گنجور

حاشیه‌ها

بابک چندم در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

جناب پریشان روزگار،
راستی این نام شما سرهم خوانده می شود یا پریشانِ روزگار؟
باری،
فکر کنم که در پست پیشین مشخصاً عرض کردم که بن و ریشه الفبای خطوط فارسی و پهلوی و پارسی کهن از الفبای فنیقی آمده...
به عنوان مثال در زبان اوستایی سی و اندی (دقیقاً یادم نیست ولی اگر حافظه خطا نکند سی و شش بود) حرف و صدا وجود دارد که بیست و هشت حرف عربی و یا سی و دو فارسی تکاپوی تکلم و نوشتار کامل آنانرا نمی دهند... برای همین نیز باز به عنوان مثال در زبان اورامانی حروف و اصواتی موجودند که ما در فارسی از بیان و نوشتن آنان درمی مانیم، همانگونه که اعراب از تلفظ "گ" و "پ" و... در می مانند مگر آنانی از ایشان که زبانی چون زبان ما را فرا گرفته باشند....به عنوان مثالی دیگر در زبان سانسکریت (زبان خواهر و یا نهایتاً عمو/عمه و یا خاله زاده زبان اوستا) نیز چهل و هشت گونه حرف و صدا موجودند ولی الفبای زبان ما تکاپوی بیان و نوشتن آنانرا ندارد(زبان انگلیسی هم ندارد)...
آنکه چرا انگلیسی زبانان چنین نمی کنند پس ما هم نباید بکنیم بیشتر نمی آید که برای خوشنودی کدخدا باشد؟؟؟
به هر حال آنان نیز حروفی را که در زبان ما جاریست دارا نیستند مانند "خ" و "غ" و... و از بابت همین نیز در تلفظ و نوشتن نام و یا واژگان فارسی (به آلفابت لاتین) دچار خطا و اشتباه می شوند...
در مورد غیرت ایرانی که بنده هیچ جا صحبتی از قهقهه نکردم!، آنرا در مورد عهد شکنی از سنت بیان کردم و نه آن و نه راههای مختومه به رُم را به سرکار ربط ندادم ( دگرباره نوشته پیشین مرا بخوانید)...."همه راهها به رُم ختم می شوند ولی در این یک مورد گویا همه به فنیقیه ختم می شوند" اشاره به الفبای زبانها بود حال سرکار چطور آنرا به خود ربط دادید که سر از رم در آوردید! بنده که سر در نیاوردم....
در باب دانشتان از زبان انگلیسی تنها می توانم عرض کنم که احسن و صد آفرین به شما ( حقیقتاً و از صمیم قلب)، چه خوب که هر که از ما بیشتر و بیشتر دانشهای متفاوت را دارا باشد و یقین دارم که شما علم و علوم بسیاری دارید که بنده از آنان غافلم.... ولی اِگزَمین همچنان پابرجا می ماندها! و آن دیگری به هیچ صراطی مستقیم نخواهد شدن....
باری به هر جهت،
از سبک و سیاق نوشتار شما بوی آشنایی دیرینه می آید، از رفیقان شفیق جنابان ادب دوست و بی سواد خبری دارید؟ امید که در سلامت کامل باشند و باشید...

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

و بسیاری از راهها را که به رم ختم میشُوند پیموده است!!

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:

جناب بابکی دیگر
در باره گرام و گرامی توجه
شمارا به دهخدا و برهان قاطع چاپ استاد معین جلب میکنم.

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

جناب بابکی دیگر
بسیار سپاسگزار خواهم بود اگر ریشه و بن الفبای فارسی را برای حقیر روشن فرمایید
در باب نگارش واژه های لاتین به دبیره فارسی گمان نمی برم انگلیسی زبانان واژه های پارسی را در نوشتارشان به فارسی بنویسند نمی دانم چرا ما می باید چنین کنیم برای خوشنودی کدخداست؟؟؟
در باره غیرت ایرانی آری ، شما مختارید بخندید به قهقهه
و سر انجام این کمترین کمی انگلیسی می داند
و بسیاری از راهها را که به رم ختم میشوند پیموده ام!!

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:

بابکی دیگر
ببخشایید من " یای " را یای نکره گرفتم شما وحدت
می خواستم معرفه تان کنم ! .
نام شماست و صلاح مملکت خویش خسروان دانند
و اما یایی که در آخر واژه ها می آید تنها یای وحدت یا نکره نیست یای نسبت است شیرازی
یای کار و حرفه است تفتی نمکی قصابی
که هم شخص است و هم محل
یای شایستگی و لیاقت است گفتنی دیدنی
یای مصدری است دوستی، دشمنی
یای نسبتی که مانای فاعلیت دارد جنگی ، کاری
یای بزرگداشت استادی فرزندی
و بگذریم از ضمیر و استمرار و تمنا و شرط و.....

بابک چندم در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

پریشان جان،
اگر اصرار بر آنست که واژگان فرنگی را می باید فقط به الفبای عربی/فارسی نوشت آنگاه تلفظ و نوشتار درست اگزامین حقیقتاً اِگزَمین است...
حال آنکه الفبای ایرانی از خط میخی هخامنشی گرفته تا نقش رجب پهلوی و تا فارسی کنونی به انضمام خود الفبای عربی و همچنین عِبری و دیگر زبانهای آرامی همگی ریشه شان از الفبای فنیقی است...(توجه بفرمایید الفبا را می گویم و نه خط میخی هخامنشی را)
جالب آنکه آلفابِت زبانهای اروپایی از لاتین ریشه گرفته اند، که آن نیز از یونانی ریشه گرفته و این نیز خود از الفبای فنیقی بر آمده!
یعنی آنچنان که گفته اند "همه راهها به رُم ختم می شوند"، در این یک مورد گویا همه راهها به فنیقیه ختم می شوند...
الفبای فارسی از بن و ریشه ایرانی نیست، نقشش هم ایرانی نیست ...حال این اصرار و پافشاری از برای چیست؟ سنت؟ رسم و رسوم کهن؟
اگر اینچنین است که در اینجا دائماً رسم شکنی را شاهدیم آنهم گاه گاه از نوع مضحک و خنده دار...
غیرت ایرانی؟ که آنهم عرض شد که این پدیده ایرانی نیست (از بن و ریشه) که در پاسداریش به طریقه افراطی عمل شود...آری زبان و خط فارسی را باید پاس داشت ولی نه در مورد استفاده از واژگان فرنگی که همان بهتر که از نقش درست آنان استفاده شود که چنین اشتباهاتی را شاهد نباشیم...

بابک چندم در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:

پوزش :
می توانند -> می تواند تصحیح شود.

بابک چندم در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:

پریشان روزگار و حسین 1 گرامی،
1-چرا بابکی دیگر و نه بابک دیگر؟
در اینجا چند بابک قلم می زنند، بابک دیگر می توانند به هر کدام اشاره کند (این بابک نه، آن بابک دیگر) و حال آنکه بابکی دیگر= یک بابک دیگر، یعنی یکی از بابکان.
(از معین: "ی" گاهی به آخر کلمه درآید و نشانه وحدت (یکی،یکتن) باشد، و : این حرف به آخر اسم ملحق شود برای افاده نسبت بین دو چیز)
2- چرا گرامی و نه گرام؟
"در نظم و نثر فصیح همه جا گرامی (=گرامیک، پهـ.) آمده و "گرام"- که در تداول بجای گرامی یا کرام عربی (جِ. کریم) استعمال کنند -درست نیست"
( فرهنگ معین جلد 3 ص 3214)
گمان کنم که این گمان جناب پریشان را رفع کند.
و اگر اغلاط مصطلح را نیازی به پالایش نیست آنگاه مجازیم که سولاخ را در عوض سوراخ، طناف را به جای طناب، قلف را به جای قفل بیاوریم؟
گمان نبرم....
3- حسین جان فرمودی که منتظر "عیبجویی های دیگر" بنده نشسته ای!
در این یک مورد نیازی به کاویدن نبود، ولی باور بفرما که اگر هم می خواستم به جُستن و کند و کاو در این امر بپردازم حقیقتا حالش نخواهد بود، تو خود دریاب عمق ماجرا را...
شما نیز شاد و پر سرور باشید

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:

دوستان گرام،
واژه " گرامی " بر ساخته است از " گرام " و گرام خود از
" گر " اوستایی می آید به مانای پرستش ، بزرگداشت ، احترام ، تقدیس
( گرام+ ایک = گرامیک در پهلوی و گرامی در پارسی دری)
در فرهنگ معین اشاره به این است ، مبادا با کرام تازی اشتباه شود .
حتا اگر نادرست باشد ( که گمان نمی برم) غلط مصطلحی است

nabavar در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:

بابک دیگر جان
بنده چندین بار دیده ام م ،س گرامی دوستان را گرامی خطاب کرده اند ممکن است خطای تایپ باشد ولی شما هم به نام خودتان توجه کنید که ”بابکی دیگر“ هم اشتباه است چون ”دیگر “ به جای ” ی“ و یا ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍” ی “ بجای ” دیگر“ استفاده می شود
منتظر عیبجویی های دیگر شما ” گرامی “ هستم
ماندگار باشید

حسن در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۳ - سخن‌پرداز:

این شعر رو استاد علیرضا افتخاری هم خیلی زیبا اجرا کردن

پیمان در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:

Payman:
نور مهتاب به دل تاریکی شب نفوذ میکنه.
لذا باید نگران نبود و خوش بود و در لحظه زندگی کرد چرا که همانطور که مهتاب باید نور به خاک بتاباند،رحمت عام خداوند هم شامل حال همه ما خاکیان میشه.
پس ما را چه غم.
حال را دریاب.

حسین آزاد در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

استاد شجریان
کنسرت سال 55شیراز با گروه شیدا
نوا
تنها دوبیت اول

باسپاس

حسین آزاد در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:

استاد شجریان
کنسرت سفارت ایتالیا یا همان سرعشق
سال 61

با مرحوم مشکاتیان و جناب موسوی

با سپاس

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

بابک دیگر ( ونه بابکی دیگر )
ریشه اگزامین ، ا گزامینر زبان فرانسه قدیم است
پرسیدن، بازجویی، شکنجه!
که خود از فعل " اگزامینار " لاتین می آید به مانای آزمودن ، اندیشیدن ، بر رسی و حتا کشیدن (وزن کردن)
و آزمون چنانکه فرمودید از فعل آزمودن
حکیم توس می فرماید:
کنون آزمون را ، یکی کارزار
بسازیم ، تا چون بود روزگار
و استاد سخن:
مردیت بیازمای ، آنگه زن کن !

پریشان روزگار در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

جناب شمس،
" آزموده را هرگز نیازمایید چه آزمون آزموده خطاست"
آنچه دانشمندان شیمی یا فیزیک به فرمایش سرکار پی در پی انجام می دهند
آزمایش است و نه آزمون

حسین آزاد در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۵:

استاد شجریان
در کنسرت آمریکای شمالی با گروه آوا و آهنگسازی خودشان
باسپاس

ثمینه در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸:

با سلام و درود..
وزن شعر لطفا تصحیح شود.
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن.

بابک چندم در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:

س.م. گرامی،
"گرام" که شما آوردید خطاست و می باید گرامی نوشته شود که از گرامیک در زبان پهلوی آمده و نه آنچنانکه برخی می پندارند از کرم و یا کرام عربی. فرهنگ معین اینرا مشخصاً گوشزد کرده.( جلد سوم صفحه 3214)
---
دیگر آنکه این شعری که شما و جناب حسین 1 از سعدی به تکرار در حاشیه ها آورده اید و آنرا نشانی از زن ستیزی او بر شمارده اید، جای تامل بسیار دارد و اگر انشا... حال و دماغی باشد در حاشیه خودش خدمتتان توضیحی خواهم داد که چرا این برداشت اشتباه است.

بابک چندم در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

آزمون از زبان اوستا آمده و ریشه اش āzimā است. (فرهنگ معین)
حال آنکه examine از Franco-English آمده و اولین مورد استفاده آن در قرن چهاردهم میلادیست، و ریشه اش Examinae در زبان لاتین است. (مرجع Miriam Webster)
زبانهای لاتین و یونانی هم خانواده اند با زبانهای ایرانی و همه را مشتق شده از زبان هندواروپایی میدانند، یعنی یک و یا دو هزاره پیشتر از اوستای زرتشت زمانی که این اقوام از یکدیگر جدا گشتند زبان هرکدام تغییر و تحولاتی را شامل شد. به نظر می آید این در زبان لاتین ریشه در همان زبان هندواروپایی دارد تا آنکه از زبانی از زبانهای ایرانی به لاتین منتقل شده باشد.
"آزموده را آزمودن خطاست" به شخص اطلاق می شود یعنی شخصی که امتحان خود را پس داده اگر دو و یا چند بار دیگر نیز امتحانش کنی همان پاسخ را خواهی گرفت، مثلاً اگر به شخصی اطمینان کنی و از او ضربه خوری در آینده نیز همان را خواهد کرد حال اگر تو باز می خواهی به او اطمینان کنی این کار خطاست.
این جداست از پدیده آزمایش که دوستان در شیمی، ریاضی و یا علوم دیگر آوردند...

۱
۳۵۵۱
۳۵۵۲
۳۵۵۳
۳۵۵۴
۳۵۵۵
۵۵۴۴