گنجور

حاشیه‌ها

فرید در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۷:

بنظر مصرع اول باید چنین باشد
کاری ز اندرون جان می باید

 

پویان در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

درود بر سروران گرامی
شمس شیرازی و خانم کوکب
درباره دو نکته یاد شده توسط شمس شیرازی باید عرض کنم که:
در مورد اول حق به جانب شماست، قاریان و مداحان در حفظ آواز ایرانی نیز سهمی داشته اند. اما این به آن معنا نیست که ایشان راوی و نقل کننده گوشه ها نیز بودند. بلکه به نزد موسیقیدانان و آوازه خوانان رفته و نغمات و گوشه ها را از ایشان می آموختند.(کما اینکه امروزه هم این کار را می کنند.) استاد شجریان نیز پدرشان قاری کلام الله بود، و ایشان در ابتدا نزد پدرشان به آموختن فنون قرائت پرداختند و سپس به آواز روی آوردند. استاد شجریان مداح و روضه خوان نبودند بلکه قاری قرآن بودند.
در مورد نکته دومی که فرمودید؛ هنرمند نیز مانند هر انسانی می تواند نظرات و سلایق شخصی خودش را داشته باشد. ملاک سنجش اثر هنری او، نه مذهب اش است و نه رویه ی سیاسی اش و نه غیره، تنها با محک معیارهای هنری میتوان عیار یک هنرمند و اثرش را مشخص کرد. استاد شجریان در پی شکایتی از صدا و سیما خواستار آن شدند که حق مالکیت آثار هنری ایشان از سوی آن سازمان رعایت شده و از انتشار صدای ایشان به همراه تصاویری که ارتباطی با نحوه خلق آن آثار ندارند، خودداری کنند، البته ایشان «دعای پیش از افطار» را مستثنا کرده و گفته بودند من این اثر را برای مردم خوانده ام، اما ظاهراً این اقدام به مذاق آقایان خوش نیامده است و لذا از پخش دعای افطار نیز امتناع کردند.
در پاسخ به خانم کوکب؛ همانطور که پیشتر هم عرض کردم، نوحه خوانان راوی گوشه ها و نغمات نبودند بلکه آنها را از موسقیدانان می آموختند و در ملاعام در قالب تعزیه و مداحی و... به اجرا میگذاشتند. موسیقی اگر چه در زمان گذشته میان عامه مردم با شبهات و مسائلی درگیر بوده که اجازه بیان و نمود پیدا نمی کرده، اما همواره در میان قشر فرهیختۀ جامعه ارج و منزلت خاص خود را داشته و بزرگان علم از پرداختن به اصول و فنون آن غافل نبودند، اگر ما امروز موسیقی ایرانی داریم از برکت وجود افرادی مانند، معلم ثانی جناب فارابی، صدرالدین اورموی و... است نه روضه خوانان و مداحان که آوازشان به قول شما دکان کسب شان بوده است.
آن آوازی را که شما ذکر فرمودید، بنده، هم پیش از این شنیده بودم، و هم به مناسبت اشاره شما مجدد گوش کردم. تنین صدایشان خوب است، اما از منظر فنون خوانندگی و تکنیک های آواز کارشان ایرادات فراوانی داشت. شاید برای کسانی که موسیقی را به عنوان یک سرگرمی دنبال می کنند، این آواز زیبا جلوه کند، اما آنانی که دستی بر آتش دارند و گوشی آزموده و دقیق، به راحتی درمیابند که ایشان سالهای سال با اساتیدی چون محمودی خوانساری، حسین قوامی و محمدرضا شجریان فاصله دارند. البته بنده قصد ندارم بر سر مصادیق بحث کنم چرا که نه اینجا مجال آن است و نه آنها را پایانی. با این بیت از حضرت حافظ سخنم را تمام می کنم که فرمود:
حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود
با مـدعی نـزاع و محاکا چه حاجت است
پاینده باشید

 

س م در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:

ن آ
آفرین بر تو
دندان شکن میسرایی

 

ن آ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:

ای خدا این عقل را هر چند کم از ما مگیر
من زبانم فارسی ست این حُسن را از ما مگیر
ای خدا ما را چو اینان لفظ اعرابی مده
از دعای گربه ی کوری شرف از ما مگیر
چون که عزت داده ای بر ما به اصل خویشتن
این نشان و این گرایش ، این زبان از ما مگیر
شکرستان است این نعمت که ما را داده ای
شعر را ، این مایه ی شادی ، طرب ، از ما مگیر

 

ناباور در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:

ما از فیوضات گهر بار ایشان چند همزبان و هم عقیده ی خود را از دست دادیم ، شاعر جوان ، مرسده بانو ، لیام عزیز طنز پرداز توانا ، محقق گرامی مهری بانو که تنها روفیای گرامی برایمان باقی ست
ایشان یادشان رفته چه دخالتهای بی جایی در نظر دیگران کردند ، آنهارا کودک خواندند، امر فرمودند بروید به مادرانتان در آشپز خانه کمک کنید ، به خانواده ی انان توهین کردند ،و ....
حالا درمانده ، دست به دامان گنجور شده به التماس که مرا دریابید
جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت بود؟
ن آ ی عزیز تو بمان

 

س م در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:

می بینید عزیزان
ن آ ی گرامی را خواهشی کردم شاید کمتر از 20 دقیقه چند بیت در جواب سرودند که گویی روبروی من نشسته و گفتگو میکنیم
آیا حذف چنین هنرمندی قابل قبول است
ممنون ، سپاس ، ن آ ی گرامی
کتاب که منتشر شد لطفاً خبرمان کنید
با احترام

 

ن آ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:

س م گرامی
گر مناسب بود و پیش آمد به روی چشم ِ جان
لیک ما را از محبت ، شاعری خبره مدان
من کجا و نکته پردازی کجا ای سین و میم
مدتی هستم درین میدان ز بهر امتحان
نکته پردازان و طنازان ، در ایران ما
هم فراوانند و هم در شوخ طبعی نکته دان
گر خدا قسمت کند ارشاد هم شُل تر کند
یک کتابی میشود این شعر هایم بی گمان
پس یکی هم می فرستم نزد آن عالیجناب
گر که آدرس را بدانم از عزیزان در نهان

 

س م در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:

ای وای از ظرفیت کم
من حاشیه خوان از طنز ن آ بیشتر استفاده میکنم تا کلمات درهم پیچیده ی عربی
طنز یکی از هنرهای ظریف و بسیار پر طرفدار دنیای شاعری ست
نوشته ای که به زبان من نباشد بی معنی تر است تا لطیفه ای که میخوانی و حظ میکنی
درین مدت طولانی برای همه تکلیف معین کرده ، حالا نوبت گنجور رسیده
طنز است جانم ، طنز ، مثل کاریکاتور ولی گویاتر و زیباتر

 

س م در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:

سرکار خانم یا آقای ن آ
اینطور که می بینم شما طنعی نکته پرداز و روان دارید و آنچه در ذهن دارید را با بیانی شیوا بر قلم می رانید
گویا بیشتر غزلسرا هستید
اجازه بدهید ما بیشتر از سروده های شما استفاده کنیم
نه فقط طنز که سروده های جدی را هم
با احترام

 

سروش در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

بیت اول مصرع دوم
سخی . نهی دوباره در یک بیت میشه . سخن درست تره

 

سهیل در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۹:

بیت اخر
نزد ما بیدل جواب مدعی با ید درست باشد
جواب و لب خامش
علاج و لب خاموش کدام مفهومی ندارد

 

کمال در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۵:

جمع آن: 6689

 

سید محمد حسین هاشمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۶:

در نسخه استاد خلیل خطیب رهبر «تائی» آمده است که به معنی یک نان میباشد. منظور از بتائی بساز این است که به سکتا نان قانع شو و سازگاری کن. یحتمل تائی بمنظور ایجاد واج آرایی در بیت نسبت به نانی فضیلت یافته است.

 

حسین در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

برداشت من از این شعر، امیدوارم که دوستان اشتباهات بنده را اصلاح کنند
1-ای که با چشم ظاهر دیده نمیشوی با انکه جفا و وصال را از طریق امکانات یک انسان خاکی(مثلا دیده ظاهر بین)میسر نکردی تو را دوست دارم
2-تا لحظه مرگ هواخواه تو هستم
3-راه درست حقیقت و عشق ورزی را به من بیاموز تا در هنگامه روشنایی به وصال تو برسم(اشو زرتشت: ای اهورا در پرتو راستی راه درست پرستش و ستایش و رسیدن به خود را به ما بیاموز-گاتاها)
4-انقدر مشتاق تو هستم که حتی حاضرم به ایین دروغ یعنی کرپانها و کاوی ها و پیروان اهریمن به وصال تو برسم(از کفر به خدا برسم)
5-عاشق تو هستم رخ بنما ای تنها چاره که صبر و شکیبایی از دست رفت و طاقتی نمانده
6-اب دیده روان کرده ام تا تخم عشق تو را در دل بپرورم(اشوزرتشت:تنها را پرورش روان یاد خدا در خاموشیست-گاتاها)
7-هم زهر است و هم پادزهر-برای چیدن گل باید رنج خوار را به جان خرید-برای رسیدن به حسن و کمال میبایست حزن و عشق را در اغوش کشید-عشق با غم و اندوه لذت بخش و شوق افرینی همراه است که با وصال تا حدود زیادی از ان اشتیاق کاسته میشود حتی در عشق های انسانی هم اینچنین است
8-میگریم و مرادم ان است که از اب دیده تخم محبت در دلت بپرورم-دلت را نرم کنم-دلت بحالم بسوزد و رحم کنی و راه وصال هموار کنی
9-اگر وصال میسر کنی اشک شوق(گوهر-جواهر) در پایت میریزم (گوهر بپایت میریزم-قدردانی و شکر میکنم)
10-
-شراب: عامل مستی-از خود به در شدن-عامل اتلاف عقل مصلحت اندیش و حواس و رهایی از کالبد مادی(یکی از موانع وصل و عاشقی) به طور کلی منظور از شراب و می میتواند عشق الهی،عشق افریدگار بزرگ خردمند-عشق به کمال مطلق -حسن تمام باشد
شاهد: دل تنها گوهر وجود انسان که از عالم مینویی امده از موطن اصلی انسان که در جوار خداوند است و شاهد روی معشوق است
رندی: بیخیالی، بیتوجهی به مصلحت دنیای فانی، مستغرق بودن و ذوب در معشوق، مجنون شدن در هوای لیلی، انا الحق شدن و خود را به اراده حق سپردن به گونه ای که فعل تو به اراده حق است پس انا الحق
همه ی این حالات یعنی عشق به خداوند و مجذوب خداوند شدن، دلتنگی برای وطن مینویی، رسیدن به کمال ، چنگ به ریسمان حسن زدن
توسط حافظ ایجاد و وضع نشده بلکه سرنوشت محتوم انسان است، این سرنوشتی است که من برای تو فرو گذاشته و این کاریست که باید انجام دهی و گزیری از او نیست،
از شبنم عشق خاک آدم گل شد.
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد.
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند.
یک قطره خون چکید و نامش دل شد
پس گله نکن چرا که این عشق بیوصال است
چنانچه سهروردی فرمود میتوان به کمال رسید ولی نمیتوان به مرکز نور یا حضرت نورالانوار رسید
حداقل در کالبد انسان خاکی و با امکانات انسان مادی وصال میسر نیست
پاینده سرزمین و فرهنگ مقدس ایران زمین

 

قلندر پادشاه در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۱ - نوای طاهره:

این ابیات بنا به اقوی و بر حسب فرم و فضا و نسخ موجوده از مرحوم طاهر کاشانی(متوفی قرن دهم ه) است که بنا به زیبایی و طراوت آن بعدها مورد توجه قرار گرفته و بر آن تضامینی نگاشته شده و می دانیم طاهره در بیت آخربرای ایجاد و درهم نریختن وزن شعر است وَالسَّلَامُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی

 

مجتبی خراسانی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:

بسمه تعالی
روی سخنم با مسئول گنجور است.
خدا می داند، حقیر از نوشته های این دوستان آزرده خاطر نشده ام، ولی حاشیه های بی معنی زیاد گشته است. کاش امکان آن بود، که جرح و تعدیل صورت بگیرد، شما (مسئول گنجور) نخست از عرایض حقیر شروع بفرمایید.
از شما (مسئول گنجور) سپاس گزارم.

 

س م در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱ - خدا حافظ:

بابک جان
در مشاعره ی تک بیتی بیت جواب با حرف آخر بیت قبلی شروع میشود
ولی در مشاعره ی موضوعی اینطور نیست

 

بابک در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱ - خدا حافظ:

سلام.یه سوال دارم درباره ی مشاعره.
توی مشاعره،بیت جدید حتما باید با آخرین حرف بیت قبلی شروع بشه یا با حروف همصدا با اون هم میشه؟؟
مثلا اگر بیت قبلی با ظ تموم بشه ،بیت بعدی میتونه با ز ،ذ یا ض هم شروع بشه یا نه؟؟

 

س ، م در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۲:

تصحیح
نه مانای مهلت باشد ، مهلة

 

س ، م در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۲:

گویا به مرنای مهلت باشد ، حمید خان
غم تو مهلتی ست که من تنها باشم

 

۱
۳۵۹۳
۳۵۹۴
۳۵۹۵
۳۵۹۶
۳۵۹۷
۵۰۸۰
sunny dark_mode