سحاب سیل فشان چشم رودبار منست
سموم صاعقه سوز آه پر شرار منست
غم ارچه خون دلم می خورد مضایقه نیست
که اوست در همه حالی که غمگسار منست
هلال اگر چه به ابروی یار می ماند
ولی نمونه ئی از این تن نزار منست
چو اختیار من از کاینات صحبت تست
گمان مبر که جدائی باختیار منست
کنار چون کنم از آب دیده گوهر شب
بآرزوی تو تا روز در کنار منست
مرا ز دیده میفکن که آبروی محیط
ز فیض مردمک چشم دُر نثار منست
فرو نشان بنم جام گرد هستی من
اگر غبار حریفان ز رهگذار منست
طمع مدار که خواجو ز یار برگردد
که از حیات ملول آمدن نه کار منست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از خواجو بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به عشق، غم و جدایی است. شاعر میگوید که در چشمانش آبشار غم و اشک وجود دارد و این غم را به راحتی تحمل میکند زیرا عشق و محبوبش همیشه در心ش جای دارد. او به زیبایی محبوبش اشاره میکند و میگوید که اگرچه این زیبایی به شکل هلال است، اما خود او نیز نمودی از ضعف و ناراحتی است. شاعر همچنین تأکید میکند که جدایی از محبوبش خارج از اراده اوست و همواره آرزوی دیدن او را در دل دارد. او از اینکه دیگران به او نگاه کنند و او را فراموش کنند، ناراحت است و در نهایت، با توجه به ناامیدی از جدایی، به این نتیجه میرسد که دیگر هیچ وقت از عشق خود دست نخواهد کشید.
هوش مصنوعی: چشمان من مانند ابرهایی هستند که سیلابی را به راه میاندازند و اشکهایم همچون رودی جاری میشوند. احساسات درون من، مانند آتشهای سوزان، با شدت و حرارت میسوزند و من را آزار میدهند.
هوش مصنوعی: غم هرچقدر که دل مرا میخورد، ایرادی ندارد، چون او در هر حالتی که باشد، تسکیندهنده غم من است.
هوش مصنوعی: ماه هلالی هرچند که به ابروی محبوب شباهت دارد، اما فقط یک نمونه از این بدن نازک و لاغر من است.
هوش مصنوعی: وقتی که اختیار من در دست توست و صحبت تو را میشنوم، تصور نکن که جدایی به انتخاب من اتفاق میافتد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از اشکهای خود جواهر شب بسازم در آرزوی تو، تا زمانی که روز در کنار من باشد؟
هوش مصنوعی: مرا از نظر دور نکن، زیرا اعتبار و آبروی این دنیا به لطف و رحمت درخشندگی نگاه من است.
هوش مصنوعی: اگر من از شراب هستیام بنوشم، باید گرد و غبار رقبای خود را از مسیرم دور کنم.
هوش مصنوعی: به امید اینکه خواجو از سوی دوستش برگردد، نباش. زیرا بازگشت او به زندگی که برایش خستهکننده است، به هیچ وجه در توان من نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سلام من برسان ای نسیم باد صبا
بدان دیار که آنجا مقام یار منست
نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار
چنانکه لایق این عهد استوار منست
و گر ملول نگردد بگویش آهسته
[...]
مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
که راحت دل رنجور بیقرار منست
به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر
گرش به خواب ببینم که در کنار منست
اگر معاینه بینم که قصد جان دارد
[...]
ره حریف گرفتم که شیشه یار منست
خرد پیاده شد از من که می سوار منست
جراحتم همه راحت شد از سعادت عشق
گلی که در ره من بکشفد ز خار منست
اگر درستیی در کار جام و مینا هست؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.