سولماز در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
وه که چقدر این بیت زیبا و پر معنیه...حقیقتی محض که حافظ به زیبایی هرچه تمامتر کلمات را چون جامه ای بر تن مفهوم آن پوشانده
مهران در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:
حافظ:زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت.
چون سعدی-پیش شمشیر بلا رقص کنان می اید-پس حجت تمام است
شاعر مردمی سعدی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۸ - حکایت:
مقالات بیهوده طبل تهیست.جواب دندان شکنی از سعدی بزرگوار به مولوی
هادی ابراهیم عبائی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱:
در آلبوم قاصدک استاد محمدرضا شجریان ، با همنوایی سنتور زنده یاد پرویز مشکاتیان ، این غزل به زیبایی هر چه تمامتر بحالت ساز و آواز اجرا شده است.
اینجانب در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۲:
جادوان را
بابک چندم در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
گمنام-1 جان،
اسقف مرحوم را نمی دانم که بود؟
یکی کارامالیس در خاطرم است، و راسپوتین "جادوگر" هم دراز بود ولی گمان نبرم که اسقف بود...
در باب یای اضافه : جفاء عربی در فارسی جفا است و بدون همزه، لذا "ی" اضافه نیست و کارش صفت سازی...
اما، واژه و جمله کلیدی برای شما "جان منور" بود و "یک غنچه از صد غنچه حضرتت"...
حسین ترکمن نژاد در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱:
البته متأسفانه در گلستانِ گنجور، خطاهای تایپی بسیاری دیده میشود و افتادگیهای فراوانی در آن وجود دارد. در همین ابیاتِ پایانی، در مصراعِ دومِ بیت نخست، باید «خَرِف» نوشته شود و نه «حرف»؛ نیز «اوفتاده»، نه «اوفتاد».
در ضمن واژۀ «عزیمت» در بیت پایانی، به معنای «افسون» است و ربطی به سفر کردن و رخت بربستن ندارد.
گمنام-۱ در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:
سپاس از برای یاد آوری وزن غزل
و هم با خوانش پیشنهادی بیت دوم هم رایم:
" که آب از سر گذشت آنرا که میترساندی از باران "
شاد باشید.
حسین ترکمن نژاد در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱:
آقای محمد عزیز
منظور چهار بیت آخر این است که وقتی کار از کار گذشت و کهولتِ سن به غایت رسید، دیگر درمان ممکن نیست و مرگ حتمی است و سعی در علاج، کاریست باطل و بیهوده؛ درست مانند کسی که به نقش ایوان میپردازد در حالی که بنیان خانه ویران است.
گمنام-۱ در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
جناب بابک
باور بفرمایید حقیر تفاوت مانایی است و هست را میداند ، استدعا دارد جمله را بار دیگر بخوانید
نوشته ام " همان میماند که هست ' است همانگونه که به از من میدانید فعل رابط است
دو دیگر در فارسی نوین نوبرانه است
وسرانجام، دل قوی دارید که نوزکج و کوله نشده ام
قرار است حالا حالاها " را ست قامت " بمانم .منظورم آن اسقف مرحوم نیست!
بابک چندم در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
گمنام-1 گرامی،
باور بفرمایید که میان هست و است تفاوتهاست، و دائماً مترادف نیستند، است فعل "بودن" و هست موجود بودن، وجود داشتن و... البته سرکار هم مختارید...
اما به جان منور شما قسم که من یکی مانا را برابر معنا ندیده ام، نه در پهلوی، نه در پارسی باستان، نه در اوستایی...و گمانم بر آن که در فارسی نوین بسیار نوبرانه است...
در آخر اگر که می پندارید زیادی کج و کوله شده اید، خوب قربان قد و بالای شما یکی نمی روم... ولی دنیا را چه دیدی؟ چه بسا یک غنچه از صد غنچه حضرتت باز نشده باشد...-:)
گمنام-۱ در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
جناب بابک چندم
مختارید مصدر " جفای دوست زدن " برسازید و
" یای " جفا را که یای اضافه است '" جفای دوست"
یایی بدانید که جفا را صفت میکند.
اما " هست " همان هست می ماند چنانکه مانای بیت
و اما به خدا وندی خدا راضی نیستم که قربان قد وبالای من بروید.
از من گذشته است.
بابک چندم در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
به به به ، چه محشر کبرایی که به پا نشد...
ساحل خانوم؟ جان:
ای که بر روی تخمان چشم، ولی قربان قد و بالای شما تو را به همان خدا قبل از موعظه و ارشاد این اغلاط را پالایش کن:
1- رو-> را
2-خداوکیلی -> اصطلاح عامیانه و کوچه بازاری، چه بهتر که ننویسید
3-واسه -> اینهم کوچه بازاری است و "برای" بهتر و مناسب است
3- هست -> است (گمنام جان سرکار هم دقت کن)
4-برسه -> رسد یا برسد
5-بشه -> شود یا بشود
6- کنه -> کند
گمنام جان،
قربان قد و بالای شما نیز هم:
نخست، مانا صفت مشبهه از مانستن است و معنای آن : مانند، همانند، نظیر... ولی برابر معنی و معنا نبوده و نیست، گو اینکه یکی از دوستان در اینجا آنرا متداولاً برابر پایدار بودن ! نیز می آورد...
دومی هم همان "هست" است که برای ساحل آمد..
سومی را هم با حسین شریکی...
حسین جان،
بنده که قربان صدقه همه رفتم، چرا که نه سرکار...
ولی قربان قد و بالای جنابعالی نیز هم، عزیز دل برادر... اول از همه شخص مفرد خود را جمع مبند که خطا اندر خطاست...
دیگر آنکه ( و اینرا با گمنام شریکی) کی گفت که "جفا زدن" درست است؟
جفا مصدر است و "ی" آنرا صفت می سازد "جفا زدن" کجا و "جفای دوست زدن" کجا؟
7 جان،
قربان قد و بالای تو هم بروم، خوب من هم که همین را گفتم...
سر همگی شاد باد
تقی اشرفی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:
مصراع
زانکه یک عید نیست در علام
خطای نگارشی دارد
عالم صحیح است
گمنام-۱ در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
دوستان
امید که واژه " بدخوان " دلگیرتان نکرده باشد،
من خود پیشینه بدخوانی دارم و حتا بزرگانی چون
زنده یاد شاملو و آوازه خوانان نامی بیش وکم
زدن برای به جاده زدن ، شانه زدن ، رو زدن ، پیاله ای زدن ..... و در مورد این کمترین ور زدن ، کاربرد دارد
جفا زدن ؟؟
گمنام-۱ در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
بدخوانان گرامی
هر گونه که بخوانید مانای این بیت همان می ماند
که هست:
دست از دوست کشیدن برای جفایی که به عاشق میکند، مردی نیست.
و من جفای دوست مرد وار می کشم
( ورنه ........)
جفا دیدن ، کردن، کشیدن داریم ، جفا دوستان زدنی نیست !!
۷ در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم
مصرع دوم خود دو بخش هست و بخش دوم آن شرطی است
جفای دوست زنم=دست به جفا میزنم=جفا میکنم
اگر نه مردوار کشم=اگر مردوار (جفا) نکشم=صبر پیشه نکنم
یعنی صبر نکردن من نیز همانند جفا بر دوست است و برعکس جفا کسی میکند که صبور نیست
بسیار ساده و هیچ ربطی به زن و زن ستیزی ندارد.
ساحل در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
7 جان خدا پدرت رو بیامرزه
بابک چندم همچنین
خدا وکیلی بلد نیستید ننویسید یا اصرار نکنید.یک حسین این مدلی واسه گمراهی کافی هست حالا چه برسه به چند تا و یک بی نام و نشان هم بشه میداندار معرکه.
خدا هدایت کنه شما رو
وفایی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:
هم آقای حسین و هم آقای مهران
خشم شما نشانه ضعف شماست .شما نتوانستید بدون توهین کردن و اتهام زدن ، از استادتان دفاع کنید و با قدرت بیان ، جواب مرا بدهید . شما کنترل خودتان را از دست داده اید و تنها حربه ای که در دست دارید ، " بی تربیت شدن " است .
دیگران که مکالمات ما را بخوانند خواهند فهمید که بین من و شما کدامیک عصبانی شده و حالش خراب شده و کدامیک منطقی و قدرتمند تا پایان مکالمه ایستاده .
در مورد تاجی از عشق خداوند هم منظور من این بود که سایه مهر خدا بر سر انسانهاست و به جای اینکه انسان دیگری را تاج سر خود بنامیم یادمان نرود که تنها خدا سرور همه ماست .
شخص خاصی هم بهانه من نیست .من کلی صحبت می کنم . تمام کامنت هارا خوانده ام .تاج سر را هم که شما نگفته بودید . آقای دیگری گفته بودند .
شما هم نگران نباشید .با این دفاع های خشمگینانه ای که از استادتان کردید خواهد فهمید که چقدر حضورش را می خواهید و همچنان برایتان خواهد نوشت . ان شاء ا ... که استفاده ببرید .
ج م در ۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱ - مکتب حافظ: