پریشان روزگار در ۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵ - تمثیل در بیان سر پنهانی حق در عین پیدایی:
جناب شمس
فرمایش خودتان مفهوم است؟؟
جمله سوالی!!
فرزاد در ۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:
توانا بود هر که دانا بود به هر کار، بستوه کانا بود
محمد طهماسبی دهنو در ۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
(نقش مردم چشم )بعضیها بیت را طوری می خونند که خرقه متعلق به مردم چشم بِشه. یعنی چنین و چنان کن که مردم چشم من ، خرقه اش را از سر بیرون آورد
. امابه نظر بزرگانی این قرائت خیلی غریبه ، و نسبت دادن خرقه به مردم چشم ، نازک اندیشی نامستندی هستش
و لغزشگاه اغلب مفسران همین جا بوده .
ظهور معنی و عقل عرف ایجاب می کند که خرقه متعلق به شاعر باشه
، نه مردمک چشم .
برای این قرائت باید (مرا) را از مصراع اول برداریم و بیاوریم به مصراع بعد . یعنی بگوییم ماجرا کم کن و بازگرد که مردم چشم من ، مرا ... خرقه = خرقۀ مرا از سر من ( و نه خودش) بیرون آورد و به شکرانه بسوخت
. این قرائت نه فقط متضمن غرابت خرقه پوشی نیست ، بلکه کل بیت رو خوانا می سازه
در میان حافظ شناسان و شارحان این بیت ، مرحوم عبدالعلی پرتو علوی به راه درست رفته و خرقه را به حافظ نسبت داده
نه به مردم چشم
رابطۀ بین دل و دیده ، دیده ای که نظرباز است و دلی که عاشق پیشه است ، در ادبیات فارسی و شعر حافظ ، سابقه و نمونۀ فراوان دارد
چنانکه گفته
-دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم
با من چه کرد دیدۀ معشوقه باز ِ من
- سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
گَرَم نه خون جگر می گرفت دامن چشم
- نخست روز که دیدم رخ تو ، دل می گفت
اگر رسد خللی ، خون من به گردن ِ چشم
- ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مُهر ، به عالم سمر شود
- سِرّ سودای تو در سینه بماندی پنهان
چشم تر دامن ، اگر فاش نکردی رازم
پس چشم و مردم چشم که کارش نظربازی و اشک ریزی و غمّازی است
سلسله جنبان و کارگردان این بیت هستش
. یعنی ماجرا کم کن و آهنگ آشتی و تجدید عهد کن و بدان که مردم چشم من در فراق تو از بس بی تابی و گریه و زاری و به اصطلاح امروز کولیگری و افشاگری کرد ، مرا رسوای خاص و عام ساخت و همۀ مردم از عارف و عامی به عاشقی و نظربازی من پی بردند و من ناگزیر شدم از خرقۀ خود که خرقۀ ریایی و دروغین بود - چرا که من واقعاً پارسا نبودم - بیرون بیایم
. یعنی در واقع ، این مردم ِ چشم ِ نظرباز و اشک ِ غمّاز ِ من بود که بانی این کار خیر شد و سرانجام خرقه ای را که از سر من به در آورده بود ، به شکرانۀ رفع ریا آتش زد و اکنون من خالصتر و مخلصترم و می توانیم آشتی کنیم . زیرا آنچه مرا از تو و تو را از من دور می داشت برطرف شد .
یک بیت دیگه از حافظ
گفتم به دلق ِ زرق بپوشم نشان عشق
غمّاز بود اشک و عیان کرد راز منسوم:(خرقه از سر به در آوردن ): خرقه چون چاک نداشته از سر بیرون آورده می شده . عطار در یکی از رباعیاتش میگه :
ما خرقۀ رسم از سر انداخته ایم
سر را بدل خرقه ، در انداخته ایم
کمال الدین اسماعیل گوید :
می پیر از سر من خرقۀ سالوس بکند
ریش بگرفته مرا با در خمار آورد
حافظ خود چند اشارۀ روشن و رسا داره
- در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص
ور نه با گوشه رو و خرقۀ ما در سر گیر
- صوف بر کش ز سر و بادۀ صافی در کش
- صوفی بیا که خرقۀ سالوس بر کشیم ( یعنی از تن بلغزانیم و از سر به در آوریم )
- ساغر می بر کفم نِه تا زبر
بر کشم این دلق ازرق فام را
با وجود این ، چون در اینجا اصل این فعل یعنی خلع خرقه مطرح هستش،فرق نمیکنه که چگونه و به چه طریق از تن یا از سر به در آمده باشه.
خرقه [به شکرانه] سوختن : کلید معنای خرقه سوختن در اشعار عطار ، بویژه در داستان شیخ صنعان هستش که حافظ به اون نظر خاص داشته و بارها به تصریح و تلویح به اون تلمیح کرده
. در داستان شیخ صنعان ِ عطار ، دختر ترسا از شیخ شوریده چهار درخواست داره: 1) سجده پیش بت ؛ 2) قرآن سوختن ؛ 3) خمر خوردن ؛ 4) ترک ایمان و اسلام . شیخ این کارها را انجام می دهد و سپس
شیخ چون در حلقۀ زُنّار شد
خرقه در آتش زد و در کار شد
اما خرقه از عصر سنایی و عطار که عصر اعتلای تصوفه ، تا قرن حافظ که عهد انحطاط هستش ، تحول یافته
. خرقه در نزد سنایی و عطار ، هنوز چندان آلوده نیست . چیزی مقدس است
. ناموس طریقت ،شعار سلوک و مایۀ افتخار پیران و مریدان و سالکان هستش
. اما خرقۀ سالوس یا دلق زرق صوفیان و زاهدان معاصر حافظ ، غالباً ریایی و «مستوجب آتش» بوده
محمد طهماسبی دهنو در ۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵ - تمثیل در بیان سر پنهانی حق در عین پیدایی:
با سلام
در بیت اول مصرع دوم به جایِ(شعاع)فروغِ
اگر خورشید بر یک حال بودی
فروغ او به یک منوال بودی
در بیت دوم در مصرع دوم به جای(نبودی)نکردی
ندانستی کسی کین پرتو اوست
نکردی هیچ فرق از مغز تا پوست
در بیت پنجم در مصرع اول به جایِ(قائم)دائم و در مصرع دوم به جایِ(دائم)قائم
تو پنداری جهان خود هست دائم
به ذات خویشتن پیوسته قائم
انمجن ادبی ترکه میر شهرستان دلفان واقعا از مطالب سایت و برنامه شما نهایت استفاده رو بردیم ممنون
مریم در ۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰:
شعر عجیبیست ، میشود در مفهوم آن از عرش تا فرش قدم زد.
علیرضا در ۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸۵:
با سلام.
بنده در دیوان صائب (دست رغبت کس نمی یازد به سوی من دراز) دیدم.
حالا شما نوشتید (دست رغبت کس نمی سازد به سوی من دراز) .
لطفاً بررسی نمایید.
با تشکر
یا حق
نادر.. در ۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۳:
آن موج چو بگریخت
دریا به وی آویخت
بازش به درون ریخت
با خویش در آمیخت ..
نادر.. در ۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۶:
شگفتا..
ز فراق گلستانش چو در امتحان خارم
برهم ز خار، چون گل سخن از عذار گویم ..
سینا در ۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۱:
علیرضا افتخاری هم در آلبوم غریبستان در دستگاه نوا و گوشه ی نیشابورک اجرا کردند که بسیار استادانه هست.
الهام در ۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۱۸ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹:
چقدر زیبا، حیف از بحث بیهوده در مورد زهره
سید احمد مجاب در ۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۱ - سرآغاز:
غریبی که رنج آردش دهر پیش
(بدارو ) دهند آبش از شهر خویش یعنی با آب شهرخودش درمانش می کنند
کمال داودوند در ۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۱۲:
7007
پریشان روزگار در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:
ومن توضیح واضحات دادم ، که جناب" 7 " پیش از من گفته بود، باری کار از محکم کاری عیب نمی کند
علیرضا در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:
جوق به معنای دسته و گروه و برای جمع فرشتگان استفاده میشود.
پریشان روزگار در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:
دوستان
گویا در زبان عربی، گاه " آ " به " ی " چهره دگرگون می کند، کتاب کتیب ، حجیز نیز گشته حجاز است
و بی گمان شیخ بسیار به از مایان میدانسته است .
شاهدان می کنند خانه زهد
مطربان می زنند راه حجیز
خوش می زنند و دمشان گرم!!
م ، س در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۱ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
طراوت
در بیت اول درست است
محمد ملکشاهی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:
با سلام
در مصرع اول خطه اشتباهن خظه تایپ شده است .
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
فاطمه در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۶ - این قطعه را برای سنگ مزار خودم سرودهام:
در بیت اول و دوم و سوم این شعر دارای مفاخره است . این شعر بسیار زیباست
سلمان در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
با تشکر فراوان از آقای قاسمی، که شعرهای حافظ را شمرده می خوانند. می توانیم شعرها را درک کنیم. دیگر گویندگان نیز شمرده بخوانند تا بشود درک کرد.
آقای محمدی یک ذره شمرده تر بخوانند
مینا در ۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲: