میگذارد و نیز اینکه این خاک همه آن توفان بلاها را به چیزی نگرفت، مویدی دیگر بر چنین تاویلی است.
البته به طور جزمی معتقد نیستم که بیت به گونه دیگری قابل تفسیر نیست یا حافظ تنها به همین معنی با رمز اشاره کرده ولی به هرحال این تفسیر را متناسبتر و بدون ابهام تر یافتم. تفاسیر دیگر بخشی را درست می کنند و بخشی را مبهم باقی میگذارند و سر و ته بیت به طور سازوار جمع نمی شود.
از شرح بیت عنبر سارا بسیار لذت بردم
ممنون از زحمت تمامی دوستان

کسرا در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

اجرای ساز و آواز این غزل در برنامه شماره 402 یک شاخه گل با آوای گرم استاد شجریان

محمدرضا جباری هرسینی در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۵۱ - مکه:

حج گزاردن درست است، حال آنکه در غالب موارد که برخوردم، گذاردن تایپ شده.

محمدرضا جباری هرسینی در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۵۱ - مکه:

اصلاح غلطها

عبداللە ابراهیمی در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱:

درمقایسەی اشعار این بخش با چاپ سوم (شرکت سهامی کتابهای جیبی 1363 کە چاپ نخستش سال 1345 بودە) ناهمسانیهای فراوانی دیدم. چنان بنظر میرسد کە سایت شما فردوسی دیگرەی دارد و شعرهارا بمیل خود تگییر میدهد. مثلا:
این شعر را از قلم انداختەاید:
ز موبد بدین‌گونە داریم‌یاد/هم ازگفت آن‌پیردهقان نژاد
و این شعر را
کز آنپس چنان کرد کاو(و)س رای کە در پادشاهی بجنبد زجای
چنین تغییر دادەاید:
ازان پس چنین کرد کاووس رای
که در پادشاهی بجنبد ز جای
و من با تفاوتهای بسیاری میان اشعار کتاب مذکور و اشعار مندرجەی شما روبرو شدم کە وقت زیادی میبرد و در این کوتاە نمیگنجد، توصیە میکنم کتاب مذور را تهیە و با اشعار مندرجە در سایت خودتان مقایسە کنید

حسین در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:

درک بیت پنجم آنقدر سخت نیست که دوستان با این همه تناقض‌گویی نمایاندند. همه چیز با آیینه‌رویا معنا می‌شود:
به من نظری نکردی که خویش را در آیینه‌ی رویت ببینم. آه از سنگدلی تو!

محس سعیدزاه در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱:

ازمفهوم سخن خواجه ی غزل فارسی، که گفت:‏
دمی باغم بسربردن،جهان یکسر نمی ارزد
به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد
متوجه این نکته میشوم که:دمی بی غم به سرکردن،یک دنیا ارزش دارد.وازاین رو کنج قناعت ‏که مورد توجه وتوصیه او است؛وتعویض دلق ملمع وسجاده با ساغر و می وپیمانه، ولذا ‏آسودگی زندگی توام باعشق،چنان ازارج وارزش بهره دارد که نمیتوان انرا با دنیا مقایسه کرد.نه ‏سلطنت وقدرت سیاسی آسودگی می آفریند ونه تجارت وثروت وقدرت اقتصادی.قدرت ‏واقعی(قدرت جان)درترک این دو پهنه عظیمِ اهل دنیا است.‏

سعید در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۵:

با سلام
از دوستان فرهیخته تقاضا دارم این بیت رو معنی کنند
تو بسی سمن بران را به کنار درگرفتی
با تشکر

نادر در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۱۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۵:

این ابیات در مجموعه اشعار رودکی نیز آمده است و بیشتر حال و هوای اشعار رودکی را دارد ..

علیرضا سهرابی در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

با سلام خدمت عزیزان دل. خواستم درباره بیت آخر که از خوردن کف دریا صحبت به میان آمده است نکته ای را بیان کنم. روزی از یکی از اساتید حق شنیدم که می گفت انسانهای اولیه که بروی زمین آمدند چیزی نمی خوردند و خورا کشان نور بود. بعدها که موضوع خوردن باب شد اولین چیزی که انسانها در این دنیا نظرشان را برای خوردن جلب کرد کف روی آب دریا بود. و وقتی انسان آنرا میچشد طعمش را خوب میابد. شاید مولانا در بیت آخر که به کف افیونی آب دریا اشاره میکند منظورش همین داستان باشد.

مرضیه در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - این قطعه را در تعزیت پدر بزرگوار خود سروده‌ام:

کاش خدا پدری نمی آفرید حالا هم که آفرید اونو پس نمیگرفت :( این عادلانه نیست...

گمنام-۱ در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

جناب ویجی
درود بر شما که عنوان "آقا " را به درستی به کار بردید
آنگونه که ایرانیان میگویند و می نویسند " آقای "
از دید دستوری نادرست است
شاد و تندرست بوید.

طلا در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۹:

جناب مولانا چند بار مخاطب هاشو عوض میکنه اولین مخاطب همان دیوانه و لولی بربط زن یا ساقی با ساغر شاهانه است که با شراب آگاهی همه اهالی شهری رو که امثال مولانا اونجا هستن رو مست کرده.پس کسی که دیگران رو اینچنین مست کرده میبایست از مستی دیوانه شده باشه .میتونیم دیوانگی رو بی عقلی هم درنظر بگیریم البته بی عقلی ناشی از عشق منظورمه چون وقتی عشق میاد وسط عقل و استدلال میره کنار.مخاطب دیگرش میتونه ما باشیم که میگه جانا به خرابات آ تا لذت جان بینی.
شهرام ناظری در آلبوم رقصانه بسیار زیبا بازسرایی کرده اند.

vijay در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

اقا کاوه
بسیار مهربان هستید،خیلی ممنون!
دست تان درد نکند.
با درود
وجی دیپ

۱
۳۵۹۷
۳۵۹۸
۳۵۹۹
۳۶۰۰
۳۶۰۱
۵۵۴۶