گنجور

حاشیه‌ها

عذرا در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۷ - رفتن قاضی به خانهٔ زن جوحی و حلقه زدن جوحی به خشم بر در و گریختن قاضی در صندوقی الی آخره:

امروز در کلاس مثنوی استاد خواند: فرجه صندوق نو نو مُسکِر است

سیدعلی ساقی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:

خوشا شـیـرازووضع بی مثالش
خداوندا !نگهدار از زوالـش
خوشا : صوت یا شبه جمله است ، چه خوش است ، چه زیباست
وضع : وضعیت ، موقعیت
زوال :نیستی ، نابودی
شیراز و موقعیت بی مانندش چه زیبا و نیکوست خداوندا شیرازرا ازنیستی و نابودی حفظ کن
ز رکـنـابـاد مـا صـــــد "لـَـــــوْ حَـشَ الله"
کـه عـمـر خـضـر مـی‌بـخـشــد زلالـــش
رکناباد : از قنات های معروف شیرازبود
لـَوْحَـشَ الله : مخف "لا اَوْحَشَـهُ الله است یعنی خدواند آن را ویران و بیابان و جای وحوش نگرداند ، اصطلاحاً یعنی چشم بد از او به دور باد
زلالش : آب زلالش ، آب گوارایشدر اینجا "تشبیه مضمر"ی هم آورده : آب رکناباد را به "آب حیات" تشبیه کرده . این بیت و بیت بعد در توصیف مکان های خرم و زیبای شیراز و دوبیت موقوف المعانی هستند.
مـیــان جـعــفــر آبـاد و مـُـصـلـّیٰ
عـبــیــــر آمـیـــــز مـی‌آیـــد شـمـالــش
شمال : (با کسر یا فتح اول درست است نه با ضمّه) ، باد شمالی ، نسیم شمالی "جعفرآباد" از محلّه یا روستاهای نزدیک شیراز بوده . "مصلّیٰ " هم از تفریحگاهای شیراز بوده......... بقیه درادامه مطلب
خوشا شـیـرازووضع بی مثالش
خداوندا !نگهدار از زوالـش
خوشا : صوت یا شبه جمله است ، چه خوش است ، چه زیباست
وضع : وضعیت ، موقعیت
زوال :نیستی ، نابودی
شیراز و موقعیت بی مانندش چه زیبا و نیکوست خداوندا شیرازرا ازنیستی و نابودی حفظ کن
ز رکـنـابـاد مـا صـــــد "لـَـــــوْ حَـشَ الله"
کـه عـمـر خـضـر مـی‌بـخـشــد زلالـــش
رکناباد : از قنات های معروف شیرازبود
لـَوْحَـشَ الله : مخف "لا اَوْحَشَـهُ الله است یعنی خدواند آن را ویران و بیابان و جای وحوش نگرداند ، اصطلاحاً یعنی چشم بد از او به دور باد
زلالش : آب زلالش ، آب گوارایشدر اینجا "تشبیه مضمر"ی هم آورده : آب رکناباد را به "آب حیات" تشبیه کرده . این بیت و بیت بعد در توصیف مکان های خرم و زیبای شیراز و دوبیت موقوف المعانی هستند.
مـیــان جـعــفــر آبـاد و مـُـصـلـّیٰ
عـبــیــــر آمـیـــــز مـی‌آیـــد شـمـالــش
شمال : (با کسر یا فتح اول درست است نه با ضمّه) ، باد شمالی ، نسیم شمالی "جعفرآباد" از محلّه یا روستاهای نزدیک شیراز بوده . "مصلّیٰ " هم از تفریحگاهای شیراز بوده است.
نسیم شمالی که از طرف کاریز رکناباد – که آب گوارایش مانند آب حیات و خدواند آن راحفظ کند – می‌آید و از میان جعفر آباد و مصلّیٰ می‌گذرد چقدر خوش‌بو و معطّر است .
بـه شیـراز آی و فـیـض روح قـُـدســـــی
بـجــوی از مـردم صـاحـب کــمــالـــــش
فیض : بهره
روح قدسی : روح پاک
به شیراز بیا و از روح باکمالات وپاک مردمش بهرمندشو وفیض معنوی بگیر
کــه نـــام قـنـــد مـصــری بـُـرد آنــجــــا ؟
کـه شیـریـنـان نـدادنـــــد انـفـعـالـش ؟!
قند مصری : قند منسوب به مصرکه به شیرینی شهره داشت.
شیرینان : دلبران شوخ و ظریف
انفعال :شرمندگی ،پشیمانی
چه کسی نام قند مصری را در شیراز برده‌است که دلبران شیرین کار شهر آشوب باشرین کاری های خوداو راپشیمان وشرمنده نکرده اند؟
قند مصری درمقایسه باشیرینی دلبران شیرازقابل تعریف نیست.
صـبـا ! زان لـولی شـنـگـول سـرمـست
چـه داری آگـهـی ؟ چون‌ست حالـش ؟!
صبا : باد صبا
لولی :کولی
شنگول : زیبا ، رعنا ، شوخ و ظریف
"لولی" همان "کولی" است ، کولیان به ظرافت در حرکت و رقص و دلبری معروف بوده اند .
ای صبا ! از آن دلبر شوخ و ظریف چه خبر داری ؟ حالش چطور است ؟
گـر آن شـیـریـن پـسـر خــونــم بـریـــــزد
دلا ! چـون شـیـر مـادر کـن حــلالـش
شیرین پسر: مغبچه ، شاهد زیباروی مذکر
"خون ریختن" کنایه از کشتن است .
ای دل ! اگر آن پسر زیبا و لطیف مرا بکشد ، خون مرا همچون شیر مادر حلالش کن مـکـن از خــواب بـیــــــــدارم ، خــدا را !
کـه دارم خـلـــوتـی خـوش بـا خـیـالـش
خدا را : را حرف سو گند است ، تو را به خدا سوگند می‌دهم . ترا بخدا مرا از خواب بیدار مکن که من با رؤیای دوست در خواب بزمی دلپذیر دارم .چـرا حـافــظ ! چو می‌ترسیدی از هجر
نـکــردی شـُـکـر ایـّـام وصــالــش
ای حافظ ! تو که از روزگار هجران و فراق می‌ترسیدی چرا قـدر روزهایی را که در کنارش بودی ندانستی ، روزگار هجران در ازای ناسپاسی از وصال است .

محسن شیرازی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۵:

سلام
فاصله بین "ما" و "مور" حذف شده و به صورت مامور نوشته شده است.

فرشید در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹ - تشنگی:

کافر و مومن چو روی خوب تو بینند
بت شکند آن و این به کعبه کند پشت

احمد رحمت بر در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

(مربوط به بیت دوم بند هجدهم):
پی غلط کردن ؛ باشتباه افتادن :
پی غلط کرده چو خرگوش همه شیردلان
راه تنها شده تا کعبه بتنها بینند.
خاقانی .

از آن ره بجایی نیاورده اند
که اول قدم پی غلط کرده اند.
سعدی .
برگرفته از واژه‌نامه دهخدا:
پیوند به وبگاه بیرونی

محسن اسماعیلی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵:

جالبه فکر نمیکردم انقدر آدم با حس های دقیقا و کاملا مشترک در مورد این آهنگ یهویی اینجا ببینم :-)
همه چیز این آهنگ جفت و جور و معرکست
سلامتی ایران و شعرای نامیش که عاشقانه ترین و لطیف ترین زبان دنیاست..

سیدمهدی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۹:

سلام
مصرع اول بیت آخر چنین درست است:
درون ماهی ای دریا که دیده است
با سپاس از زحمات شما

احمد رحمت بر در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عز الدوله قیصر:

در آدرس زیر می‌توانید معانی بسیاری از ابیات این شعر را بیابید:
پیوند به وبگاه بیرونی

سیدمهدی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۹:

سلام
مصرع دوم بیت دهم جنین درست است:
به درد او غم دل را دوا توانی کرد
با سپاس از زحمات شما

سیدمهدی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۹:

سلام
مصرع دوم بیت دهم جنین درست است:
به در او غم دل را دوا توانی کرد
با سپاس از زحمات شما

ج م در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:

نگه بر وادی عرفان چه زیباست
چو نقش گلبنی دربافت دیباست
چه افکار بدیع از ذهن خلاق
پدید آمد به سعی در کار رزاق
به تلطیف نگاه خشک دوران
بدیل ترس، عشق گردید میزان
به تهذیب نفوس و شوق دیدار
صفای باطن ما شد پدیدار
هزاران نکته زین راه عرفان
به نظم آمد بلطف اهل میزان
جهانی شد سخندانان ایران
و حکمت شد مکمل نطق یونان
چه خوش گویدسخن درگلشن راز
سخن را وه چه زیبا کرده آغاز
“من و تو عارض ذات وجودیم
مشبک های مشکات وجودیم
همه یک نور دان اشباح و ارواح
گه از آیینه پیدا گه ز مصباح”
به تعبیر دگر گویم من این راز
که هر جزیی دهد رنگی به انباز
ز رنگ جز هاست میسور دیدار
که ذات آمد از این اجزا پدیدار
چون اجزا از تناسب کل گردید
جهان زیبا از این معمور گردید

محمود زارعی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

مصرع دوم بیت دوم به نظر می رسد مشکل دارد
شب وصل تو شد روزی و قدرش من ندانستم
به دشواری توان دانست قدر آسانی

سید حبیب در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۴۷ - در تفسیر قول مصطفی علیه‌السلام لا بد من قرین یدفن معک و هو حی و تدفن معه و انت میت ان کان کریما اکرمک و ان کان لیما اسلمک و ذلک القرین عملک فاصلحه ما استطعت صدق رسول‌الله:

با سلام.
این سه چهار بیت آخر حاشیه ندارد آیا؟؟
بنظرم که جناب مولانا به ما متلک انداخت.
.

ناشناخته در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

آقا سهیل،
توصیه میکنم با همان جوجه کباب حال بفرمایید و گرد شعر و ادبیات خط بکشید، به مصلحتتان است،
از من گفتن بود

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

برای من جالب است بارها بنشینم و این سطر را:
لب و دندان ت را حقوق ِ نمک
هست بر جان و سینه های کباب
به شکل های مختلف بخوانم و حال کنم! اول بگویم که اگر لب و دندان ات را در جان و سینه ی ِ من فرو کنی اشکال ندارد چون بر گردن ِ جان ِ من حق ِ نان و نمک داری. بعد فکر کنم که سینه ی مرغ را که کباب می کنی با نمک خیلی خوشمزه می شود. بعد بگویم که دندان ِ معشوق شبیه ِ سنگ ِ نمک بوده و وقتی در سینه ی کباب ِ من فرو می کند بسیار لذت بخش است! و بعد بگویم که با آن لب و دندان نمکینت زدی همه ی جان ها و سینه ها را کباب کردی و از این دست!

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

«در میخانه بسته اند دگر» و «لب و دندان ت را حقوق ِ نمک» و «که ببندند میکده به شتاب» با فعلاتن شروع شده اند.

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

@ سپهر:
همونه فرقی نداره. شاعر می تواند در رکن اول بجای فعلاتن، فاعلاتن بیاورد. در بسیاری از شعرهای
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
در برخی مصراع ها فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن می آید. اما بحر شعر همان فعلاتن نوشته می شود. اختیارات شاعری است.

رامین در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۵:

سعدی در غزل غوغای عشق بازان بیت:
ملک آن توست و فرمان مملوک را چه درمان
گر بی‌گنه بسوزی ور بی خطا بگیری
به این صورت هم آورده:

شهر آن توست و شاهی فرمای هر چه خواهی
گر بی عمل ببخشی ور بی‌گنه برانی

کیوان در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲ - او بود و او نبود:

هانی عزیز سلام
سما اینگونه فرض کن که منظور استاد از اشکش نمی مکیدم و ...
اینه که استاد وقتی معشوقش گریه میکرد میرفت و چشمانش رو میبوسید و لبش تر میشد
یه فرض خیلی سادست و معنی رو درست میکنه

Vijay در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۴ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

درود و صلام
من هندی هستم و فارسی یاد می گیرم، گر کسی دوست برای بیت ششم توضیح بدهد، خیلی سپاسگزار خواهم بود.
نیازمند
وجے

۱
۳۵۴۳
۳۵۴۴
۳۵۴۵
۳۵۴۶
۳۵۴۷
۵۴۷۱