دکتر مهدی زهره وندی در ۸ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۱:
سلام نازنینانم.
برای اون توضیحات دوستان واژه ی " پنهان" در مصرع ( پاره) چهارم ، درست همان " پنهان " هست ولی با گویش و بر وزن " به نهان" باید خوانده شود. به اینصورت Pe nahaan
در جواب نازنینم جناب یا بانو ادب دوست ، اون واژه ی " پنهان" در اینجا ، کامل یک اختصار جمله ای رو با خود داره ( پنهان از شما باشد ) و حتی بصورت قید حالت " پنهانی" را در خودش مضمر دارد ، فلذا بر اساس نسخه لیدن ، " پنهان" درست هست ولی با همان وزن ( سنگینا ) که عرض کردم.
در حین خواندن دکتر سروش هم اگر دقت شود ، " پ" _ نهان بیشتر بگوش می رسد. سپاسگزارم
۷ در ۸ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۲۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۵ - حکایت:
بایزید بسطامی:
ابویزید طیفور پسر عیسی پسر سروشان بسطامی ملقب به سلطان العارفین در نیمه اول قرن دوم هجری یعنی در سال آخر دوره حکومت امویان در شهر بسطام از ایالت کومش (قومس) در محله موبدان (زرتشتیان) چشم به جهان گشود. تولد او به سال 131 هجری ثبت شده و جد او سروشان والی ولایت قومش بوده است.
فریدالدین عطار در تذکره الاولیا 56 صفحه به ذکر شرح حال و اقوال بایزید اختصاص داده و این مقدار تفصیل دربارهٔ صوفی و عارفی دیگر در آن کتاب به نظر نمیرسد. عطار در آغاز شرح حال او مینویسد:
«آن خلیفهٔ الهی، آن دَعامهٔ نامتناهی، آن سلطان العارفین، آن حجة الحق اجمعین، آن پُختهٔ جهانِ ناکامی، شیخ بایزید بسطامی- رحمة الله علیه.اکبر مشایخ بود، و حجت خدای بود، و خلیفهٔ بحق بود، و قطب عالم بود، و مرجع اوتاد.و ریاضات و کرامات و حالات و کلمات او را اندازه نبود. و در اسرار و حقایق نظری نافذ و جدی بلیغ داشت. و دایم در مقام و هیبت بود، غرقهٔ انس و محبّت بود،
پیوند به وبگاه بیرونی
۷ در ۸ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۵ - حکایت:
به نزدیک من شبرو راهزن
به از فاسق پارسا پیرهن
به بازی نگفت این سخن با یزید
که از منکر ایمنترم کز مرید
Dbedal@gmail.com در ۸ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:
با سلام داریوش بیدل هستم.. خواستم خدمت ان دوست عزیزی که فرق بین قصیده و غزل را تنها تعدد ویا تعداد ابیات میدانند عرض کنم که این سخنی بس نا سخته است که بگوییم این چه غزلیست که اینهمه ابیات دارد چبسا چهار بیت که زبانی قصیده وارداردو چه بسا چهل بیت که زبانی عاشقانه و مغازله گونه دارد بر این پایه هست که این قصیده را در شمر غزلهای حافظ عزیز ثبت و ظبت کرده اند چون اساسا زبان قصیده سبک عراقی کاملا مغازله ای و معاشقه ایست چه بسا قصایدی که در دیوان خواجه شیراز هست که مصححان هنوز ان ها را در شما. غزلهای خواجه ظبت کرده اند.. ممنون امیدوارم جان کلام را رسانده باشم،، خدا نگاهدار شما دوست گرامی
سروش در ۸ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:
در آلبوم قاصدک از این شعر استفاده شده که در لیست شما نبود. لطفا رسیدگی کنید. ممنون
مینا در ۸ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳ - حکایت آن واعظ کی هر آغاز تذکیر دعای ظالمان و سختدلان و بیاعتقادان کردی:
شما در خصوص همه چیز نظر دارین
مینا در ۸ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳ - حکایت آن واعظ کی هر آغاز تذکیر دعای ظالمان و سختدلان و بیاعتقادان کردی:
عالی نگاشتین استاد کیخواه
مینا در ۸ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳ - حکایت آن واعظ کی هر آغاز تذکیر دعای ظالمان و سختدلان و بیاعتقادان کردی:
hyigugu8
مینا در ۸ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳ - حکایت آن واعظ کی هر آغاز تذکیر دعای ظالمان و سختدلان و بیاعتقادان کردی:
عالی
مهناز ، س در ۸ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:
سعید خان گرامی
به یمن دولت منصور شاهی
علم شد حافظ اندر نظم اشعار
علم شد به مانای قد علم کردن و همت گماشتن است
حافظ در نظم اشعار همت گماشت
مانا باشی
nabavar در ۸ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
V.R.N گرامی
با فرمایش شما مخالفم
سالک همان مرشد و پیر است که پس از سالها مرارت و جستجو از راه و رسم منزل ها باخبر شده .
ولی مرید ، پیرو ِپیر است و هنوز منزلی طی نکرده تا با خبر باشد ، و برای آنکه راه را بداند از پیر پیروی می کند.
می گوید : پیر مغان بسیاری از منزل ها را پشت سر گذاشته و با خبر است، معلوم است که هیچ کس به منزل نهایی نرسیده و پیر هم سالک است
پایدار باشید
شاهین داوری در ۸ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۵ - حکایت عیسی (ع) و عابد و ناپارسا:
با سلام
در مصرع اول "که" به اشتباه آمده و وزن فعولن فعولن فعولن فعل را بر هم میزند و حالت صحیح مصرع "شنیدستم از راویان کلام" میباشد.
با تشکر
V.R.N در ۸ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
شهرام عزیز شاید این متن در مورد این بیت شما را بهتر راهنمایی کنه.
در این بیت سالک همان مرید است نه چیر و مرشد.
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
مستی خروج از تعلقات و تقیدات دست و پا گیر سالک است ،که رهرو راه عشق را چون کشتیی در امواج خروشان و دریای متلاطم بلا به پیش میبرد و به سلامت به دور از چشم راهزنان طریق عشق به لقاء یار میرساند
همه افعال سالک اعم از نماز و عبادت و کسب و کارش باید می آلود باشد و تنها در جهت قرب و وصال محبوب باشد
ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین
واین ممکن نیست مگر به اذن ولی و نوشیدن می به دست او
عبادت در حالت مستی و بیخودی و در غیاب نفس است که موجب تقرب و اروج سالک تا وصال محبوب است
پرستش به مستی است در کیش مهر برونند زین جرگه هشیارها
سالک باید از راه و رسم منازلی که در پیش دارد با خبر باشد و شایسته نیست که سالک بیخبر و بدون آگاهی طی طریق کند.
سالک در پرتو توجه و عنایات ولی و مرشدی آگاه و راه بلد باید بیابان پر خطر و طاقت فرسای طلب را بپیماید
ان سان در ۸ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
من سر رشته زیادی از شعر و ادبیات ندارم و تازه وارد این وادی شدم.
در حال حاضر معنی 3 بیت آخر این شعر را متوجه نمیشم.
ATAA در ۸ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:
رو شاد بزی اگرچه برتو ستمی است: ظلم و ناملایمات ناگزیر همیشه وجود خواهد داشت با اینحال انسان نباید از فرصت شاد بودن غفلت کند.
عابدان در ۸ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:
فکر میکنم بیت "تاچه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند"درستش این باشه که "تا چه رخ بازی نماید بیدقی خواهیم راند"
ساحل در ۸ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۸ - خواندن محتسب مست خراب افتاده را به زندان:
من هفت دفتر اشعارشو دارم در انتهای ابیات این دو بیت نیز هست.
هم مرا زنبیل و دریوزه بودی
هم نذورات همه روزه بودی (بدی)
بگذر از من زانکه گم کردی تو راه
بازجو ریش و بزرگ خانقاه...
alireza۰fa در ۸ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۴ - دریغاگویی از نااهلی روزگار:
مست میکنه آدمو
ر غلامی در ۸ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۹ - سبب آنک فرجی را نام فرجی نهادند از اول:
با سلام. لطفا در بیت اول، "به دریدن" به "بدریدن" تصحیح شود.
بهروز امینی در ۸ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او: