مستی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:
جالبه اونایی که میگن خیام همش درحال می نوشیدن و مست شدن بوده پس میشه از حرف اونا و بیت چهارم (آن به که به خواب یا به مستی برود) این شعر به این نتیجه رسید که حکیم فیلسوف منجم ریاضیدان عمر خیام خوابیدن رو هم مانند مستی و می نوشیدن سفارش میکند، پس لابد این همه علوم مختلفه که از این عالم بزرگوار و اهل عمل منتشر شده همش در خواب بوده!!! یعنی بگیرید بخوابید خواب خوبه عمر چه ارزشی داره بگیر روی تخت بخواب بی خبر از دنیا!!! چرا از خود سوال نمیپرسید؟ که اگر فردی با این همه معلومات بیست و چهار ساعت در حال خوابیدن و یا مستی بوده پس چطور توانسته در ریاضیات کشف کند و در فلسفه غوغا؟!!!
سطحی نگاه نکنید دوستان عزیز، ذهن و عقلتون رو به چالش بکشید چیزی که خود حکیم خیام هم همینو میخواد.
طلا در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۸:
لطفا تصحیح کنید
بیت آخر تهی تر
طلا در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۸:
لطفا تصحیح نمایید در بیت آخر تهی تر نوشته شود
... در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۷ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸:
بخشی از مقدمه احمد خوشنویس (عماد) در کتاب مقالات شمس تبریزی در مورد این غزل:
«برخی از نویسندگان معاصر نوشته اند که شمس الدین تبریزی در جوانی از خانه و کاشانه خویش جدا شد و لیکن دست تصادف وی را به خانقاه شیخ رکن الدین سجاسی از مردم زنجان رهبری کرد و مدتی در حلقه پیروان و شاگردان او در آمد و از مردان طریق شد و سالها در این کار صرف عمر کرد تا آوازه فخرالدین عراقی به گوشش رسید و شیفته غزلی از وی گردید [به همین غزل اشاره میکند].
و شمس شب و روز به زمزمه کردن آن دل خوش کرد و آنها را می خواند و اشک می ریخت و سوز و گداز شمس، شیخ رکن الدین سجاسی را دگرگون کرد، از جای برخاست، بر پیشانی شاگر بوسه داد و گفت جان فرزند، تو به آنچه باید واصل شدی...
عین این داستان را در نفحات الانس و سایر تذکره ها به فخرالدین عراقی نسبت داده اند که چون شیخ بهاء الدین ذکریای ملتانی او را در چله نشاند پس از ده روز او را وجدی دست داد و حالی حاصل شد، این غزل را انشا کرد و با آواز بلند می خواند و می گریست و اهل خانقاه که آن را خلاف طریقه شیخ می دانستند به سمع شیخ رسانیدند. شیخ فرمود شما را از اینها منع است و او را منع نیست....»
البته صحت و سقم تاریخی مطالب قابل بحث هست. فقط خواستم اشاره ای کنم...
... در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶:
نیلوفر بزرگوار
جهانمش یعنی «جهانم او را»، یعنی «او را بجهانم».
از مصدر جهاندن، صورت متعدی فعل جهیدن.
ز جهان جهانمش به زبان ساده یعنی او را بکشم.
به طور خلاصه و ساده بیت میگه: «عشق تو گفته بود که سعدی آرزوی منو داره و تا نکشمش دست از عاشقی برنمیداره.»
البته در بیت بعد هم به همین موضوع اشاره میکنه و میگه دشمنانم که نمیتونن منو بکشن، ولی این که داره از روی لطف میکشه نمیتونم مانعش بشم.
محمود در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۳ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:
صحیح رباعی بصورت زیر است:
عین خرد و سفرهٔ ذاتیم همه
تا ذات نهاده در صفاتیم همه
تا در صفتیم در مماتیم همه
چون رفت صفت عین حیاتیم همه
نیلوفر در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶:
درود
کسی میتونه معنی یکی مونده به آخرو شرح بده؟ تا ز جهان جهانمش منظور چیست؟ سپاس
سولماز در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
در رابطه با نظرات حاشیه نویسان راجب مذکر بودن یا مؤنث بودن معشوق وحشی باید گفت:
جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر بنه/چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
علی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۴ - نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل:
با سلام. معنی که سرکار خانم مینا از مصراع دوم داشتند جالب بود. تا حالا اینطوری نخونده بودمش. اما اگر این معنی رو در نظر بگیریم که اول در مورد رشد ماهی و بعد رشد نی گفته، اونوقت ارتباط معنی مصراع دوم با مصراع اول کاملا قطع میشه. یعنی اینکه ماهی از سر رشد میکنه و نی از دم، ارتباطی با عقل اول و عقل دوم نداره. بنظر میاد که نی به معنی نه باشه. یعنی همونطور که ماهی از سر رشد میکنه و نه از دم، عقل اول هم بر عقل دوم برتری و اولویت داره.
... در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
دوست خوبم
اسم چندان مهم نیست، رسم مهمتره. همین چند نقطه هم از سرم زیادیه.
با مصراعی که گفتین یاد یه بیت خاطره انگیز (برای خودم) از سعدی افتادم:
بسم از قبول عامی و صلاح نیک نامی / چو به ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم
حرف های شما رو در مورد شاهنامه می پذیرم، گرچه به نظر من چندان ربطی به موضوع بحث ما نداره.
در مورد مقایسه شاهنامه با سایر متون هم:
(رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی...)
اصلا بحث من تاریخ، تخیل، واقعیت، رئالیسم، سورئالیسم و... نیست. بحث من «امکان تفاوت تفکر خالق اثر و شخصیت های مخلوق در اثر» هست.
ضمن اینکه شاهنامه هم (حداقل) بخش اعظمش تاریخ نیست. شاهنامه مهمترین متن اساطیری ماست و مفهوم اسطوره هم بر مبنای چیزی که شما بهش میگین تخیل بنا شده.
حسین انجو در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:
هر بیشه گمان مبر که خالی است صحیحتر است زیرا که پیسه بیشتر در مورد خال خال بودن یا سفید شدن قسمتی از پوست اطلاق میشود.
حسین در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۴۶ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸۰ - زن در ایران:
ملت , ادبا حجاب نمونه کامل جنسیت زدگیست میل جنسی که حجاب بخاطر برانگیخته نشدن ان در محیط اجتماعی اسلام ان را واجب کرده به جز جنبه اندک طبیعی به شکل دیگر نیاز ها بی شکل است واجتماع جهت گیری های ان را مشخص میکند به عبارتی شما خودتان موی سر را جزو نواح جنسی قرار داده اید ودر مورد جنسیت زدگی حجاب باید عرض کنم با قبول ان به زن نقش جنسی اجتماعی داده اید حجاب به خودی خود مورد ندارد اما تفکری که پشت ان به زن وجود دارد مشکل است که نتیجه ان می شود نطام حقوقی زن در اسلام به قول معروفی زن ها زن به دنیا نمی ایند زن بودن نقشی است اجتماعی که جامعه تحمیل میکند
هادی رسولی فر در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:
متن این رباعی بدین وزن صحیح است:
این کوزه که آبخوارهٔ مزدوریست
از دیدهٔ شاهی و دل دستوریست
هر کاسهٔ می که بر کف مخموریست
از عارض مستی و لب مستوریست
از گنجور عزیز خواهشمندم تصحیح کنه
آهنگ شعر در یک مصرع با تکرار دوفعل هم وزن به هم خورده
واین منطقی نیست
مهناز ، س در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۷:
درست می گویید میثم خان
در ادبیات ” پیام دادن و پیام گرفتن “ دیده ام ولی ”پیام کردن “ نشنیده بودم
اگر ”پیامت می کنم “را به مانای رسیدن پیام بگیریم حق با شماست ، ولی اگر پیام فرستادن بگیریم به گونه ای دیگر است .
مختارید
اگر من اشتباه می کنم ببخشایید
مانا باشید
میثم در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۷:
م.س عزیز، از پاسخ شما ممنونم. اما باز هم مفهوم این مصرع را متوجه نمیشوم. یعنی شاعر خود را به ماه تشبیه کرده؟ چه لزومی دارد که خود را یا پیام فرستادن خود را به تابیدن نور ماه از روزنی تشبیه کند؟ در مصرع قبل می گوید که از دل من به دل تو روزنی است. اگر نوری قرار باشد بتابد از جانب آن معشوق باید بر دل عاشق بتابد،نه برعکس! اینطور نیست؟ به نظر بنده در این مصرع میگوید از این روزن به تویی که چون ماه هستی و نورت از این روزن به من میرسد سخن میگویم. یعنی معشوق به ماه تشبیه شده است.( سخن گفتن با ماه هم که در ادبیات از کارهای عاشقان است.)
کمال داودوند در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۱۸:
بنده این رباعی رابادوستان به اشتراک گذاشتم و جمع این رباعی از 8847
کمال داودوند در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۷:
ایول به خیاموگ پسنده این رباعی
فواد در ۸ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
سلام بر شما، درود بر شما به خاطر قرار دادن خوانش ابیات، لطفا
برای سایر اشعار هم فایل های صوتی را بگذارید.
با سپاس از سایت گنجور
نادر.. در ۸ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:
.. همچنانکه کسی در خواب می بیند که پادشاه شده است و بر تخت نشسته و غلامان و حاجبان و امیران بر اطراف او ایستاده می گوید که: من می باید که پادشاه باشم و پادشاهی نیست، غیر من؛ این را در خواب می گوید. چون بیدار شود و کس را در خانه نبیند جز خود، این بار بگوید که: منم و جز من کسی نیست.
اکنون این را "چشم بیدار" می باید، چشم خوابناک این را نتوان دیدن و این وظیفه ی او نیست..
"فیه ما فیه"
بابک چندم در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱: