گنجور

حاشیه‌ها

عین. ح در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - سرود خارکن:

در بیت سوم «نکوییِ یار» درست است.
در بیت نخست هم «سرو» با فاصله نوشته شده که ممکن است غلط‌انداز باشد.

اشکان در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹:

طبق کتاب کلیات شمس تبریزی تصحیح استاد بدیع الزمان فروزانفر بیت ششم مصراع دوم "صحبت" به صبحت" تصحیح شود.تشکر

مولانا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۰ - دیدن خواجه غلام خود را سپید و ناشناختن کی اوست و گفتن کی غلام مرا تو کشته‌ای خونت گرفت و خدا ترا به دست من انداخت:

عشق همه ی خردمندان دنیا به مولانا در این است که او پیرو هیچ کیش و آیینی نیست، و نشان یک انسان خداجو ، عاشق و عالم نیز همین است. زیرا خداوند وجودی بی نهایت است، لذا بی نهایت دین برای رفتن به سوی او باید وجود داشته باشد، و در عین حال خداوند یکی است، پس همه ی ان ادیان باید جز یک دین نباشند و آن عشق است یعنی وحدت و یکی بودن با خداوند (اناالحق)؛ مولانا به هیچ وجه یک مسلمان (شیعه یا سنی)، بت پرست، صوفی، مسیحی و...نیست. مولانا در کیش یکی از بینهایت کیشی است که بسوی خداست، و آن کیشِ خود مولاناست، پیامبر این دین مولاناست و پیرو آن تنها خود اوست. همچنانکه عیسی در دین مسیحیت است و تنها مسیحی موجود در عالم فقط خود اوست. محمد پیامبر اسلام است و تنها مسلمان عالم و پیرو دینش خود اوست. علی در دین خود است و عمر نیز در دین خود؛ هیچیک از ایندو در دین محمد نیستند، "در دین عشق خودشانند با خداوند". تمام سخن مولانا این است که این نکته را بفهمیم، و در واقع آنچه را که شمس برای مولانا روشن ساخت همین بود، اینکه اگر عاشق خداوندی پس چرا همچون عیسی و موسی و محمد و... پیامبر و تنها پیرو مذهب عشق خود نمی شوی.
بقول خواجوی کرمانی
گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند/گفتم حدیث مستان سری بود خدایی
یعنی خدا از خواجو پرسید که بگو ببینم تو در کدام یک از کیش ها هستی؛ خواجو جواب میدهد که حدیث کیش من، مستی خویش با توست که چون فقط خود پیرو آنم، پس سری است که هرگز کسی در نخواهد یافت. همچنانکه ما هرگز عشق مولانا را نخواهیم شناخت چون پیرو دین او نیستیم و نمیتوانیم باشیم؛ هر یک از ما پیامبر دین خود و منحصراً تنها پیرو آنیم.
مولانا در همین داستان، عدم درک این بیان را از سوی تن شناسان و گمراهان؛ یعنی همان پیروان ادیان و نیز بی خدایان (کلا"، بی عشقان)؛ به مانند خری که بر یخ بماند تشبیه میکند که هرگز ذره ای در جهت موافق یا مخالف این بیان نمیتوانند حرکت کنند. یعنی اگر موافق مولانا باشند مخالف اویند، و اگر مخالف مولانا باشند موافق او، و خود هرگز این را درک نخواهند کرد. از اینرو ست که مولانا در ادامه میگوید:

این بیان اکنون چو خر بر یخ بماند

چون نشاید بر جهود انجیل خواند

کی توان با شیعه گفتن از عمر

کی توان بربط زدن در پیش کر


مولانا فقط عاشق خداست، او نه عاشق گل است، نه خود، نه اسلام، نه علی نه عمر، نه شمس و....چون همه ی اینها مظاهر است. مولانا نیست شده، در عشق....، مولانا برای همیشه مرده، از ازل تا ابد.وسلام

وحید معینی جزنی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:

امکان نداره غزلی از حافظ رو ببینید که فاقد نافذترین، والاترین، نغزترین، پرمعناترین و منحصربفردترین ترکیبات اضافی و وصفی نباشه.
خصوصاَ ترکیب اضافی (پیوند جان) و ترکیب وصفی (جان آگه) در مصرع دوم از بیت اول این غزل که میفرماید: نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست.

ایمان سهیلی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۳:

لطفاً اصلاح شود:

شرم جرأت کاش مینای هواها بشکند
تا بقدر شبنمی در نم زند ساغر جبین

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳۱:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 8390

در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

دورد بر ایشان، آنچه از دل برآید بر دل نشیند.
میتونم بگم بهترین غزل های زندگیم هست غزلی از جنس ایرانی و شور عاشقی بی نظیر است.

نادر.. در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

جز جمع مباش، تا مگر ذات شوی ..
"سنایی"

سورنا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸:

شما بهتر است جای مزخرف گویی به فکر درمان ذهن پریشان و تباه شده ی خود باشید که با افکار پوچ و منحرف خود لجن پراکنی نکنید
ما از پی سنایی و عطار آمدیم

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۹:

گرامی بابک
چند بیت از قلم افتاده و موضوع را نا مفهوم کرده:
،،،
به دوستان گله آغاز کرد و حجت ساخت
که خان و مان من این شوخ دیده پاک برُفت
میان شوهر و زن جنگ و فتنه خاست چنان
که سر به شحنه و قاضی کشید و سعدی گفت :
پس از خلافت و شنعت گناه دختر نیست
تو را که دست بلرزد، گهر چه دانی سفت
می گوید : مخالفت و رسوایی و آبرو ریزی گناه دختر نیست
سعدی خلافت را معادل مخالفت و جنگ و فتنه گرفته و شنعت را معادل زشتی و رسوایی
مانا باشی

کامیار در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱ - ذکر ابن محمد امام صادق(ع):

باسلیمان اشتباه است ، و گمون کنم ابا سلیمان صحیح باشد

Babak در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰:

عذر می خوام منظورم جناب پوریا اخواص بود که اشتباها بجای "و" از "ر" استفاده کردم

Babak در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰:

سلام اصل شعر بنظر بنده که تو خیام خوانی آواز نهفت پوریا اخراص اون رو خونده:
از آمدن و رفتن ما سودی کو؟
وز بافته وجود ما پودی کو؟
در چنبر چرخ جان چندین پاکان
می سوزد و خاک می شود دودی کو

نادر.. در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:

نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
کلمه "نه" در اینجا هجای بلند است و همانند "نی" کشیده خوانده می شود..

۷ در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

پس گردنی که شوخی بود.ما کجا زرین کوب کجا
ولی باید پذیرفت که سخن یکی چون زرین کوب سند است.سخن من یا قوچعلی خان که نیست که اگر بود این همه گمراه کننده نبود ولو شنیده میشد.
با این همه استاد ماست و خورشید سیاره گننجور

۷ در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:

به نظر میرسد شیخ در سرودن این غزل نگاه به این دو غزل داشته است:
عطار:که غزل دلچسبی نیست:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲
دل خون شد از توام خبر نیست
هر روز مرا دلی دگر نیست
و این غزل سنایی که زیباست به ویژه برخی بیتهای آن:
شهریست پر از شگرف لیکن
زو هیچ بتی شگرف‌تر نیست
مریم کده‌ها بسیست لیکن
کس را چو مسیح یک پسر نیست
فرزند بسیست چرخ را لیک
انصاف بده چنو دگر نیست
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱

نادر.. در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

سپاس ای دوست ..

۷ در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:

این شعر لوند مورد علاقه من است.
چون در ایران زمین سگ کشی هنر است دور از ذهن نیست این برادر (کلبعلی خان) هم چون خودم دست کم یک یا چند بار خیز برداشته سگی را شل و پل کند.والله اعلم

نادر.. در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:

چه غزلی!!
"لحظه" را بی نهایت ارزش است ..

۱
۳۳۸۵
۳۳۸۶
۳۳۸۷
۳۳۸۸
۳۳۸۹
۵۵۴۶