گنجور

حاشیه‌ها

حمید در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

سلام به همه ی عزیزان دلم
دلم با خوندن همیشگی این شعر اتیش میگیره خیلی گریه میکنم واقعا خدا چرا به بعضی افراد دل نرم داده تا بعضی ها خیلی راحت اسیرش کنن خدایا خوشت میاد زجر مارو ببینی چقدر زجر بکشیم نوبت انسانهای وفادارت پس چه موقعی هستش من خیلی عاطفی هستم ولی انقدر محبت کردن و عشق زیادی به طرف مقابل اونو از خود بی خود میکنه فکر میکنه با رها کردن شما جای دیگه عشق بیشتر بدست میاره وفاداری مرده تموم شده ولی ادمهای وفادار همیشه هستن که خدا نشون بده چقدر بی وفایی زیاد شده بخدا قسم از جونمم گذشتم براش ولی منو به ی معتاد فروخت عاشقش بودم مرگبار تا اخر عمرمم عاشقشم بخدا قسم از ماست که بر ماست دلم خون شده خیلی خون شده داغونم این شعر منو نابود میکنه امیدوارم روزی عاشق ها و انسانهای وفادار به حق واقعی خود برسن.....

محمدباقر در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

شرب گل از ابر بود شرب دل از صبر بود
ابر حریف گیاه صبر حریف صبا
معنی صبا تو این بیت چی میشه؟

یاسر رحمانی در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد:

هر کجا لطفی ببینی از کسی
سوی اصل لطف ره یابی عسی
سلام به یاران و دوستان
عسی اشتباه است. بسی درست است

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۴۶:

طاعاتت ان قبول
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 5414پاینده باشید

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

در عجبم از فرهیختگانی که به طنابهای پوسیده ی لاطائلات آویخته اند
ادبیات هم آلوده شده.

همایون در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۹:

همیشه به این غزل رویکرد ونگرش ویژه داشتم
چه کسی ماه را بخواب میبیند ؟
آنهم با دلش و با تمام وجودش که رویش را درخشان کرده است . خوابگزار زمانه را بکمک میخواهد پس واقعه تاریخی است. و بهمین روی تاریخ غزل بدقت آورده میشود که تصادفن با پنجاه سالگی شاعر نیزنزدیک است.
اما واقعه مهم درذیقعده 654 سقوط قلعه الموت با تدبیرخواجه نصیردین طوسی بصورت مسالمت آمیزو سپردن آن به هلاکوی مغول سرکرده اقوام تاتاراست
که درآینده با زیرکی دیگرانی نظیرعطا ملک جوینی و ابوبکر سعد اتابک به سقوط خلافت سنی های عباسی می انجامد
ولی جلال دین دراین غزل سخن خود را میگوید
همه نقش ها با تمام اهمیت شان نباید مانع شوند که ما فراموش کنیم معشوق هیچ نقشی ندارد و ساده و بی صورت است و در زمین خانه ای ندارد
با مثالی درپایان برروش مثنوی این را روشن تر میکند که بسادگی فکرعاشق قلابی رامیتوان بجای معشوق به سوی بوزینه برد
رو به حسام دین میگوید از خبراصلی غافل نشو ولی از بقیه بی خبر شو
با آوردن دو آیه از دو جای قرآن که اخبار مختلفی از روز موعود میدهند, هشدار عجیبی میدهد که باپنبه در گوش نهادن حتی به این خبر ها هم نباید شراب صاف معشوق را آلود
حقیقت بزرگ مولانا همانا دیدن ماه یا پی بردن به آن رازبزرگ هستی است که همه چیزرا درهماهنگی و یگانگی با خود نگاه داشته است که گوئی جزاو هیچ چیزنیست

۷ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:

کدام بی ادبی؟

نادر.. در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱:

به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دل‌های عزیز است، به هم برمزنش..

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

در برگ سبز شماره 22 با صدای بی نظیر جلال تاج اصفهانی:
پیوند به وبگاه بیرونی

نادر.. در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:

دوست عزیز
تاسف آور است محروم بودن از ادب.. افغان باشد و یا...
بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد
بلک آتش در همه آفاق زد ..

۷ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

آیت الله مشکینی:
17) و برای سلیمان سپاهیانش از جنّ و انس و پرندگان ( برای حرکت به سوی جنگ یا مانور ) جمع آوری شدند ، پس همه در یک جا به منظور اجتماع اول و آخرشان گرد آورده می شدند.
18) تا آن گاه که به وادی النمل ( سرزمین مورچگان در طائف یا شام ) سرازیر شدند ، مورچه ای ( در مقام اعلام به همگان ) گفت: ای مورچگان ، به لانه های خود درآیید مبادا سلیمان و سپاهیانش ناآگاهانه شما را پایمال کنند.
19) پس سلیمان از گفته وی با تبسّم بخندید و ( به شکرانه حس کلام و درک مرام او ) گفت:
20) و پرندگان ( سپاهش ) را رسیدگی کرد ، پس گفت: مرا چه شده که هدهد را نمی بینم یا آنکه از غایبان است؟
21) حتما او را عذابی سخت می کنم یا او را سر می برم مگر آنکه دلیل روشنی ( برای غیبت خود ) بیاورد.
22) پس هدهد درنگی نه طولانی کرده ( بازگشت و ) گفت: من بر چیزی آگاهی یافته ام که تو آگاهی نیافته ای ، و برای تو از شهر سبا ( پایتخت یمن ) خبری مهم و یقینی آورده ام.
حجت الاسلام انصاریان
17) و برای سلیمان ، سپاهیانش از پریان و آدمیان و پرندگان گردآوری شدند ، [ و آنان را از حرکت باز می داشتند ] تا گروه های دیگر به آنان ملحق شوند
18) [ پس حرکت کردند ] تا به وادی مورچگان درآمدند. مورچه ای گفت: ای مورچگان! به خانه هایتان درآیید تا سلیمان و سپاهیانش ناآگاهانه شما را پایمال نکنند.
19) پس سلیمان از گفته اش با تبسم حالت خنده به خود گرفت ، و [ به سبب نعمت فهم گفتار حیوانات ] گفت: پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم عطا کرده ای به جای آورم ، و اینکه کار شایسته ای که آن را بپسندی انجام دهم ، و مرا به رحمتت در میان بندگان شایسته ات درآور.
20) و [ سلیمان ] جویای پرندگان شد [ و هدهد را در میان پرندگان بارگاهش نیافت ] پس گفت: مرا چه شده که هدهد را نمی بینم [ آیا هست و او را نمی بینم ] یا از غایبان است؟
21) قطعاً او را عذابی سخت خواهم کرد یا [ برای عبرت دیگر پرندگان ] او را سر می برم ، یا باید [ برای غایب بودنش ] دلیلی روشن برایم بیاورد.
22) پس [ هدهد ] زمانی نه چندان دور درنگ کرد [ و با شتاب بازگشت ، ] پس گفت: [ ای سلیمان! ] من به چیزی آگاهی یافته ام که تو به آن آگاهی نیافته ای ، و [ من ] از [ سرزمین ] سبا خبری مهم و یقینی برایت آورده ام.

۷ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

پیوند به وبگاه بیرونی

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

آقای 7 لابد قرآن شما جور دیگری نوشته شده. در آن آیات چنبن صحبت هایی نیست! ذکر میلیون و سرهنگ را ینده هنوز در قرآن ندیدم!!

۷ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:

از فرمایش گهربار،شکرشکن و هلونشان روفیا در باب آموزه های دین های خاوری ممنانیم
"در حمله داعش در محله دیپلماتیک اکبر وزیرخان کابل تا این لحظه 90 تن کشته و 300 تن زخمی شده اند.کشته ها همه افغانستانی هستند.
9 شب چهارشنبه 10 خرداد 95"
دین سیاسی نتیجه اش سر برآوردن داعش،طالبان و ... میشود.

مسعود قیصری منوچهری در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:

با سلام. من همیشه معنی بیت اول رو اینطور حس می‌کردم:
«در حال نماز و عبادت و بندگی مادی تو بودم ای خداوند که ناگهان حالت عرفانی و عاشقانه‌ای از عشق تو به من دست داد و عبادت مادی مرا به عبادت معنوی و عارفانه و عاشقانه تبدیل نمود. اینگونه شد که از حال و وضع روحی من، حتی محراب هم، نه از روی اعتراض، بلکه از شکوه و عظمت و جلوه‌ی حال من به نعره‌زنی مستانه افتاد.»
تا اینکه نظرات دوستان در مورد تشبیه این ابیات به شهادت حضرت علی(ع) را خواندم و دیدم که واعجبا، چقدر شباهت زیاد است. حتی در بیت پنجم، اشاره به حضرت زهرا(س) (عروس) دارد که در جوانی به شهادت رسیدند و حال با شهادت حضرت علی (داماد) باید منتظر و آماده‌ی پیوستن با ایشان باشند. آفرین و درود به شما عزیزان که تفسیر بسیار زیبا و به جایی ارائه‌ی نمودید.

... در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱۴ - ذکر بایزید بسطامی رحمة الله علیه:

دوست خوبم، مهناز س محترم
در مورد علم با شما موافق نیستم. من اینقدر مادی به هستی نگاه نمی کنم. مسائلی فراتر از مواد وجود دارن و شناخت این مسائل هم علم هست. شناخت مسائل متا فیزیکی هم علم نامیده میشه و معتقدم به مراتب علوم مهمتر و راهگشاتری هم به نسبت علوم تجربی هستن. شما عطار رو عالم نمی دونید چون تعریفتون از علم، منحصر به جهان ماده هست.
همچنین اینقدر مطلق نگاه نمی کنم. اولا من تعریف شما رو از عبارت راه طبیعی زندگی نمیدونم. ولی میدونم که راه طبیعی زندگی مفهوم مطلقی نیست که بشه مثل شما مطلق در موردش قضاوت کرد. ثانیا من معتقدم ماست من ترش نیست و من به بیراهه نمیرم. اما ماست شما هم ترش نیست و شما هم به بیراهه نمیرید. فقط راه شما با راه من یکی نیست و متفاوت هست. همین.
در ضمن جواب مفصلی هم به دوست عزیزمون علی دادم که در حال بازبینی هست.
با احترام.

نادر.. در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

سر زلف تو ز چین مشک تر آورده به شهر
از ختن مشک مخواهید حریفان که خطاست..

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱:

شابد مفید باشد:
"من بودم و او؟ نی! قلم اندر سر من کش..." یعنی که من و اویی در کار نبود. روی وجود من در آن شب خط بکش...

نادر.. در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

سلام نعیمه عزیز
اگر به راستی قبول دارید که عرفانیست، خواسته شما شدنی نیست و سعی اساتید نیز لطفی نخواهد داشت.. مگر به مقام و حالتی برسید که از این قبیل، خود از ذهنتان تراوش کند.. شرح و معنی آن همراه زایش آن است.. آنگاه با این غزل یکی شده اید و برایتان آشنا خواهد بود..

حسین در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۲:

با سلام بنظر بنده هم استاد سید خلیل خیلی زیباتر این قطعه رو اجرا کردن و باید بدونیم که استاد سید خلیل شخصیت بزرگ و کاملا درکشون از مولانا و شمس و حضرت علی کاملا متفاوت با هر انسان دیگریست که هر انسانی به این فیض نمیرسه و اما هیچوقت یادمون نره در درجه اول صدا سلیقه ایست و صرفا آواز فقط چهچه زدنو ...نیست و واقعا شنیدن این قطعه از سید خلیل عالی نژاد مو به تن هر ادمی سیخ و اشک هر انسانی رو سرازیر میکنه که هر هنرمندو خاننده ای این خاصیت رو نداره

۱
۳۲۹۱
۳۲۹۲
۳۲۹۳
۳۲۹۴
۳۲۹۵
۵۴۷۴