ابراهیم در ۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴:
فایز (فائز) متولد و بزرگ شده کبگان و از تبار دشتی استان بوشهر است که به اشتباه دشتسانی گفته میشود. فایز دشتی صحیح است
محمد محبوب در ۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۲:
البته متن بالا را تصحیح میکنم ؛
بعنوان نویسنده مثنوی و دیوان شمس و.... الخ
محمد محبوب در ۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۲:
البته مت بالا را تصحیح میکنم ؛
بعنوان نویسنده مثنوی و دیوان شمس و.... الخ
سید حبیب در ۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:
با سلام.
انشااله خدا عقل سلیمی به همه ما عنایت کند.
بلکه انسان کمی از خرافه پرستی و تعصبات کورکورانه اش دست بکشد.
و بدرستی که آنگاه بهشت موعود فرا رسد.
محمدرضا در ۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷:
تاسف میخورم به حال مردمی که پارسی زبان نیستن و نمیتونن لذت خوندن این شعر رو بچشن ، و صدها برابر تاسف میخورم برای پارسی زبانانی که این شعر رو نخوندن و لذتش رو نبردن
روحت شاد سعدی
کمال داودوند در ۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۲۴:
بنده این رباعی رابادوستان،
به اشتراک گذاشتم.
جمع این رباعی: 5024
حسین در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۱:
در اجرای محمد اصفهانی مصرع اول بیت آخر اینطور خوانده شده: "من بیدل و غم غفلتی که ز چشم پر ز فسون تو"
با این حال در گزیده غزلیات بیدل محمد کاظم کاظمی که بر اساس کلیات بیدل چاپ کابل تهیه شده و با نسخه های بهداروند و عباسی هم مقابله شده مصرع اول بیت آخر به همین صورت درج شده در سایت است، یعنی: "من بیدل و غم غفلتی که ز چشم بند فسون دل"
بنده البته تخصصی در ادبیات ندارم اما به نظر من "چشم بند فسون دل" با معنی تر و مناسبتر است.
مهربان در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:
از خواندن کامنت ها بسیار متاسفم. دریغ از اندکی اندیشه. استدلال های سست و بی پایه حسین پرستان، مایۀ شرم است. حافظ بی شک یک موحد است و با عقاید شرک آلود شمایان کاری ندارد. هر کسی اندک مطالعهای در ادبیات عرفانی و صوفیانه ایران داشته باشد، میداند که آنچه برای عوام وعده است و در آخرت محقق میشود، در نزد صوفی در لحظه معلوم و مشهود است و از آن حظ میبرد. اینکه فلان منبری کاذب خوابی مطابق عقیده خود دیده و فلان تعبیر را کرده، چیزی جز پریشان حالی همان منبری را نمی رساند.
صلاح الدین بهروز در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱۸:
Sala:
روزها روزه گرفتن و شبها شب زنده داریه
نور در طریقت یعنی اینکه تصور کنی نور خدا درقلبت میریزن یک راه طریقته چون خدا رو صوفیان نور میدونن و مرحله اول ذکرشون باده ی بی جام نور خداست که در قلبشون ریخته میشه و بیت آخر اشاره دار که متشرعین صوفیان رو کافر میدونن
محمد محبوب در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۲:
معنی صورت گر نقاش ...
در این شعر خود مولا ناست خطاب به خودش بعنوان نویسنده مثنوی که در جای جای مثنوی بامثال و تمثیل سازی سعی بر تعریف و تشریح خداوند دارند اما همانگونه که در این شعر میگوید با تمام سعی و تلاشی که در این راه مبذول میدارد و سعی در تعریف درست و کاملی از خداوندگار دارد همواره باز تعریف و تمثیلهای خودش از خداوند را ناکامل و ناقص میبیند بطوریکه در بیت زیر این حس را بیان میدارد؛
وانگه همه بتها را در پیش تو بگدازم
در یک کلام اشاره به عدم درک انسان از صفات خداوند بوسیله نگاه انسان وار و مادیست
محمد محبوب در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۲:
معنی صورت گر نقاش ...
در این شعر خود مولا ناست خطاب به خودش بعنوان نویسنده مثنوی که در جای جای مثنوی بامثال و تمثیل سازی سعی بر تعریف و تشریح خداوند دارند اما همانگونه که در این شعر میگوید با تمام سعی و تلاشی که در این راه مبذول میدارد و سعی در تعریف درست و کاملی از خداوندگار دارد همواره باز تعریف و تمثیلهای خودش از خداوند را ناکامل و ناقص میبیند بطوریکه در بیت زیر این حس را بیان میدارد؛ وانگه همه بتها را در پیش تو بگذازم
در یک کلام اشاره به عدم درک انسان از صفات خداوند بوسیله نگاه انسان وار و مادیست
mhdbig در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:
سرکار خانم سارا
منظور حافظ در بیت ساقی سیم ساق من گر همه دُرد می دهد/ کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی کند این است که محبوب زیبای من اگر به مستان فقط دُرد که تفاله ی شراب و بسیار تلخ و در عین حال بسیار سکر آور است می دهد همچنان همگان با تمام وجود آن را پذیرا می باشند و در این بیت از استفهام انکاری استفاده شده
روفیا در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:
درود میکاییل ساحلی گرامی
سعدیا راست روان گوی سعادت بردند
اینجا گویی گوی سعادت بردن یعنی گوی سعادت را در میدان از حریف ربودن، یعنی کسانی که طریق راست را پیمودند گوی سعادت را ربودند.
سخنی از چوگان به میان نیامده است.
لیک آنچه مولانا میفرماید قدری با این معنا متفاوت است :
آن کس که این چوگان خورد گوی سعادت او برد
اینجا مولانا از مقام گوی در برخورد با چوگان می گوید، چوگان در ادبیات استعاره از تقدیر و گوی استعاره از کاینات و هر چیزی که تقدیری دارد :
حافظ می فرماید :
گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم
گفت آن می کشم اندر خم چوگان که مپرس
یعنی گفتم احوال فلک را بپرسم که در علم طالع بینی تعیین کننده سرنوشت است، گفت مپرس که ما را هم به چوگان تقدیر میزنند!
مخلص کلام چوگان نیروی قهار جهان و گوی مقهور است، چوگان می زند و گوی می خورد!
مولانا میفرماید در کتک خوردن از چوگان جهان سعادت نصیب می شود، لیک آنکه چوگان می خورد گوی است و چگونه است که گوی گوی سعادت می برد؟!
...
گمان می کنم که مولانا اینجا گوی را صرفا جهت تناسبی که با چوگان دارد به کار برده است و اگر اشتباه نکنم صنعت مراعات نظیر باشد و این گوی آن گوی نیست که در بازی چوگان به کار می رود.
سبحان در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۰ - عتاب کردن آتش را آن پادشاه جهود:
مهدی کاظمی عزیز من از نوشته های شما در زیر هر بخش بسیار لذت میبرم و می آموزم . از شما سپاسگزارم
ATAA در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۲۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:
چه زندگی پس از مرگی وجود داشته باشد چه نه
باید قدر این زندگی فانی را دانست و از آن لذت برد. وگرنه کفران نعمت کرده ایم!
دارایی در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۲:
صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بتها را در پیش تو بگدازم
یعنی چه؟ بت به چه چیزی اشاره دار؟
هله در (چون بوی تو دارد جان جان را هله بنوازم)
به چه معناست؟
(هر خون که ز من روید با خاک تو می گوید) یعنی چه؟
باران در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:
این شعر رو استاد ناظری در آلبوم گل صدبرگ خوندند. ولی این آلبوم رو نمیشه انتخاب کرد.
مهناز ، س در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
فرزین گرامی
“خموشید خموشید خموشی دم مرگ است
هم از رندگیست اینک زخاموش نفیرید”
اگر لغت ” خموشید“ را به مانای خاموش هستید بگیریم یک معنا دارد ، ولی اگر ”خاموش باشید“ بدانیم به مانای بمیرید می آید
میگوید : خموشید خموشید یا بمیرید بمیرید که این مردن همان از هوای نفس گذشتن است و این خاموشی یا مردن از پلیدی هاست که به شما زندگی می دهد و بلند آوازه می شوید.
مانا باشی
سیف فرغانی در ۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵۴:
با سپاس از تصحیخهای صورت پذیرفته توسط عزیزان ارحمند
با درنظر گرفتن اینکه حروف قافیه در ابتدای مصرع بعدب به صورت واژهای کامل تکرار شده است لذا این تصحیح ظاهرن صحیحتر است:
روح مجسمی تو نه عقل مصوری
ای روح عقل تو نا دیده با و تا
بتگر چو دید پیش و رخ و قامت تو کرد
از شرم، کار خانه صد ساله طا و یا
بنگر غلط است و ظاهرن بتگر بوده که با "با و تا" در قافیهی مصرع پیشین همخوانی دارد.
م. م.ب در ۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۵: