گنجور

حاشیه‌ها

رضا تنها در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

ازاد منشی خیام ستو دنی است . در رباعیات خیام اخلاص همچون عشق در ابیات مولانای عزیز مواج است .موج اخلاص است که انسان رادر این رباعیات به ساحل ارامش بدرقه می نماید .

 

رضا تنها در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

خیام بز گوار دراین رباعی عبادت را نه از سر ترس و نه از بابت طمع بهشت نگریسته است . بلکه ایشان عبادت ازادگان را بر گزیده است. همان عبادت وپرستشی که مولا علی در نهج بلاغه به ان اشاره فرموده است .نه از ترس اتش و نه از طمع اب که اشاره به همان بهشت است

 

روفیا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

حافظ به دلیل افلاس ناچار به گرو گذاشتن لباس تنش شد تا شبی در میخانه خوش بگذراند؟!
اگر پاره دوم را هم بپذیرم پاره اول را چه کنم؟!
هتا غضنفر نیز هرگز ناگزیر از به گرو گذاشتن لباسش نشد تا در یک پارتی ناقابل شرکت کند!
هتا بعد از حذف یارانه ها هم به چنین افلاسی نیفتاد!

 

رضا تنها در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:

من این رباعی خیام را با داش اکل صادق هدایت بسیار پسندیده ام .
داش اکل هدایت ایمانش را به حاجی صمد به نحو احسنت اثبات نمود .

 

رضا تنها در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:

نه قسم ایمان خلاصه است در رزق حلال . چیزی که امروز کمرنگ شده است . دوست چینی داشتم توصیه بسیار قشنگی به من نمود . این دوست بی دین من می گفت هر موقعه کارب انجام می دهید سعی کن تمام حواس خود را جمع ان کار نمایی . براستی که چشم بادامی ظریف ، ظرافتی خاص در عمل داشت و واقعا کسب حلال می نمود مانده ام که اوایمانش کامل است یا من !

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

چشم هم کلاسی عزیز

 

ناباور در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

ناشناس عزیزم
من و تو حرف همدیگر را می فهمیم
از همه این توقع را نداشته باش
من با متعصبین بحث نمیکنم
تو هم نکن
پاینده باشی

 

Hamishe bidar در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

شما کاباره برای رقاص بازی و خوش گذرونی میروی قرآن هم میخوانی بزرگوار؟

 

Hamishe bidar در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

دوست عزیز: اینها را هم معنی میکنی؟
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
...

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

بیدار جان
ببخشید ، مثل اینکه این مثل ِگربه ی مرتضی علی هم به قد و قواره ی جناب عالی برازنده است . اصلاً غزل را خوانده ای؟
میگوید :
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
یعنی پولی ندارم ، میخواهم می بنوشم و برم کاباره برای رقاص بازی و خوش گذرونی
مگر با مطرب بازی خدمت مولا علی هم میتوان رفت ؟
می خواهد لباسش را گرو بگذارد تا شراب بخرد
مگر برای شراب طهور ، باید چیزی گرو گذاشت ؟
ما هرچه میگوییم تو باز هم فیل ات یاد هندوستان می کند
و بر میگردی به می روحانی و حضرت علی
تعصب را رها کن ، آزاده باش ، تا حقیقت بین باشی
یک کتابی بودن چشم را به روی واقعیت می بندد
همه ی اشعار حافظ معنوی نیست
شاعر هر زمان در یک حالتی ست مثل من ، نه شما
شما همیشه در حالت روحانی به سر می بری
این حالت انسان را به دنیای واقعیت نمی آورد
مبارکتان باشد

 

ناصر در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۸ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

کاش یه روزی معشوقم زهرا بیاد اینجا و نظر منم بخونه...این شعر بسیار زیباست..زهرا من تو رو هنوز دوست دارم مثله همیشه..نفرین به من که هیچ وقت نتونستم برای تو قدم پیش بذارم ..نفرین زندگی من ..نفرین به بی پولی وفقر

 

محمد در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۸۸ - ز من بر صوفی و ملا سلامی:

سلام، همچنانکه شهید شریعتی به حق می گوید ، کاری ترین صدمات را به هر فکر و مکتبی ( در طول تاریخ ) دوستان نادان و خائن آن ، به آن فکر و مکتب رده اند. قرآن کریم می فرماید ، احبار ( علمای یهود ) و رهبان ( علمای مسیحیت ) بیشترشان ، برای تحریف تورات و انجیل کوشیدند و به نتیجه هم رسیدند. در اسلام هم ، بعد از دوران درخشان صدر اسلام ، از روی کار آمدن امویان تا امروز ، بسیاری از رهبران دینی ، آگاهانه یا نا آگاهانه ، وقتی دیدند نمی توانند قرآن را تحریف کنند ، برای دور کردن مسلمانان از اثرات حیات بخش قرآن ، معانی و تفسیرهای مورد نظر خودشان را به مردم القا کردند و می کنند . برای همین است که تا زمان پیش از امویان ، اسلام ،. به راستی چاذبه داشت ، اما از آن زمان به بعد ، معکوس شد و به جای جاذبه ، دافعه پیدا کرد و مردم اعمال و رفتار علما و رهبران دینی را از چشم اسلام می بینند . اقبال نیز ، دقیقا به همین نکته اشاره دارد .

 

حسین در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:

سرو =نماد ازادگی(در بندهش گفته شده خداوند به ایرانیان فر ازادگی داد)
سرو= کشش به سمت اسمان(خدا)=نماد زرتشتی
گلبانگ پهلوی=زبان متون باستانی و متون زرتشتی
اتش=پاکیزه ای که هر چیز را پاک میکند،منشا نور،جلوه خداوند به صورت نور=نوالانوار حکمت اشراق حضرت سهروردی بر پایه حکمت خسروانی ایران باستان
غزلهای پهلوی= شعرواره هایی به زبان پهلوی=گاتهای حضرت زرتشت
جمشید=صاحب فر شاهی
اورنگ=تخت، فر
اورنگ خسروی=فر شاهی = خوره کیانی
دهقان سالخورده=دعوت زرتشت به یکجا نشینی و کشت و زرع بجای هرزگی دروزان کرپانها
جز از کشته ندروی=بدی جزای بدی و نیکی پاداش نیکی است(از اموزه های حضرت زرتشت)
این همه اشارات که پشت هر کدام از انها تربیت و حکمت ایران باستان و زرتشتی جلوه گری میکند کافی نیست
پیام شعر هم بماند که انگار حضرت حافظ گاتهای حضرت زرتشت را بازنویسی کرده
بهتر بود به جای این اتهامات و اوهام جناب مطهری از خود میپرسد نکند بهود و نصارا را هم تحت تاثیر زرتشت بوده اند و پی به عظمت سرزمینی برد که منادی یکتا پرستی از هزاران سال پیش بوده است
تعجب میکنم چگونه میتوان خداپرست بود و به زرتشت(زرتشت اصیل و نه زرتشت درباری شده ی ساسانی و امیخته با زروانیت) دهن کجی کرد
پاینده سرزمین مقدس ایران

 

عباس در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:

مصراع آخر بیت آخر ( یارب چه گدا همت و شاهانه نهادیم) صحیح می باشد. لطفا اصلاح شود تا دوستان در معنای غزل دچار اشتباه نشوند.

 

عیسی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

پوزش بابت اغلاط املائی مخصوصا اغماظ.

 

عیسی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

در اینجا دو موضوع عمده وجود داره. اول اینکه عده‌ای سعی می‌کنند تا کلا با نفی حافظ و وجوه عرفانی-مذهبی برخی ابیات حافظ به القای تفکر ساختگی خودشون درجهت سطحی قلمداد کردن ابیات پرمحتوای این شاعر بپردازن. در این مسیر از توهین ببه مقدسات هم حتی پرهیز ندارن. من فکر می کنم مذاکره و حتی خواندن این افراد برای بحث امر بیهوده‌ای باشه. اما موضوع دوم برمیگرده به افرادی که در تفکیک مذهبی شعرای ما سعی بر اهل تسنن خواندن حافظ می کنن و مطلوب اونها هست تا حافظ رو در دایره شعرای اهل تسنن قرار بدن. گاهی درمورد یک شاعر با بارداشت از شرایط جغرافیایی و ابیاتش براحتی میشه تصمیم گرفت. مثلا راجع‌به مولانا. فکر نمی کنم شخصی یک بار مثنوی رو بخونه م نتیجه نگیره که مولانا اهل تسنن بوده. راجع‌به حافظ بوضوح چنین نتیجه‌گیری‌ای برمبنای اشعارش کاملا اشتباهه. من خیلی سعی کردم تا این حاشیه رو ننویسم. اما در موازنه‌ای که پیش خودم انجام دادم به این نتیجه رسیدم که این کم‌کم این نتیجه‌گیری راجع‌به اهل تسنن بودن حافظ درحال القا شدنه و این موضوع بسیار عمیق‌تر از تفسیر اشتباه یک غزل حافظ هست و قابل اغماظ نیست. ابیاتی که نشوندهنده شیعه بودن حافظ هستن بسیار بسیار بسیار زیادن و نمونه‌هایی توسط برخی عزیزان به نوشته دراومدن ذیل این غزل. کاملا مشخصه که ایجاد تنش احساسی با یک پوسته "خواهش می کنم حرف من رو بپذیرید" نمیتونه اثبات کنه که حافظ اهل تسننه. درمقابل این تلاش پوچ، ابیات حافظ در حال فریاد زدن هستن که مذهب وی چی هست.

 

Mas Hspr در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:

تصنیف دلبرا، آواز: حمیدرضا نوربخش و آهنگساز: پرویز مشکاتیان بسیار زیباست.

 

مجتبی خراسانی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۵ - زاری کردن مجنون در عشق لیلی:

بسم الله الرحمن الرحیم
شنیدستم که مجنون دل افکار/چه شد از مردن لیلی خبر دار
گریبان چاک زد با آه و افغان/به سوی تربت لیلی شتابان
در آنجا کودکی دید ایستاده/به سر عمامۀ مشکین نهاده
نشان مرقد لیلی از او جست/پس آن کودک برآشفت و بدو گفت
که ای مجنون تو را گر عشق بودی/ز من کی این تمنا می نمودی؟
برو در این بیابان جستجو کن/ز هر خاکی کفی بردار و بو کن
ز هر خاکی که بوی عشق برخاست/یقین کن تربت لیلی در آنجاست
هزار سال گذشت از مصیبت مجنون
هنوز مردم صحرا نشین سیه پوشند
بابا فغانی شیرازی

 

محمود گرجی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۸ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۵:

"مخالفان تو موران بدند" صحیح است نه موارن.

 

Hamishe bidar در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

جناب ناشناس؛ ایشان فرمودند:
“آخر جان من کسی که هوای می و مطرب می کند که همزمان یاد آئمه نمی افتد”
بنده حقیر حدیثی از حضرت نقل کردم که بگویم که میشود هوای می و مطرب کرد و همزمان یاد مولا افتاد!
البته شراب طهور!
با احترام!

 

۱
۳۵۹۸
۳۵۹۹
۳۶۰۰
۳۶۰۱
۳۶۰۲
۵۰۵۰
sunny dark_mode