مجید دری در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۴۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۱:
نادرست:
چو رفتم ز گیتی مرا یاددار
به ببخش روان مرا شاددار
درست:
چو رفتم ز گیتی مرا یاد دار
به بخشش روان مرا شاد دار
۷ در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:
به روح حافظ من اصلا خبر نداشتم که "در شبهای ماه رمضان ، صالحین (روح) و فرشتگان به فرمان الله برای هدایت کردن اشخاص نازل می شوند"
فقط پرسشی که دارم فرشته ای که بر زمین مینشیند نر و ماده دارد؟مثلا برای زن فرشته خانم و برای مرد مثلا ملک خان؟
حمید سامانی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۱ دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:
بیا ساقی آن می که حال آورد یک جمله کاملاً اشتباه و بی معناست
متأسفانه در این شعر حافظ دخل و تصرف و دستکاریهای ناهنجاری شده بخصوص اینکه از بیا به جای بده یا بیار (بیاور) استفاده شده
با "بیا" جمله معنای درستی به خود نمیدهد و ترکیب جمله را ضعیف و بی معنا میسازد
به هر شکل هم که به "بیا" فکر کنیم و حتی اگر به عنوان استعاره در نظر بگیریم هیچ چیز نزدیکی پیدا نمیشود که آن را با باقی جمله معنا دار کند
شاه خاج در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:
موردی در بین حاشیه نوشتها جلب توجه میکنه
که واقعا سوال برانگیزه
که به نوعی تاثیر گرفته از رفتارها وقوانین حاکم بر جامعه امروز ماست،
همونطور که همه ما شاهد هستیم مثلا پلیس درجامعه ما به خودش حق میده بدون هیچ مدرکی اقدام به بازداشت وبازجویی مابکنه و اتهاماتی رو که مایل باشه یکی پس از دیگری به ما بچسبانه ودرواقع تیر به تاریکی بندازه!!!
ومتاسفانه هیچکس هم به این مساله رسیدگی نمیکنه
این رفتار به فضای مجازی هم سرایت کرده وشاهد هستیم
که بعضی از دوستان، با کمال جسارت در حاشیه اشعار مینویسند که مثلا فلان بیت تحریف شده
وجای چند کلمه رو به سلیقه خودشون عوض میکنند
ومیفرمایند این که من میگم درسته و غیراز این اگر بود تحریف صورت گرفته
متاسفانه در این موارد هم کسی نیست که حاشیه نویسیها رو مورد بررسی قراربده
وحاشیه نویسیهایی رو که سندیت نداره وفقط براساس سلیقه اشخاص نوشته شده رو حذف کنه
مثلا از دوست عزیزی که در حاشیه نویسی بالا معتقدند در این بیت گربه تائب نشده بلکه عابد شده
باید توضیح خواسته بشه که به چه دلیل به فردی که توبه کرده اگر تایب گفته بشه تحریف صورت گرفته
و چرا اگرشخص توبه کننده رو عابد بنامیم تحریف نیست
خصوصا که یقینا شاعر فراموشی نداشته ،
ونیازی نبوده در دو مصرع بطور پیاپی به عابد شدن گربه اشاره کنه
۷ در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵:
همه دردهای عالم یک طرف بازببنی گنجور یک طرف
khayatikamal@ در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۶:
قربان هر چی با معرفت ه
جمع این رباعی از 7400. پاینده باشید
خرم روزگار در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:
با سپاس از گمنام-1 که از پریشانیم بدر آورد و خرمی بخشید.
عماد خراسانی که جایش در گنجور خالیست، می فرماید:
بر ما گذشت نیک وبد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن ، این روزگار نیست.
بابک در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷:
طبق مطالعات خواجه این شعر رو در وصف شاه شجاع سروده،از متن غزل هم کاملا واضحه مخصوصا توبیتی که میگه حریف عشق تو بودم چو ماه نوبودی
پارسا در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵ - زندانی خاک:
در پاسخ به نیمای عزیز باید بگم که "عراق" و "راک" دو گوشه از دستگاه ماهور هستند
مهدی کریمی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۱ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک والطائر فنزة » بخش ۷:
مهمل گذاردن : فرو گذاردن ، ترک کردن
nabavar در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۸۲:
دو بیتی ضعیفی ست
دو تا من اضافه دارد
همایون در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
مطمئن نیستم در متن عرایضم واژه ی "اعراب" را درست و بجا استفاده کرده باشم!
نادر.. در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:
ابناء زمان .... زئوس .... اندیشه های والا .. و ..
روفیا، دوست جان! با ذهنی سیال و زیبا ..
نادر.. در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۲:
بازآ.. بازآ..
اجرای استثنایی و زیبای ترانه بازآ توسط شکیلای عزیز در دستگاه همایون همیشه برایم تازگی دارد..
پیوند به وبگاه بیرونی
محمد اعظمی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۸۲:
مصرع دوم:
که ما یکدم نگشتم شاد از این دل
متین در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۹:
سلام در بیت سوم چیان باید به چُنان تغییر کند
مینا مینوی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
مهناز عزیزم ، سلام
می بینم که نظر شما و آقای حسین تا اندازه ای با جناب همایون تفاوت دارد . از خودم نظری نم دهم ، ولی
در شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان ، در مورد این بیت همان را خواندم که شما عزیزان گفته اید ، آنرا کپی می کنم :
”گل بر آن بود که پیوسته لاف برابری با رنگ وبوی دوست بزند. خدای را شکر که باد صبا از روی غیرت نفسش را در دهانش بند آورد (او را پرپر کرد)“
و توضیح می دهد :
” شاعر دربیت چهارم رقیب شاه را به گل تشبیه کرده که عمرش مانند گل بیداوم و در اثر تندباد غیرت حوادث پرپر شده است و تشبیه رقیب به گل دلیل بر این است که رقیب، یک برادر میتواند باشد و احتیاط شرط کار است و نباید زیاد به طرف متخاصم تاخت زیرا از این برد و باختهای داخلی زیاد اتفاق میافتاد. در این غزل حافظ از مشکلاتی که جریانات روزگار برای او پیش آورده و او را درگیر معضلات حکومتی نموده گلایه دارد و صراحتاً میگوید من آسوده به کار وزندگی خودم مشغول بودم که دست تصادف مرا در صحنه بگیر و ببند حوادث سیاسی گرفتار ساخت و این یکی از علامتهای روشن واضحی است که خطمشی زندگی حافظ را به ما مینمایاند. او علیرغم میل باطن به طرف سیاست و طرفداری از یک مرکز قدرت کشیده شده و در اثر این رویداد گرفتار رقابت و مشکلات و ایذاء دستجات دیگر قرار گرفته است. بیت هفتم این غزل آئینه تمام نمای وضعیت آن روزگار است چرا که شاعر آن دوره را به سبب فتنه و جنایتها و آشفتگیها دوره آخرالزمان دانسته و چاره کار خود را در کنارهگیری و بادهنوشی میداند“
دوستت دارم
همایون در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
با احترام به ساحت بلند شعر و ادب ایران زمین
حسین گرامی درود بر شما
ضمن سپاس از حضور شما و آراستگی کلامتان, بنده هم با نظر جنابتان که فی الواقع همان نظر بانو مهناز است موافقم و میدانم که گل رنگ و بو دارد, با صبا رابطه دارد, عمر کوتاهی دارد و در این مدت کوتاه خودنمایی میکند. این ویژگیهای گلی است که می روید. در ادبیات ما, معشوق گاهی با ماه و گاهی با همین گل قیاس می شوند و هماره از منظر عاشق این معشوق است که زیباتر از ماه و گل جلوه می کند و بنده می پذیرم که در این بیت:
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
هر آنچه که تا بحال از شما عزیزان شنیدم درست است. اما با آنکه نفس عمل پسندیده است, اما خوشتر است تا همراه آنکه نظر عزیزان را تأیید میکنم مطلبی هم نا قابل عرضه کنم.
لطافتی که در شعر حافظ وجود دارد ما را راهنمایی می کند تا به نکته ای که مد نظر اوست برسیم. شاید گاهی لطافت را در شعر حافظ کمتر حس میکنیم اما بلاغت, فصاحت و شیوایی کلام در حدیست که دیگر کمبودی حس نمی شود.
پذیرفتم که این غزل در مدح شاه شجاع سروده شده است. اما لطافت به گونه ایست که نه تنها مخاطب مجیزه گویی حس نمی کند بلکه در غزلی که در مدح یک شخصیت سروده شده دنبال عشق و عرفان میگردد! با ایهام مواجه می شود! تا بحال چنین اشعاری در مدح یک شخص به این لطافت و زیبایی دیده ایم؟!
معتقدم حافظ تحت هر شرایطی و در هر زمینه ای که غزل سروده, با توجه به خردی که این بزرگمرد داشته, در یک گوشه ای از غزل, در یک بیت یا حتی در یک اصطلاح به نکته ای که مد نظر داشته اند, اشاره میکند. یا به عبارتی دیگر, نمی توان یقین داشت که همه ی ابیات غزل در مدح شخصیت مورد نظر سروده شده اند. و شاید دلیل رندی حافظ همین باشد. باری...
قطعا بزرگانی که پیشتر از ما بوده اند و زحمت بسیار در عرصه ی فرهنگ و ادب ایران متحمل شده اند, اگر مطلبی گفته یا نوشته اند بی دلیل نبوده. مع هذا عرض بنده همان گل است با "کسر گاف" که در حاشیه ی قبل هم به آن اشاره داشتم. (پوزش می طلبم به جهت اینکه قلم یا به اصطلاحی فونت بنده کارایی اینکه واژه ها را اعراب کند, ندارد. ناگزیرم برای تلفظ واژه توضیح بنویسم)
این گل(محصول آب و خاک) هم رنگ و بو دارد و هم قابل قیاس است این بار با دوست در مقام انسان یا همان آدم یا شاید معبود.
توضیحاتی که عرض کردم مقدمه ای بود مرتبط با درخواستی که در حاشیه ی قبل هم از عزیزان داشتم. چنانچه دوستان در باب صحت و سقم این موضوع(گل با کسر گاف و فلسفه ی آن) مطلب تازه ای دارند عنوان کنند تا از راهنمایی ایشان بهره ببریم.
سپاسگزارم
همایون در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
با احترام به ساحت بلند شعر و ادب ایران زمین
حسین گرامی درود بر شما
ضمن سپاس از حضور شما و آراستگی کلامتان, بنده هم با نظر جنابتان که فی الواقع همان نظر بانو مهناز است موافقم و میدانم که گل رنگ و بو دارد, با صبا رابطه دارد, عمر کوتاهی دارد و در این مدت کوتاه خودنمایی میکند. این ویژگیهای گلی است که می روید. در ادبیات ما, معشوق گاهی با ماه و گاهی با همین گل قیاس می شوند و هماره از منظر عاشق این معشوق است که زیباتر از ماه و گل جلوه می کند و بنده می پذیرم که در این بیت:
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
هر آنچه که تا بحال از شما عزیزان شنیدم درست است. اما نیکوتر است با آنکه نفس عمل پسندیده است, همراه با آنکه نظر شما عزیزان را تأیید می کنم مطلبی هم اضافه کنم.
لطافتی که در شعر حافظ وجود دارد ما را راهنمایی می کند تا به نکته ای که مد نظر اوست برسیم. شاید گاهی لطافت را در شعر حافظ کمتر حس میکنیم اما بلاغت, فصاحت و شیوایی کلام در حدیست که دیگر خلعی حس نمی شود.
پذیرفتم که این غزل در مدح شاه شجاع سروده شده است. اما لطافت به گونه ایست که نه تنها مخاطب مجیزه گویی حس نمی کند بلکه در غزلی که در مدح یک شخصیت سروده شده دنبال عشق و عرفان میگردد! با ایهام مواجه می شود! تا بحال چنین اشعاری در مدح یک شخص به این لطافت و زیبایی دیده ایم؟!
معتقدم حافظ تحت هر شرایطی و در هر زمینه ای که غزل سروده, با توجه به خردی که این بزرگمرد داشته, در یک گوشه ای از غزل, در یک بیت یا حتی در یک اصطلاح به نکته ای که مد نظر داشته اند, اشاره میکند. به عبارتی دیگر, نمی توان یقین داشت که همه ی ابیات در مدح شخصیت مورد نظر سروده شده باشد و شاید دلیل رندی حافظ همین باشد. باری...
یقین دارم بزرگانی که پیشتر از ما بوده اند و زحمت بسیار در عرصه ی فرهنگ و ادب ایران متحمل شده اند, اگر مطلبی گفته یا نوشته اند بی دلیل نبوده. مع هذا عرض بنده همان گل است با "کسر گاف" که در حاشیه ی قبل هم به آن اشاره داشتم. (پوزش می طلبم به جهت اینکه قلم یا به اصطلاحی فونت بنده کارایی اینکه واژه ها را اعراب کند, ندارد. ناگزیرم برای تلفظ واژه توضیح بنویسم)
این گل(محصول آب و خاک) هم رنگ و بو دارد و هم قابل قیاس است این بار با دوست در مقام انسان یا همان آدم یا شاید معبود. توضیحاتی که عرض کردم, مقدمه ای بود مرتبط با درخواستی که در حاشیه ی قبل هم از عزیزان داشتم. چنانچه در باب صحت و سقم این موضوع(گل با کسر گاف) و فلسفه ی آن مطلب تازه ای دارند عنوان کنند تا از راهنمایی ایشان بهره ببریم.
سپاسگزارم
نادر.. در ۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۹: