اصغر اکبری معین در ۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می رود. میشه گفت که دراین مصرع سعدی بزرگوار از واج آرایی به میزان کم استفاده کرده است و تجسم سازی بسیار زیبا که بین سرو روان و روانم ایجاد شده اثرگذاری بالایی به این شعر داده شده.
۷ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۶:
بر همه عالم همیتابد سهیل
جایی انبان میکند جایی ادیم
سهیل که در فارسی پرک (parak) و (bargast) یا برگست خوانده شده ستاره ای که دومین ستاره درخشان آسمان پس از شباهنگ است البته بسیار بزرگتر و پرنورتر از خورشید هست و چون خیلی خیلی دورتر میباشد از شباهنگ کم نورتر به نظر میرسد.دانشمندان میگویند درخشندگی آن 10 هزار بار بیشتر از خورشید است و بیش از 300 سال نوری با زمین فاصله دارد و جرمش 9 برابر خورشید است.هر چه به سمت جنوب برویم بهتر دیده میشود مثلا در شیراز بهتر از تهران دیده میشود و باور بر این بوده که نخست در یمن دیده میشود.به دلیل همین در مثل آدم کم پیدا میگویند ستاره سهیل
نشسته چو تابان سهیل یمن
سر جعد زلفش سراسر شکن
فردوسی
چون گشت درست عشق عاشق
هم منعم خویش و هم نعیمست
او در طلب چنین درستی
در پیش سهیل چون ادیمست
سهیل شمس تبریزی نتابد در یمن ور نی
ادیم طایفی گشتی به هر جا سختیانستی
هر شب نگرانم به یمن تا: تو برآیی
زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید
رودکی
در قدیم بر این باور هم بودند که سرخی سیب و انگور و یا ادیم(پوست دباغی شده) بر اثر نور سهیل است.
انبان=خیک،مشک
نادر در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:
در بزم عاشقان، همگی شوق وحدت است
دلها رها ببین همه از قید چون و چند ..
کامران در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی:
با جواد موافق نیستم . منظور شاعر این است که در تمام اوراقی که میخوانی دقت کن تا دانشی که به آن ائراق مربوط است را کاملا یاد بگیری !
میکوش به هر ورق که خوانی کان دانش را تمام دانی .
نادر در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:
نیست جز عشق، در مقام وجود
همه ی بود و هست و خواهد بود
عقل و احساس و درک و الهامات
جسم و جانان و جان، از او موجود
گره ی عشق، عاشق و معشوق
بُرده بر جود خویش سر به سجود!
عشق رودیست در فراز و فرود!
هم سرودیست در ثنا و درود
گاه چون راز و گاه در ابراز،
گاه مستور و گه بود مشهود!
گاه در انتشار و گاهی جمع،
گاه چون عابدان و گه معبود!
خود مکان است خویشتن را عشق،
هم زمان است، آن به خویش عمود
نادر و غیر، می ندانم من ...
کمال داودوند در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۷۴:
6807
احمد بهنامی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۱ - مثل در بیان آنک حیرت مانع بحث و فکرتست:
بیت ششم، {سالت} اشتباه است، اصلاح شود به: سوالت.
گمنام-۱ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:
علی رضا،
به گمانم همان " صفر " هم از سرش زیاد است
شخصی یا غیر آن.
محیّ در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۳ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶:
یکی از سروده های بسیار زیبای رودکی...من این سروده را بسیار دوست دارم!
آیدا در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه:
قابل توجه دوستان عزیز و گرامی
در زبان ما وقتی "و" استثنا در کلمه قرار میگیرد، به دلایل علمی و ثابت شده، " َ " خوانده می شود.
بنابراین در بیت دوم می خوانیم:
که چون زندگانی به سر می برد؟
بدین دست و پای از کجا می خَرَد؟
قابل توجه است که قافیه در این حالت بسیار درسک تر در می آید.
سعید صالح احمدی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶:
شاعر در اینجا گریزی به "خوش باش دمی که زندگانی این است" داشته و همگان را در زبان ظاهری به طرد غصه دعوت می کند. به راستی گیتی ارزش غصه به خود دادن و افسوس دیروز و نگرانی بابت فردا را ندارد. باید خوش بود و از لحظه لحظه زندگی لذت برد.
ناپلئون در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶ - به یاد استاد فرخ:
باسلام.
*درجواب جناب بهمن*؛
شعر بیاد استاد فرخ،در جواب قطعه شعری که استاد فرخ شاعر خراسانی،گفته بودند در بهمن ماه 1348 خورشیدی توسط استاد شهریار ساخته شد.
میرزاده در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:
مصراع اول بیت ششم تضمین از عطار است
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰/
behrouz در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶ - مناجات در تنزیه و تقدیس حضرت باری سبحانه تعالی:
یفعل اللّه ما یشاء بقدرته و یحکم ما یرید بعزّته
علی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵:
یک بریشم: منظور پرده ساز است.(ابریشم)
یونس در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:
جناب حسین خان ، آقا یا خانم مهتاب رو درست فرمودن استاد در روی دوم آلبوم در دستگاه شور ، آواز ابوعطا اجرا کردند و در روی اول آلبوم در دستگاه همایون
شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰:
اید = مرد توانا - نیرو
سید رضا قریشی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۱:
سپاس فراوان از گنجور
این غزل رو استاد محمد اصفهانی به اسم قطعه ی غم غفلت خوانده اند
متاسفانه داخل لیست ترانه های جناب اصفهانی این قطعه قرار نداشت
پیشنهاد میدم حتما گوش بدید
... در ۸ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
حامد نوری عزیز، اگه منظورتون نوشته منه باید بگم منظور نظر من نوشته شما نبود که اگه بود قطعا عین عبارت شمارو نقل می کردم، بلکه به نظر سید علی کرامتی مقدم بزرگوار اشاره داشتم.
و اما در راستای مفهوم طنزی که از شعر برداشت کردین. به نظر من هیچ مشکلی پیش نمیاد اگه معشوق مذکر باشه. قسمت هایی که باعث طنز شدن معنی شعر میشن رو یه بار دیگه بررسی کنیم.
فرمودین همه مردم شهر عاشق اون پسر شدن پس همه مردم شهر همجنس گرا هستن. چرا این مفهوم برداشت میشه؟ مگه وقتی حافظ میگه «شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه» معنیش اینه که تمام شهر زن باره و فاسدن؟ مفهوم رقیب تو ادبیات ما هست و ربطی به تمام شهر نداره. بلکه به رقبای عشقی اشاره میکنه و مسئله پیچیده ای نیس.
فرمودین وحشی کارخانه پسرسازی بوده. نه نبوده. نمیدونم اینو میپذیرین یا نه که مسئله همجنس گرایی رو در دوره هایی در کشورمون داشتیم. به این معنی که رواج داشته. اگر اینو بپذیریم هیچ مشکلی تو معنی شهر پیش نمیاد. الان فرض کنین یه فرد ساکن یکی از کشورایی که این موضوع توش رایجه بخواد داستان عشقی خودشو با معشوقش بگه. آیا چیزی غیر از این شعر میشه؟
vijay در ۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲: