یکی پیری مرا آواز میداد
که ای عطار از دست تو فریاد
جهان بر هم زدی و فتنه کردی
به دیوار مذاهب رخنه کردی
تو گفتی آنچه احمد گفت باهو
تو گفتی سر به سر اسرار یاهو
تو گفتی آنچه سلمان در نهان گفت
تو گفتی آنچه منصور او عیان گفت
تو هشیار طریقت مست کردی
تو مستان شریعت پست کردی
تو در عالم زدی لاف توکل
جفای ظالمان کردی تحمل
تو گفتی سرّ توحید خداوند
نداری در تصوف هیچ مانند
تو کردی راز پنهان آشکارا
بیا با من بگو معنی خدا را
که تا یابم وقوفی از معانی
کنم در علم و حکمت کامرانی
بیا بر گو که منزلگاه آن یار
که پنهان بینمش از چشم اغیار
بیا برگو که آن روح روانم
که تا این نیم جان بر وی فشانم
بیا برگو تو حال عاشقان را
که در راه خدا کردند جان را
بیا برگو طریق فقر و درویش
که دارم من دلی از درد او ریش
بیا برگو که انسان کیست در دهر
که باشد در معانی باب آن شهر
بیا برگو زحال زهد و تقوی
به پیش کیست این معنی و دعوی
بیا برگو که راه حق کدامست
کرا گوئی که اندر دین تمام است
بیا برگو که ناجی کیست در دین
که باشد هالک دریای خونین
بیا برگو که علم دین کدام است
زر ومال جهان بر که حرام است
بیا برگو که این افلاک و ایوان
ز بهر چیست همچون چرخ گردان
بیا برگو که لذات جهان چیست
درون این سرا جان جهان کیست
بیا برگو که سلطانان عادل
ز عدل خود چه خواهد کرد حاصل
بیا برگو ز حال شاه ظالم
که از ظلم است مجرم یا که سالم
بیا برگو که خود حق را که دید او
کدامین قطره شد در بحر لولو
بیا برگو که سر لو کشف چیست
معانی کلام من عرف چیست
بیا برگو ز حال نوح و کشتی
اگر با نوح در کشتی نشستی
بیا برگو سلیمانی کدامست
چرا در پیش او پرنده رام است
بیا از حال قاضی گوی و مفتی
چرا خوردی چو ایشان و نخفتی
بیا بر گو زحال احتسابم
که تا ساقی دهد جام شرابم
بیا برگو عوام الناس را حال
که بینم شان گرفتار زر و مال
بیا برگو طریق اغنیا را
بیان گردان تو سرّ اولیا را
بیا برگو که آن زنده کجا شد
که از تن جان شیرینش جدا شد
بیا برگو که از یک دین احمد
کز او هفتاد و دو ملت برآمد
بیا برگو زعشق یار سرمست
که برده است عشق او بر جان ما دست
بیا برگو که سر راه با کیست
در این هر دو سرا آگاه ما کیست
بیا برگو که زنده کیست جاوید
که از وی زندگی داریم امید
بیا برگو همه اسرار عالم
که در وی بحرها باشد مسلم
چو کرد این سی سؤال آن پیر از من
فرو بردم سر اندر جیب دامن
فتادم در تفکر کی الهم
بهر حالی توئی پشت و پناهم
بهر چیزی که دارد از تو نامی
سؤالی کرد از من در کلامی
تو ای دریای اسرار نهانی
نمیدانم من مسکین تو دانی
تو گویا کن به فضل خود زبانم
بده سری که اسرارت بدانم
ز من پرسد تمام سر پنهان
ز من پرسد تمام رمز پیران
سؤال اوست از اسرار منصور
سؤال اوست از موسی و از طور
مرا پرسد ز مشکلهای عالم
ز سر گندم و احوال آدم
مرا گفتی نگو اسرارها را
طریق مصطفی و مرتضی را
مرا کی زهرهٔ اسرار گفتن
طریق حیدر کرار گفتن
مرا پرسی که راه حق کدام است
کرا دانی که در عالم تمام است
کرا قدرت بود بی امر جبار
که گویم آشکارا سر این کار
مرا میپرسد از آن پیر کامل
که واقف زو که شد پس کیست غافل
مرا پرسد ز هفتاد و دو ملت
چرا یک حق و دیگرهاست علت
دگر پرسد سلیمانی چه چیز است
که همچون یوسف مصری عزیز است
نکردی تو سلیمانی چه دانی
رموز عشق سلطانی چه دانی
رموز مرغ و مور و وحش صحرا
چه چیز است کان سلیمان داند او را
رموز مار و مور و ماهی و طیر
سراسر گفتهام در منطق الطیر
میان انبیا این سر نهانست
میان اولیا اما عیانست
دگر پرسد ز حال قاضی ما
که او شرع نبی داند به غوغا
ز شیخ و قاضی و مفتی چه گویم
طریق مرتضی را از که جویم
بخود بربستهاند شرع نبی را
نمیدانند امام حق ولی را
شریعت را گرفتهاند به ظاهر
ولیکن مرتضی را گشته منکر
دگر پرسد ز اهل احتسابم
چرا مانع شوند اندر شرابم
جواب این سؤال از من نیاید
مرا این راز را گفتن نشاید
همه عالم ازین آزار دارند
به نزد حق ازین گفتار دارند
دگر پرسد عوام الناس چونند
چرا در دانش باطن زبونند
عوام الناس را احوال مشکل
عوام الناس را پایست در گل
عوام الناس این معنی ندانند
عوام الناس در دعوی بمانند
عوام الناس خود خود را زبون کرد
بدریای جهالت سرنگون کرد
دگر پرسد که حال اولیا چیست
امام دین ز بعد مصطفی کیست
نباشد حد این گفتار کس را
نیارم در دل خود این هوس را
دگر پرسد کی آدم از جهان رفت
به عزت درجهان جاودان رفت
بگو آن آدم و گندم کدام است
چرا در رهرو آن دانه دام است
بگویم زین سخن ای یار محرم
در این اسرار کم باشند همدم
دگر پرسد ز عشق یار سرمست
که اسرارش بگو ز آن سان که او هست
بده جامی از آن آب حیاتم
رهان از محنت و رنج مماتم
ز مرگ جهل تا من زنده گردم
میان عاشقان فرخنده گردم
ندارم این سئوالت را جوابی
نخوردم من ازین سرچشمه آبی
بگوید این به فضل خود خداوند
گشاید از دل من قفل این بند
دگر گوید ز سر کار برگو
طرین آن دل بیدار برگو
مرا آگاه کن از سر این راه
که باشد واقف اسرار الله
هر آن کو واقف سر اله ست
جنید و شبلی و کرخی گواه ست
جنید و بایزید آگاه بودند
به شرع مصطفی در راه بودند
طریق مرتضا را راه بردند
ازین عالم دل آگاه بردند
برو ای یار این سر را نگهدار
مگو اسرار یزدانی به اغیار
به اول پرسی از اسرار آن یار
که پنهان بینمش از چشم اغیار
جواب این سخن سر نهانست
ولی آن یار در عالم عیانست
بود روشنتر از خورشید تابان
ولی منکر شدش از جهل نادان
به سان آفتابست در جهان فاش
ندارد تاب دیدن چشم خفاش
نمیدانند همچون ظلمت از نور
چنان داند کز چشم است مستور
حقیقت منزل او لا مکانست
به معنی در زمین و آسمانست
مقام او بود اندر همه جا
ازو خالی نباشد هیچ مأوا
همه شیئ بذات اوست هستی
چه از گون بلندی و چه پستی
اگر خالی شود از وی مقامی
نه مستی داشتی از وی نه نامی
دو عالم از وجود اوست موجود
هر آن چیزی که بینی او بود بود
به باطن این چنین میدان که گفتم
به ظاهر سر او را مینهفتم
کنون با تو بگویم گر بدانی
ز جاهل دار پنهان این معانی
ازو باشد حقیقت هستی ما
مر او را در وجود ماست مأوا
بما نزدیکتر از ماست آن یار
کسی داند که شد از خود خبر دار
تو گر خواهی که بینی روی دلدار
طلب کن مظهر معنی اسرار
به مظهر چونکه ره بردی امینی
حقیقت روی آن دلدار بینی
به چشم جان بباید دید نورش
که تا باشی همه جا در حضورش
چه دانستی به معنی مظهر نور
شوی اندر حقیقت همچو منصور
شوی اندر معانی همچو انوار
بگوئی سر او را بر سر دار
نموده در همه جا مظهر نور
ولی نادان از آن نور است مهجور
به چشم جان ببین آن نور مظهر
که تا بینی بمعنی روی حیدر
به چشم جان نگه کن روی جانان
که تا یابی حقیقت بوی جانان
به چشم جان بباید دید رویش
که تا یابی به معنی رو به سویش
بود حیدر حقیقت مظهر نور
به گیتی همچو خورشید است مشهور
حقیقت بین شو و در وی نظر کن
بجز او از وجود خود بدر کن
به معنی گر تو بردی ره بدان نور
اگر نزدیک او باشی توی دور
اگر ره بردی و از وی تو دوری
به معنی و حقیقت در حضوری
مرا در جان و دل آن یار باشد
ز غیر او دلم بیزار باشد
حقیقت در زبانم اوست گویا
بود در دیدهٔ من نور بینا
تو او را گر شناسی راه یابی
حقیقت مظهر الله یابی
تو بشناس آنکه او از نور ذاتست
به گیتی آشکارا در صفاتست
تو بشناس آنکه مقصود جهان است
بمعنی رهبر آن کاروانست
تو بشناس آنکه حق او را ولی خواند
نبی از بعد خود او را وصی خواند
تو بشناس آنکه او در عین دیده است
همه درهای معنی را کلید است
تو بشناس آنکه او باب النجاتست
بفرمانش حیات و هم ممات است
تو بشناس آنکه او را جمله جود است
که هم درجان و هم در خرقه بوده است
تو بشناس آنکه او هادی دین است
یقین میدان که شاه مرسلین است
تو بشناس آنکه او پیر مغانست
حدیث او زبان بی زبانست
تو بشناس آنکه بس اسرار او گفت
حدیث خرقه و انوار او گفت
بود آن کو محمد بود جانش
محل نزع بوسیده دهانش
بدان بوسه به او اسرارها گفت
مر او را سرور اسرارها گفت
هم او سردار باشد انبیا را
هم او سالار باشد اولیا را
امیرالمؤمنین اسم وی آمد
حدیث سر او خود از نی آمد
امیرالمؤمنین آمد امامم
که مهر اوست در دل همچو جانم
امیرالمؤمنین است نور یزدان
تو او را نطق ونفس مصطفی دان
امیرالمؤمنین است نور یزدان
امیرالمؤمنین از جمله آگاه
امیرالمؤمنین است اصل آدم
امیرالمؤمنین است فضل آدم
امیرالمؤمنین روح روانم
به معنی نطق گشته در زبانم
امیرالمؤمنین دانای سرها
امیرالمؤمنین در جان هویدا
امیرالمؤمنین را دان که شاهست
مرا در کل آفت ها پناه است
امیرالمؤمنین است اسم اعظم
امیرالمؤمنین است نقش خاتم
امیرالمؤمنین راه طریقت
امیرالمؤمنین بحر حقیقت
امیرالمؤمنین است اصل ایمان
امیرالمؤمنین است ماه تابان
امیرالمؤمنین قهار آمد
امیرالمؤمنین جبار آمد
امیرالمؤمنین در حکم محکم
امیرالمؤمنین با روح همدم
امیرالمؤمنین را تو چه دانی
که بغضش در دل و جان مینشانی
ز بغضش راه دوزخ پیش گیری
زحبش در ولای او بمیری
تو را ایمان و دین از وی تمام است
که اندر هر دو عالم او امام است
درین عالم بسی من راه دیدم
همه این راه را من جاه دیدم
بغیر از راه او کان راه حق است
دگرها جمله مکر و هات و دق است
به معنی اهل دین را راه وحدت
دو دارد هم طریقت هم شریعت
ترا از سر حق آگاه کردم
درین معنی سخن کوتاه کردم
دگر پرسی حدیث عاشقان را
طریق عاشقان جان فشان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عمیق مفاهیم دینی و معنوی میپردازد. شاعر، عطار، از پیر حکمت و معرفت میپرسد که درباره خدا، حقیقت و عشق چه میداند. او به سوالاتی درباره توحید، قدرت و علم خدا، وضعیت عادل و ظالم، و اسرار عالم اشاره میکند. این گفتگو به جستجوی شناختی عمیق از حقیقت و راه حق انجام میشود. در نهایت، شاعر به معرفی امیرالمؤمنین بهعنوان تجلی حقیقت و راهنما در دین اشاره میکند و تأکید میکند که عشق و ولایت او کلیدهای فهم معنای عمیق زندگی و دین هستند. شعر به نوعی تلاشی است برای درک عمیقتر از عشق به خدا و پیروی از الحق در زندگی.
هوش مصنوعی: یک پیرمرد به من هشدار میداد که ای عطار، از تو یاری خواسته و فریاد میزند.
هوش مصنوعی: تو با اقداماتی که انجام دادی، در دنیا آشوب و بلوا بهپا کردی و به باورهای دینی مردم آسیب زدی.
هوش مصنوعی: تو گفتی هر آنچه احمد گفت، ولی تو هم در تمام اسرار یاهو تأثیر داشتی.
هوش مصنوعی: تو آنچه سلمان در دلش گفتی و آنچه منصور به وضوح بیان کرد، گفتی.
هوش مصنوعی: تو در مسیر عرفان آگاه و بیدار شدهای، ولی به کسانی که در قالب قواعد و اصول دینی هستند، بیاحترامی کرده و آنها را بیتوجه به حقیقت و معنا میانگاری.
هوش مصنوعی: تو در دنیا از توکل سخن میگویی، اما به بیرحمی و ظلم به دیگران دامن زدهای و صبر را نادیده میگیری.
هوش مصنوعی: تو میگویی که راز یکتایی خداوند را در عرفان و تصوف هیچ چیز دیگری نمیتواند بیان کند.
هوش مصنوعی: تو رازی را که پنهان بود، به روشنی آشکار کردی. حالا بیایید با هم درباره مفهوم خدا صحبت کنیم.
هوش مصنوعی: میخواهم به درک عمیقی از معانی برسم تا در دانش و حکمت موفق شوم.
هوش مصنوعی: بیا بگو که محل زندگی آن کسی که دلش را در پنهان میبینم و از دید دیگران پنهان است کجاست.
هوش مصنوعی: بیا و به من بگو که آن روح لطیف من است که حتی با این نیمه جانم هم بر آن میافزایم.
هوش مصنوعی: بیا و تو حال عاشقانی را بگو که در راه خدا جان خود را فدا کردند.
هوش مصنوعی: بیا و راه زندگی فقیرانه و درویشی را بپیماییم، زیرا من دلی دارم که از درد خیلی رنج میبرد.
هوش مصنوعی: بیایید صحبت کنیم که انسان در جهان چه کسی است و در این دنیای بزرگ چه مفهومی دارد.
هوش مصنوعی: بیایید از حال و وضعیت زهد و تقوی بگوییم و ببینیم که در این زمینه چه کسی حرفهای بزرگ و ادعاهای خاصی دارد.
هوش مصنوعی: بیا بگو که راه حقیقت چیست، چه کسی میتواند بگوید که دین به کمال رسیده است؟
هوش مصنوعی: بیا بگو که نجاتدهنده در دین کیست، کسی که در این دریای خونین غرق میشود.
هوش مصنوعی: بیا بگو که کدام علم برای دین ما اهمیت دارد و ثروت و مال دنیا بر چه کسانی حرام است.
هوش مصنوعی: بیا ببین که این جهان و فضای بزرگ برای چه هدفی وجود دارد، مشابه چرخش دایرهای.
هوش مصنوعی: بیایید با هم بررسی کنیم که لذتهای این دنیا چیست و در این خانه، روح و حقیقت انسان در کجاست.
هوش مصنوعی: بیایید ببینیم که پادشاهان عادل با عدالت خود چه نتایجی به دست میآورند.
هوش مصنوعی: بیا بگو از وضعیت شاه ظالم که آیا او به خاطر ظلمی که میکند مجرم است یا اینکه از این ظلم بیخبر و در امنیت قرار دارد؟
هوش مصنوعی: بیا بگو که وقتی حق را شناخت، او چه نقشی در دریاچهی گوهر پیدا کرد.
هوش مصنوعی: بیا و بگو که نشانههای حقیقت چیست، و معناهای سخن من را تو چه میدانی؟
هوش مصنوعی: بیایید دربارهی وضعیت نوح و کشتی او صحبت کنیم؛ اگر تو هم در کشتی نوح نشستهای، حتماً از حال او باخبر هستی.
هوش مصنوعی: بیا و بگو که سلیمان کیست، چرا در حضور او پرندگان آرام هستند.
هوش مصنوعی: بیا از وضعیت قاضی و مفتی صحبت کن، چرا تو هم مثل آنها خوابیدهای و از زندگی لذت نمیبری؟
هوش مصنوعی: بیا و از حال و روز من بگو که تا ساقی برایم جام شراب بیاورد.
هوش مصنوعی: بیا تا به افرادی که درگیر پول و ثروت هستند، نگاهی بیندازیم.
هوش مصنوعی: بیا و راه ثروتمندان را برای ما توضیح بده، و رازهای اولیا را آشکار کن.
هوش مصنوعی: بیا بگو که آن فرد زنده کجا رفت که روح شیرینش از بدنش جدا شد؟
هوش مصنوعی: بیا بگو که از یک دین پیامبر احمد، هفتاد و دو ملت و گروه مختلف به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: بیا با هم درباره عشق محبوب صحبت کنیم، چرا که عشق او به ما تسلط پیداکرده و ما را درگیر کرده است.
هوش مصنوعی: بیا بگو که در این مسیر، با چه کسی روبهرو هستیم و در این دو جهان چه کسی را میشناسیم.
هوش مصنوعی: بیا و بگو که چه کسی همیشه زنده است، کسی که از او امیدواریم به زندگی.
هوش مصنوعی: بیا و تمام رازهای جهان را برملا کن، چرا که در این رازها اقیانوسهای بزرگی نهفته است.
هوش مصنوعی: وقتی آن پیر از من این سی سوال را پرسید، سرم را پایین انداختم و در جیب دامنم گذاشتم.
هوش مصنوعی: من در اندیشهام که کی به یاری من خواهی آمد، تویی که پشتوانه و پناه من هستی.
هوش مصنوعی: هر کسی که چیزی از تو دارد، از من سوالی در مورد آن مطرح کرد.
هوش مصنوعی: ای دریای پر از رازهای پنهان، من که مسکینم نمیدانم تو چه میدانی.
هوش مصنوعی: خواهش میکنم، با فضل و کرم خود، به من قدرت بیان و درک بده تا بتوانم رازها و نکات پنهانت را بفهمم.
هوش مصنوعی: از من بپرس که در دل چه secretos و رازهایی نهفته است، بپرس از من که چه حکمتهایی در رفتار و گفتار بزرگترها وجود دارد.
هوش مصنوعی: سوال او دربارهی رازهای منصور و همچنین پرسش از موسی و کوه طور است.
هوش مصنوعی: از من درباره دشواریهای دنیا و وضعیت انسانها میپرسند، به ویژه در مورد گندم و زندگی آدمی.
هوش مصنوعی: به من گفتی رازها را بیان نکن و به راه پیامبر و امام علی اشاره نکن.
هوش مصنوعی: آیا من توانایی بیان اسرار حقایق و روش حیدر کرار را دارم؟
هوش مصنوعی: میپرسی راه درست کدام است، اما تو که میدانی در عالم، همه چیز به طور کامل وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که طاقت و قدرت داشته باشد، بدون فرمان خداوند، نمیتواند به طور واضح درباره این موضوع صحبت کند.
هوش مصنوعی: مرا از آن فرد باتجربهای میپرسد که نسبت به همه چیز آگاه است و میخواهد بداند که پس کیست که از این ماجرا بیخبر است.
هوش مصنوعی: مرا میپرسند که چرا با وجود هفتاد و دو ملت مختلف، تنها یک حقیقت وجود دارد و بقیه موارد چه دلیلی دارند.
هوش مصنوعی: سلیمان دیگر میپرسد که چه چیزی وجود دارد که به اندازهی یوسف مصری ارزشمند و محترم است.
هوش مصنوعی: تو هرگز مثل سلیمان کاری نکردی، پس چه چیزی از اسرار عشق و سلطنت میدانی؟
هوش مصنوعی: رموز زندگی و رفتار پرندگان و حیوانات صحرا چیست که تنها سلیمان به آن آگاه است؟
هوش مصنوعی: من تمام اسرار و معانی مربوط به مار، مور، ماهی و پرنده را در کتابی به نام "منطق الطیر" بیان کردهام.
هوش مصنوعی: در بین پیامبران، این حقیقت پنهان است، اما در میان اولیا آشکار و مشخص است.
هوش مصنوعی: یکی دیگر از مردم درباره وضعیت قاضی ما سوال میکند که او به قوانین پیامبر آگاه است، اما در میان هیاهو و آشفتگی قرار دارد.
هوش مصنوعی: نمیدانم از چه کسی دربارهی راه و روش حضرت مرتضی بپرسم، چون از نظر من، شیخ، قاضی و مفتی چیزی برای گفتن ندارند.
هوش مصنوعی: عدهای به اصول و قواعد دین پیامبر چنگ زدهاند، اما از وجود امام حق و جانشین او بیخبرند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که برخی افراد به سمت ظواهر دین و شریعت روی آوردهاند، اما در عمل، به حقیقت و عمق آن اعتقادی ندارند و شخصیتهای بزرگی همچون مرتضی را نمیشناسند یا نادیده میگیرند.
هوش مصنوعی: دیگری از اهل حساب و کتاب از من میپرسد که چرا اجازه نمیدهند در نوشیدن شرابم آزاد باشم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به این سؤال پاسخ دهم، زیرا این راز را نمیتوانم برملا کنم.
هوش مصنوعی: همه انسانها از این درد و رنج رنج میبرند و در پیشگاه خداوند به خاطر این سخن و این وضعیت شکایت دارند.
هوش مصنوعی: مردم عادی میپرسند که چرا در زمینهی علم باطن و دروننگری ناتوانند.
هوش مصنوعی: وضعیت مردم عادی پیچیده و دشوار است و آنان در مشکلات خود گرفتار ماندهاند.
هوش مصنوعی: عموم مردم این مفهوم را درک نمیکنند و در این مورد فقط در حرفها و ادعاهای خود باقی میمانند.
هوش مصنوعی: مردم عادی خود را در وضعیت ناتوانی قرار دادند و به دریا و عمق جهل و نادانی سقوط کردند.
هوش مصنوعی: سؤال دیگری مطرح میشود که حال و وضعیت اولیای خدا چگونه است و بعد از پیامبر اسلام، امام دین کیست؟
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند حد و مرزی برای این سخن تعیین کند و من نمیتوانم در دل خود این آرزو را کنار بگذارم.
هوش مصنوعی: سوالی نیست که آیا انسان از این دنیا رفته است، او به مقام و افتخاری در جهان ابدی دست یافته است.
هوش مصنوعی: بگو آن شخص و گندم چه ارتباطی با هم دارند و چرا در مسیر آن دانه، دام و فریبی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: بگویم از این موضوع، ای دوست که به این رازها آگاه هستی، بسیار کم هستند کسانی که همراه و همدل من باشند.
هوش مصنوعی: دیگری از سر خوشی و شوقِ عشق معشوق میپرسد که رازهای او را بگو، همانطور که خود اوست.
هوش مصنوعی: به من جامی از آب زندگی بده تا از درد و رنج مرگ رهایی یابم.
هوش مصنوعی: به این معناست که تا زمانی که جهل و نادانی از بین نرود و من زنده بمانم، در میان عاشقان با خوشحالی و شادی زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: من پاسخی برای پرسشت ندارم، زیرا از این منبع هیچ آبی نخوردهام.
هوش مصنوعی: بگوید که خداوند با رحمت و لطف خود، قفل این غم و نگرانی را از دل من باز کند.
هوش مصنوعی: او میگوید که دیگر از کارهای گذشته صحبت نکن و به دل بیدار خود توجه کن.
هوش مصنوعی: مرا از اسرار این مسیر آگاه کن که کسی به درستی از رازهای خداوند مطلع باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به حقیقت و شناخت عمیق الهی آگاه باشد، میتواند به بزرگان و علمای صوفی همچون جنید، شبلی و کرخی گواهی دهد.
هوش مصنوعی: جنید و بایزید به قوانین و احکام اسلام آگاهی داشتند و در مسیر خود به این اصول پایبند بودند.
هوش مصنوعی: به طریقی که امام علی (ع) شناخته شده است، او را از این جهان دور کردند و دلهای آگاه و بیدار را به سمت او هدایت کردند.
هوش مصنوعی: به دوست بگو که این رازها را حفظ کند و به دیگران نگوید.
هوش مصنوعی: در ابتدا از رازهای آن عزیز سوال میکنم که او را پنهانی میبینم و دیگران از وجود او بیخبرند.
هوش مصنوعی: پاسخ این حرف در درون خود نهفته است، اما آن معشوق به وضوح در دنیا جلوهگر است.
هوش مصنوعی: روشنتر از خورشید است، اما نادانی بهدلیل جهلش آن را انکار میکند.
هوش مصنوعی: مثل آفتاب است که در جهان، روشنایی خود را آشکار کرده و نمیتواند به خاطر دیدن چشم خفاش، تاب و توانایی خود را پنهان کند.
هوش مصنوعی: آنان نمیدانند که مانند تاریکی از روشنی، چهقدر ممکن است چیزهایی از چشم پنهان باشند.
هوش مصنوعی: حقیقت، جایی ندارد و فراتر از محدودیتهای زمین و آسمان است.
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه او در همه جا وجود دارد و هیچ مکانی خالی از حضور او نیست.
هوش مصنوعی: تمام موجودات از وجود او سرچشمه میگیرند، چه آنهایی که در مقام بالا قرار دارند و چه آنهایی که در مقام پایین.
هوش مصنوعی: اگر از وجود او جایی خالی باشد، نه حالتی از شگفتی خواهی داشت و نه نام و نشانی میتوانی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: دو جهان به وجود او پا برجا هستند و هر چیزی که میبینی، از اوست و وجود دارد.
هوش مصنوعی: به عمق موضوعی که به آن اشاره کردم آگاه باش، در حالی که در ظاهر موضوع را از دید پنهان میکنم.
هوش مصنوعی: حالا میخواهم با تو صحبت کنم، اگر از نادانیها مطلع باشی، این مفاهیم را از من پنهان کن.
هوش مصنوعی: وجود ما به حقیقتی بستگی دارد که از او نشأت میگیرد و او در وجود ما جای دارد.
هوش مصنوعی: یار ما به ما نزدیکتر است، اما فقط کسی میتواند این را درک کند که از خود و درونش خبر داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی چهره محبوبت را ببینی، باید به دنبال چیزی باشی که نماد و نماینده معانی پنهان است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی در زندگی به حقیقت و واقعیات نزدیک میشوی، آن وقت است که میتوانی به عشق و معشوق خود واقعیتر نگاه کنی و او را بهتر بشناسی.
هوش مصنوعی: برای درک واقعی نور و وجود او، باید با چشم دل به او بنگری، تا همیشه در حضوری معنوی و روحانی احساس کنی که او در هر جا با توست.
هوش مصنوعی: چه میدانی که در حقیقت، نمایاننده نور باشی مثل منصور؟
هوش مصنوعی: به گونهای در معناها غرق شو که همچون نورها درخشانی و توانایی بیان حقیقت را داشته باشی، حتی اگر این حقیقت را بر سر دار حقیقت بگویی.
هوش مصنوعی: او در همه جا جلوهای از نور را به نمایش گذاشته است، اما نادانی باعث شده که او از این نور دور بماند و نتواند آن را درک کند.
هوش مصنوعی: به باطن خود نگاه کن و آن نور را ببین که نشاندهندهی حقیقت است، تا آن را در چهرهی حیدر (علی) مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: به عمق وجودت نگاه کن و زیبایی معشوق را ببین تا بتوانی حقیقت و عطر او را درک کنی.
هوش مصنوعی: برای درک معنای واقعی او باید با چشم دل به او نگاه کرد، تا بتوانی به عمق و حقیقت وجودش برسید.
هوش مصنوعی: حیدر در حقیقت نماد روشنی و نور در جهان است و مانند خورشید به شهرت رسیده است.
هوش مصنوعی: به واقعیت توجه کن و به آن نگاه کن. از وجود خودت چشم پوشی کن و تنها به او توجه داشته باش.
هوش مصنوعی: اگر تو به معنای حقیقی و روشنایی راه بیابی، هرچقدر هم که از آن نور دور باشی، در صورتی که نزدیک او باشی، راه را بهتر میشناسی.
هوش مصنوعی: اگر از کسی که به او وابسته هستی دور شوی، در حقیقت و واقعیت، از وجود او فاصله گرفتهای.
هوش مصنوعی: آن یار در جان و دل من است و به جز او از هیچکس خوشنود نیستم.
هوش مصنوعی: حقیقت در سخنان من مانند نوری است که در چشمانم وجود دارد و همه چیز را به روشنی میبیند.
هوش مصنوعی: اگر او را بشناسی، به حقیقت پی میبری و میتوانی مظهر خداوند را بیابی.
هوش مصنوعی: شخصی را بشناس که وجودش از نور و روشنایی سرچشمه میگیرد و در ویژگیها و صفاتش به وضوح در دنیا نمایان است.
هوش مصنوعی: شخصی را بشناس که هدف اصلی زندگی و جهان به شمار میرود و در واقع رهبری آن گروه را برعهده دارد.
هوش مصنوعی: تو کسی را بشناس که او را ولی مینامند و پیامبر بعد از او، او را جانشین خود معرفی کرده است.
هوش مصنوعی: شخصی را بشناس که در حالی که همه چیز را مشاهده میکند، کلیدهای فهم و معنای عمیق را در دست دارد.
هوش مصنوعی: باید کسی را بشناسی که او دروازه نجات است، زیرا به فرمان او زندگی و مرگ وجود دارد.
هوش مصنوعی: شخصی را بشناس که تمام نیکیها و سخاوتها در وجود او متجلی است و او هم در روح و جان خود سخاوت دارد و هم در ظاهری که به دنیا نشان میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که او کسی را بشناس که هدایتگر دین است و به درستی بدان که او بهترین و برترین پیامبران است.
هوش مصنوعی: تو باید آن کسی را بشناسی که از عارفان و زاهدان بزرگ است و سخنان او بدون کلام و زبان، معانی عمیق را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: شخصی را بشناس که رازهای بسیار او را فاش کرده و درباره لباس و نورهای او سخن گفته است.
هوش مصنوعی: آن کس که جانش مانند محمد (ص) است، در مکان جدا شدن روح از بدنش، دهانش بوسیده شده است.
هوش مصنوعی: بوسهای که به او دادم، افشا کننده بسیاری از رازها بود و او به عنوان سرور اسرار، به من گفت.
هوش مصنوعی: او هم فرمانده پیامبران است و هم پیشوای اولیا.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین نام اوست و داستان او از دل نی برخاسته است.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین به عنوان پیشوای من آمده است و محبت او در قلبم همچون جانم جا دارد.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین وجودی الهی و نورانی است که از جانب خداوند میدرخشد و سخنان و نفس او به پیامبر مصطفی نسبت داده شده است.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین تجلی نور خداوند است و او از جمله افراد دانا و آگاه به حقیقتها است.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین، یعنی پیشوای مؤمنان، پایهگذار و ریشه آدم است و اوست که مایه افتخار و فضیلت آدم به شمار میرود.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که وجود امیرالمؤمنین در دل و جان گوینده به قدری پررنگ و عمیق است که او را به کلام و سخن وادار میکند. به عبارت دیگر، عشق و ارادت به ایشان چنان در وجود او نفوذ کرده که ایشان را در سخنانش مشهود میسازد.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین کسی است که بسیار آگاه و دلسوز است و نیکوییهای او در وجود انسانها نمایان است.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین را بشناس که برای من مانند پادشاه است و در تمام مشکلات، پناهم میدهد.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین به عنوان بزرگترین عنوان در میان مؤمنان شناخته میشود و همچنین نام او بر روی انگشتری نقش بسته است.
هوش مصنوعی: رئیس مؤمنان، راهی برای رسیدن به طریقت و سیر و سلوک است و همچنین به عنوان منبعی عمیق از حقیقتها شناخته میشود.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین، ریشه و بنیاد ایمان است و همچنین مانند ماهی درخشان و تابان در آسمان است.
هوش مصنوعی: ولایت و رهبری پرقدرت و سرسخت به عرصه آمده است و فرمانروایی است که توانایی و اقتدار زیادی دارد.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین در مقام خود بسیار محکم و استوار است و روح او همیشه در کنار او قرار دارد.
هوش مصنوعی: تو نمیدانی که چقدر در دل و جان امیرالمؤمنین از دشمنیها و کینهها رنجیده است.
هوش مصنوعی: اگر او را از کینهاش دور کنی، راه جهنم را گرفتهای؛ اما اگر در ولایت و حسن او قرار بگیری، جانت را فدای او خواهی کرد.
هوش مصنوعی: ایمان و دین تو از او کامل است، زیرا او در هر دو جهان پیشوای راستین است.
هوش مصنوعی: در این دنیا راههای زیادی را دیدهام، اما در واقعیت، همه این مسیرها را با دیدهای از جایگاه و مقام خودم بررسی کردهام.
هوش مصنوعی: غیر از راه او، هیچ راهی به حقیقت نمیرسد و تمامی راههای دیگر فقط فریب و مکر هستند.
هوش مصنوعی: اهل دیانت برای رسیدن به وحدت دو مسیر دارند: یکی مسیر طریقت که به سیر و سلوک معنوی اشاره دارد و دیگری مسیر شریعت که به قوانین و اصول دین مربوط میشود.
هوش مصنوعی: من تو را از حقیقت باخبر کردم و در این موضوع سخن را خلاصه کردم.
هوش مصنوعی: از تو میخواهم تا درباره عاشقان و شیوههای آنان بپرسی، زیرا شیوه عاشقان، فدای جانشان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.