روفیا در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:
بلی
اصل مطلب را گفتید یاران جان
در کار یار باش که کاریست کردنی...
در حقیقت صومعه داری صرفنظر از جایگاه اجتماعی اش و نگاه حافظ به این گروه به خصوص، هر کاری غیر از یار بازیست...
عیارش پایین است، جنس نامرغوب است...
حداد در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » آتش خاموش:
روح رهی عزیز شاد و در آرامش ابدی
اشعار بجا مانده از رهی هر کدام ریشه خاص خود را دارا می باشند بطوریکه خواننده از تکرار خوانی آنها نه تنها خسته نمی گردد بلکه با هر بار خواندن ، ظرافت و لطافت کلامش را بیشتر حس میکند.
بی شک رهی معیری با اشعارش در ادبیات ایرانزمین تاثیر بسزایی نهاد همچون شاعران قبل از خودش .
بر ما همین افتخار بس که در سرزمینی زاده شدیم و ادامه حیات می دهیم که بزرگانی چون رهی و امثالهم را در خود پرورش داد.
۷ در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:
زره روی: کسی که چهره خود را با موهای پرپیچ و تاب پوشانده و مانند زره باشد که نظر در او کارگر نباشد.
آب از نسیم باد زره پوش گشته گیر: وزش نسیم و برخورد آن با آب آن را زره پوش کرده(در آب فرو رفتگی و برجستگی درست کند مانند برجستگی و فرو رفتگی زره) =باد که نوزید زره آب از بین میرود،بنیادش سست است،غرورش دوام ندارد
چین قلابی این کجا و چین چین زلف یارم کجا
از باد آب بیگره گر ساعتی پوشد زره
بر آب جو تهمت منه کو را نه ترس است و نه غم
زره بر آب میدان این سخن را
همان آبست الا شکل چین شد
مولوی
nabavar در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
مهناز بانو
با احترام به جناب همایون
نقطه نظر شما را با مضمون بیت سازگار می بینم
دلیل اول انکه : گُل است که با رنگ و بوی خوش ارزاندام {عرض اندام }می کند ولی گِل را چنین یارایی نیست .
دوم : باد صبا در همه جا با گُل و ریحان همدم است نه با گِل ،
و دیگر : آن که رنگ و بویی دارد از زیبایی و لطف دم می زند وخود را با دوست قیاس می گیرد ، و تا چنین نکند غیرت صبا بر انگیخته نمی شود.
عمر شقایق را کوتاه خوانده بودید که با شما موافقم که یکی دو روز بیش نیست .
خوشا به حال من که ازین مناظره بهره ها بردم.
پایدار باشید
سام در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۰۱:
رباعی شماره 400 چی شد؟
ATAA در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷:
دیلمی عجب جوابی دادی....
سام در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۷۶:
به نظر می رسد که رباعی 375 و 376 در اصل یکی هستند با روایت های متفاوت.
۷ در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۸ - دزد و قاضی:
عارف چون کار قاضی شناسندگی و آگاهی است.
میگوید من که نادانم هیچ ولی تو که خوب و بد را میشناسانی چرا.
اگر عاقل میآمد تناسب چندانی با قضاوت و قاضی نداشت که مخاطب دزد است.البته دزد هم مغلطه میکند
ashkan ashkan۲۷۴۵۲۷۴۵@gmail.com در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۸ - دزد و قاضی:
سلام ببخشید این سوال رو میپرسم
من رشته ام فنی مهندسی هست ولی ادبیات ایران را کم کم شروع به مطالعه کردم و به سختی برای خودم به کمک فرهنگ لغت و... اشعار رو درک و ترجمه میکنم
سوال اینجاست که چرا پروین عزیز در شعرشون گفتن:
دزد جاهل گر یکی ابریق برد
دزد عارف دفتر تحقیق برد
آیا به جای "عارف "نباید "عاقل" باشه؟
مگر در مقابل دزد جاهل دزد عاقل قرار نمیگره؟
آیا ممکن هست این اشتباه تایپی باشه؟
در سخنرانی 27ام جناب نقویان در صدا سیما من شنیدم چند بار اشاره کرد به دزد عاقل دفتر تحقیق برد
ممنون میشم رفع ابهام کنید
با تشکر از "گنجور" که من رو اهلی کرد،مسیر زندگیم رو عوض کرد
... در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
جناب استاد موسوی
در مورد بحث عرفان شیعی، باید خدمتتون عرض کنم که متاسفانه جریان موسوم به عرفان شیعی به شدت از اصول عرفان دور افتاده. مهمترین دلیلش هم اینه که به شدت مذهب زده هست. شما هیچ جا اسمی از عرفان سنی یا عرفان حنفی یا شافعی نمی بینید و نمی شنوید. ولی عرفان شیعی چرا. این یعنی اینکه شیعیان در جریان عرفانی خودشون هم این تعصب مذهبی رو با خودشون آوردن و این با اصل ترک منیت در عرفان کاملاً متناقض هست. شما در تبتل و انقطاع از دنیا حتی نباید از عبادت کردن لذت ببرید. چه برسه به این تعصبات خشک مذهبی. اصلاً جریان تصوف دقیقاً برای برداشتن همین تعصبات و تبعیض های برخاسته از این تعصبات به وجود اومد.
شیعه همیشه با جریان تصوف مشکل داشته، حتی همین الان هم همین تفکر وجود داره. به همین خاطر هم جریانی به اسم عرفان شیعی به وجود اومد که بر مبنای زهد و عبادت استوار شده. جریانی خالی از نشاط، خالی از عشق و خالی از وسعت نظر به هستی. این جریان تا حدودی به مکتب عرفانی بغداد نزدیک هست که به شدت وابسته به شرع و دستورات اون بود، بر خلاف مکتب خراسان که بسیار ذوقی هست و با مسامحه بیشتری به شرع و مذهب نگاه می کنه.
به هر حال من معتقدم جریان عرفان شیعی، از جریان عرفان و تصوفی که ما می شناسیم فاصله معناداری گرفته. جریانی که در اون شریعت محوریت داره، برخلاف جریان تصوف که بر مبنای عشق هست.
با احترام.
... در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۰۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۳ - گفتار اندر بخشایش بر ضعیفان:
حمیدرضای عزیز
من برداشت متفاوتی دارم. دقیقاً نقطه مقابل برداشت شما.
هم در بیت اول و هم در بیت دوم میگه کسی که شرع فتوا به کشتنش داده رو بکش و ترسی نداشته باش. اما مضمون اصلی در بیت سوم بیان میشه که میگه اگه بازمانده ای رو از خانواده اون فرد (که شرع فتوای کشتنش رو صادر کرده) میشناسی، هوای اونارو داشته باش. چون اونا گناهی نکردن و نباید تاوان گناه مرد رو پس بدن.
در ادامه هم به افراد ضعیف و ناتوان و رفتار مناسب با اونها اشاره می کنه.
با احترام.
مهناز ، س در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
گرامی همایون
چه خوش که با دیدگاه شما نیز برین بیت آشنا شدم ، ممنونم
البته که نظر شما مقبولتر است
مانا باشید
همایون در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
اصلاحیه!
به همین مقدار بسنده میکنم.
همایون در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
با احترام به ساحت بلند شعر و ادب ایران زمین
مهناز بانوی گرامی
با سپاس از شما که سکوت نکردید و نظر دادید.
آنچه که در نظرات شما توجه ام را جلب کرد, لطافتی بود که در اشاره به دل سوختن شاعر بر عمر کوتاه رقیب اما هموطن حس شد ضمن آنکه ترکیب "ماندگاری کوتاه" خوشایند نبود. و آنچه که دستگیرم شد مدح سرایی حافظ بود.
شاید اگر حافظ در معیت رقیب شاه شجاع میبود و این اتفاق به نفع رقیب رخ میداد, باز هم این ابیات را می سرود اما این بار در مدح رقیب. و این مدح سرایی همان موضوعی است که حساسیت عده ای از جمله بنده را نسبت به شخصیت حافظ تحریک می کند. گرچه شخصا مطلع هستم که حافظ هم فردی بوده مثل بقیه ی افراد که از وقایع اجتماعی, فرهنگی, سیاسی و تاریخی زمان خود تأثیر میگرفته است.بعنوان مثال غزل 207 با مطلع:
"یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود" که در غم و اندوه کشته شدن ابواسحاق سروده است. اما یقین دارم فلسفه و خرد در شعر حافظ در رأس همه ی ویژگیهای شعر اوست و بر آنم تا نظرم را با اتکاء به این دو ویژگی بارز بیان کنم و میدانم نظرم هرچند اشتباه, ولی موجب گسترش شعاع نظرات و حتی انتقادات دیگر عزیزان خواهد شد. و هیچ اصراری بر این که نظرم را به عزیزی تحمیل کنم نیست.
این غزل و فلسفه ی آن بی شباهت به غزل 152 نیست.
اگر واژه ی گل را با کسر گاف(محصول آب وخاک) که همان خمیر آفرینش انسان است در نظر بگیریم, حتی اگر این خمیر آنگونه که در روایات آمده سرشته شده است باز هم نمی تواند از رنگ و بوی دوست که همان انسان یا معبود است, دم بزند. بنده به همین بیت بسنده میکنم.
مجملش گفتم نکردم من بیان...
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
مانا باشید
khayatikamal@ در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۴:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 8283
مهناز ، س در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
گرامی همایون
من هم درین تشبیه خصم به گُل دو دل بودم ، ولی جنگ شاه شجاع با هم وطن خودش بوده و شاید شاعر بر او نیز دل سوخته
ضمن آنکه می توان نظر شاعر را به عمر کوتاه گل معطوف دانست ، نه تنها لطافت و زیبایی.
در بیت ماقبل آخر :
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
نیز اشاره به ماندگاری کوتاه مدت شقایق که یکی دو روز بیش نیست دارد .
کاش سکوت می کردم تا قبل از من یکی از استادان نظر شامل تری عرضه می کرد .
امید که چنین شود
مانا باشید
Rhaegar در ۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سیام:
اهمیت نمیدم که این شاعر بزرگ این را برای شمس گفته یا کس دیگر.
برای من امیر بی گزند ابتدا خداست
اگر هم عشق زمینی بود قطعا امیرالمومنین.
مگر خواننده ای که یک آهنگ برای معشوقه خود میخواند شما بیاد معشوق او این آهنگ را گوش میدهید؟؟
همایون در ۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
با احترام به ساحت بلند شعر و ادب ایران زمین
درود بر مهناز بانوی گرامی
سپاسگزارم بخاطر توجه و عنایت شما و ایضا توضیحاتی که مرقوم فرمودید.
اما آنچه که در باب خواست گل که همان خودنمایی است و متقابلا تعصب صبا و رابطه ی گل با صبا فرمودید درست است و همان است که در قالب بیت آمده, البته با فرض آنکه گل با ضم گاف صحیح باشد. ضمن آنکه صبا در شعر حافظ رفتارهای مختلفی دارد. گاه خبرچین است. گاه قاصد است. گاهی حسادت می کند و...
بنا بر فرمایش شما گل با ضم گاف صحیح و فلسفه ی غزل هم پیروزی شاه شجاع بر رقیب است. رقیبی که دیگر نه نگاهبان, بلکه مبارز, جنگاور, و حریفی است که باید از بین برود و یا از میدان رانده و تارومار گردد.
چرا این رقیب که نابودی اش پیروزی شاه شجاع و شاید آرزوی شاعر است و باعث مسرت و شادی و به وجد آمدن اوست, از زبان خود او به گل تعبیر یا تشبیه می شود و رنگ و بوی گل می گیرد؟!
سؤال را از منظری دیگر می پرسم؛
چرا گلی که عمر چندانی ندارد و از نظر شاعر عزیز است و صحبتش را باید غنیمت شمرد, این بار بخاطر مدح یک شخصیت تا آن حد خوار می گردد؟! آنهم به گناه خودنمایی که ویژگی بارز اوست!
مهناز بانوی گرامی!
جسارتن عرض می کنم که گل زمانی صحیح است و مورد قیاس واقع می گردد که دوست در مقام معشوق, محبوب یا معبود دارای زیبایی خاصی باشد که آن زیبایی بر زیبایی گل بچربد, نه شاه شجاع! چرا باید شاه شجاع اینگونه مورد مدح قرار بگیرد؟!
با سپاس دوباره از شما
مانا باشید
نادر.. در ۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - جزر و مد سعادت:
آمد ز کوهسار دماوند، کیقباد
شد کشور از قدومش چون روضه جنان ..
نوشته ای کوتاه تقدیم به دوستان:
بر توچال آن چکاد خوش سیما
دیدگان خیره بر سوی خاور: دماوند
استوار،
سرفراز و مغرور،
رستگار و آزاد ..
...
سوی پائین دست گردید نگاه
تا که بیند به وفور
زین خصال نیکو در مردم
و به شادی، بشمارد آنها را یک یک ..
...
قطره ها، نشمرده
می شد از چشم رها ...
روفیا در ۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰ - فیالحکمة: